گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)
- شروع کننده موضوع نسیم
- تاریخ شروع
Roja Gholami
عضو جدید
خدایا به سرنوشت بگو اسباب بازی هایش بی جان نیستند.......
آدمند.....
می شکنند....
آرامتر....
آدمند.....
می شکنند....
آرامتر....
خدااااااااااااا جونممممممم جز خودت هیییییییییچکیو ندارم تنهام نذار طاقت ندارممم............
ندعوک و نرجوا غفرانک ربّی...
40
40
Roja Gholami
عضو جدید
خدایا...............
بدون نوازش های .......تو میان دست های زندگی مچاله میشوم......
نوازشت را از ما نگیر......
بدون نوازش های .......تو میان دست های زندگی مچاله میشوم......
نوازشت را از ما نگیر......
به نظرم افراد پست و فرومایه زیاد شدند، وجود این آدما حتی اگر ارتباط چندانی باهاشون نداشته باشی، وجودت رو به زمین گره می زنن
خدایا خودت آسمونیم کن، بند های زمین زیاد شده
خدایا خودت آسمونیم کن، بند های زمین زیاد شده
nafis...
مدیر بازنشسته
میدانم این روزها بهانه گیر شده ام
بهانه ی بودن با تو
بهانه لبخند تو
بهانه ی این که تو فقط، از برای من باشی
نمیدانم
شاید تو برای من هستی اما من، دلم! فکرم! برای تو نیست
میدانم دلم چرکین است
بببخش مرا به این خاطر که دلم را به دیگری خوش کردم
دلم تورا میخواهد. گویی بهانه ی تو را دارد
تویی که همیشه ابدی هستی
برایم بمان و بگذار تا ابد برایت بمانم
تو آرام جان من هستی
نفس هایم را لحظه به لحظه آغشته ی خودت کن
بهانه ی بودن با تو
بهانه لبخند تو
بهانه ی این که تو فقط، از برای من باشی
نمیدانم
شاید تو برای من هستی اما من، دلم! فکرم! برای تو نیست
میدانم دلم چرکین است
بببخش مرا به این خاطر که دلم را به دیگری خوش کردم
دلم تورا میخواهد. گویی بهانه ی تو را دارد
تویی که همیشه ابدی هستی
برایم بمان و بگذار تا ابد برایت بمانم
تو آرام جان من هستی
نفس هایم را لحظه به لحظه آغشته ی خودت کن
آخرین ویرایش:
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در،
که جز این خانه مرا نیست پناهی
پ.ن. : حس میکنم امیدم داره کم میشه چند وقته...مراقبم باش از دستش ندم...
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در،
که جز این خانه مرا نیست پناهی
پ.ن. : حس میکنم امیدم داره کم میشه چند وقته...مراقبم باش از دستش ندم...
ای کاش یا همه ی انسانها، احمق و بیشعور آفریده میشدن یا دانا و با فرهنگ و متمدن، وجود این دو در کنار هم بجز درد و رنج برای افراد فهمیده تر حقیقتا مزیت دیگه ای نداره.. خلق انسان یک اشتباه جبران ناپذیر بود.
من فکر میکنم اگر آفریدگاری هم وجود داشته از این کار پشیمان شده.
من کلی انتقاد دارم از آفریدگار که چرا بعضی انسانهارو اینقدر احمق خلق کرده.!!!!!!!!!
دنیا را بد ساخته اند..
من فکر میکنم اگر آفریدگاری هم وجود داشته از این کار پشیمان شده.
من کلی انتقاد دارم از آفریدگار که چرا بعضی انسانهارو اینقدر احمق خلق کرده.!!!!!!!!!
دنیا را بد ساخته اند..
خداااااااااااااااااااااااااا فقط خودت میتونی نجاتم بدی.......
خودت هوای ما رو داشته باش...
[h=2][/h]
با تو ایمنم
و با تو سرشارم از هرچه زیبایی است
پناهم باش تا سنگینی غربت از شانه هایم فروریزد
و ملال تنهایی از چشمهایم
و با تو سرشارم از هرچه زیبایی است
پناهم باش تا سنگینی غربت از شانه هایم فروریزد
و ملال تنهایی از چشمهایم
خدایـــــــــــــا؛
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛
مرا ببخش ..
....
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛
مرا ببخش ..
....
خــدایــــــا …!
گاهی که دلــم از این و آن و زمین و زمان می گیــرد ،
نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم ،
و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم ،
تا کم کم چشـــــــــم هایم با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند
و قلبـــم سبک می شود آنــوقــت تو می آیی و تــــــمـــــــــام فضای دلــم را پر می کنی
و مـــــن دیـــــــگــــر آرام می شــــــوم
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد !
چون تو را در قلبــم دارم …
گاهی که دلــم از این و آن و زمین و زمان می گیــرد ،
نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم ،
و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم ،
تا کم کم چشـــــــــم هایم با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند
و قلبـــم سبک می شود آنــوقــت تو می آیی و تــــــمـــــــــام فضای دلــم را پر می کنی
و مـــــن دیـــــــگــــر آرام می شــــــوم
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد !
چون تو را در قلبــم دارم …
می ترسم از لحظه آخر و چشم باز کردن بعد از اون
خداااااااااااا جوووووونم تنهاااایی چه تلخ بود اگر حضور شیرین تو نبود...
پروردگارا من نه مثله بقیه میخواهم طلب بخشش کنم {چون کار بدی انجام نداده ام}. و نه تشکر {چون به تشکر نیازی ندارید}. و نه درخواست و گریه و زاری، و دادن آش رشته و قربانی کردن حیوان زبان بسته بخاطر اجابت کردن آرزویم؛ یا دعایی برای براه راست هدایت کردن بقیه{چون خودت صلاح کار آنها را بهتر از من میدانی}
. فقط چند تا پیشنهاد و پرسش داشتم..
آفریدگارا چرا هرکس میخواهد جلوی آزادی بیان، جلوی اندیشه و خرد، جلوی انسانیت، عشق و محبت، خوشی و سرمستی ..... را بگیرد؛ میگوید از طرف تو مامور شده و قانونهای تورا اجراء میکند؟
لطفا اگر پیامی برای ما داری مستقیما به خودمان بگو، خیلیها به مسنجرها شک دارن.{نه من از شما خجالت میکشم نه شما از من، پس دلیلی برای بودن واسطه و نماینده و پیام رسان بین خودمان نمیبینم}
یعنی بعضیها اینقدر دروغ گفته اند و کارهای ناپسند انجام داده اند که ماها به وجود خودمان هم شک داریم چه برسد به غریبه.
اصلا یک کاری کن که پیامها مثل ایمیل و مسیج مستقیما بدستمان برسد. اینجور هم سریعتر است و هم مطمئن تر.
حقیقتا من از عربی خوشم نمی آید {هرچند میگویند زبان بهشت عربی است و زبان جهنم عجم ولی} لطف کن به پارسی پیامها را برایم سند کن..
یک گِله هم داشتم از شما، اما بندگانت اجازه ی انتقاد از شما را نمیدهند و هرکس حرف بزند او را قطعه قطعه میکنند پس بصورت تله پاتی برایتان میفرستم.
اگر من حقیر برایتان ارزشمندم هرچه زودتر جوابم را بدهید که یک بنده تان را از سرگردانی نجات دهید. اگر نیستم به بندگان دیگرت بگو که دست از سر من بردارند و مرا تهدید به جهنم و عذاب و غیره و مجبور کردنم به نمازو روزه و عربی خواندن نکنند.
بسیار سپاسگذارم....
آخرین ویرایش:
خدایا دلم داره پر میزنه، رجب رسید، شوق گریه دارم، شوق شناخت، شوق اینکه حالش رو پیدا کردم از سختی هایی که کشیدم راحت باهات درد و دل کنم، توی ماه های گذشته کم سختی نکشیدم اما حال اینکه به کسی بگم رو نداشتم، اما الان حالش رو دارم که بیام و بهت بگم، ازت بخوام که دستم رو بگیری.
خدايا!
من دلم قرصه!
كسي غير از تو با من نيست
خيالت از زمين راحت ،
كه حتي روز روشن نيست
كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته
يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته
فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم
كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم
خدايا وقت برگشتن،
يه كم با من مدارا كن
شنيدم گرمه آغوشت
اگه ميشه منم جا كن
من دلم قرصه!
كسي غير از تو با من نيست
خيالت از زمين راحت ،
كه حتي روز روشن نيست
كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته
يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته
فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم
كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم
خدايا وقت برگشتن،
يه كم با من مدارا كن
شنيدم گرمه آغوشت
اگه ميشه منم جا كن