الهه ی ناز
عضو جدید
اشاره:
ز كوي يار ميآيد، نسيم بــــــــــــاد نوروزي
ازين باد ار مدد خواهي، چراغ دل برافروزي
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در اين روزهاي آخر سال، بياييد سمت شيراز بچرخيم و پاي صحبتهاي بهاري حضرت لسانالغيب، خواجه حافظ شيرازي ـ زندهترين شاعر معاصر ـ بنشينيم و لحظههاي روحاني تحويل سال را همراه با تلاوت آياتي از قرآن، با زمزمه غزلي ناب از حضرت ايشان آغاز كنيم. صد البته اين ديدار مكتوب، ديداري بهاري است و فارغ از حرفهاي خيلي رسمي و جدي كه معمولاً در گفتوگوهايي به اين سبك و سياق، رد و بدل ميشود.
گفتوگوي ما با «حافظ»، يك گپ و گفت صميمي و خودماني است كه تعمداً به خلعت طنز نيز آراسته شده است. با هم ميخوانيم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد:
[FONT=times new roman, times, serif]* سلامي شاعرانه و بهاري؟
سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي
* ميخواهيم نوروز 1390 را نيز با «فال حافظ» متبرك كنيم، بسمالله ....
نفس باد صبا مشكفشان خواهد شد
عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقيقي به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
* «پيام نوروزي» شما به ملت ايران، در لحظات روحاني سال تحويل؟
شكر آن را كه دگر بار رسيدي به بهار
بذر نيكي بنشان و گل توفيق ببوي
* آغازي بهاري؟
بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم
فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم
* احسن الحال ؟
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد
باقي همه بيحاصلي و بيخبري بود
* بار ديگر بهار .... خوش به حال روزگار!
ساقيا، برخيز و در ده جام را
خاك بر سر كن غم ايام را
* به عنوان «عيدانه»، ما را به بهاريهاي ميهمان كنيد؟
رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد
صفير مرغ برآمد، بط شراب كجاست؟
فغان فتاد به بلبل، نقاب گل كه كشيد؟
ز روي ساقي مهوش گلي بچين امروز
كه گرد عارض بستان، خط بنفشه دميد
* بهار عاشقان و عارفان؟
زهي خجسته زماني كه يار باز آيد
به كام غمزدگان، غمگسار باز آيد
* فصل بهار و شعر حافظ ؟
به شعر حافظ شيراز ميرقصند و مينازند
سيهچشمان كشميري و تُركان سمرقندي
* دعوت به صلح و آشتي؟ و پرهيز از كينه و دشمني؟
درخت دوستي بنشان، كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بركن، كه رنج بيشمار آرد
* يادآوري قول و قرار عاشقانه به معشوق فراموشكار، در قالب يك تبريك نوروزي؟
ساقيا، آمدن عيد مبارك بادت
آن مواعيد كه كردي مرواد از يادت!
* تيتر اول روزنامهها در اولين روز از سال نو؟
خوش آمد گل، وزان خوشتر نباشد
كه در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوشدلي درياب و دُرياب
كه دايم در صدف گوهر نباشد
* خداحافظي سال كهنه و آمدن سال نو، چه عبرتي را با خود به همراه دارد؟
بر لب جوي نشين و گذر عمر ببين
كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس
* فصل بهار و زمزمههاي عاشقانهي درِگوشي؟!
اي همه شكل تو مطبوع و همه جاي تو خوش
دلم از عشوه شيرين شكر خالي تو خوش
همچو گلبرگ طري هست وجود تو لطيف
همچو سرو چمن خُلد، سراپاي تو خوش
شيوه ناز تو شيرين، خط و خال تو مليح
چشم و ابروي تو زيبا، قد و بالاي تو خوش
* قابل توجه صنف شيرينيفروش؟
منم آن شاعر ساحر كه به افسون سخن
از ني كلك همه قند و شكر ميبارم
* بهار بدون .... خوش نباشد؟
با يار شكر لب گل اندام
بيبوس و كنار خوش نباشد
* علت خُماري عاشق در روز عيد؟!
گفته بودي كه شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو ديديم و نه يك!
* زبان حال جوانان بيسر و همسر؟
زلف بر باد مده، تا نِدهي بر بادم
ناز بنياد مكن، تا نكني بنيادم
* دعاي بهاري؟
يا رب! به وقت گل، گنه بنده عفو كن
وين ماجرا به سرو لب جويبار بخش
* حافظ با تك همسري موافق است، يا .....؟!
گلعذاري ز گلستان جهان ما را بس
*قابل توجه «سازمان ملي جوانان» و «وزارت كار»؟!
به هرزه بي مِي و معشوق عمر ميگذرد
بطالتم بس، از امروز كار خواهم كرد
* نقدفروشي و نسيهخري؟!
از بهر بوسهاي ز لبش جان همي دهم
اينم همي ستاند و «آنم» نميدهد!
* آداب عشقبازي در فصل بهار؟ (لطفاً افراد زير 18 سال نخوانند!)
بوسيدن لب يار، اول ز دست مگذار
كاخر ملول گردي، از دست و لب گزيدن
* انجمن بهاري؟
شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعاند
* لحظه خاطرهانگيز تحويل سال؟
حضور خلوت اُنس است و دوستان جمعاند
«وانيكاد» بخوانيد و در فراز كنيد
* درسي از كتاب بهار؟
چو غنچه گرچه فروبستگي است كار جهان
تو همچو باد بهاري گرهگشا ميباش
* ميخواهيم به تماشاي «گلخانه» شما بياييم، لطفاً شاخهاي از گلهايي كه نام ميبريم، در دست احساس ما بگذاريد؛ گل نرگس؟
به يك كرشمه كه «نرگس» به خودفروشي كرد
فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
* گل لاله؟
تنور «لاله» چنان برفروخت باد بهار
كه غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
* گل سوسن؟
عارفي كو كه كند فهم زبان «سوسن»
تا بپرسد كه چرا رفت و چرا باز آمد
* گل بنفشه؟
تاب «بنفشه» ميدهد، طره مشك ساي تو
پرده غنچه ميدّرد، خنده دلگشاي تو
* راز سخنداني بلبل؟
بلبل از فيض گل آموخت سخن، ورنه نبود
اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
* بهترين صفت براي بهار؟
به عزم توبه، سحر گفتم استخاره كنم
«بهار توبهشكن» ميرسد، چه چاره كنم؟!
* در سال نو با خودمان قرار بگذاريم كه .....؟
فرض ايزد بگذاريم و به كس بد نكنيم
و آنچه گويند روا نيست، نگوييم رواست
* دعوت به «شكر خند»؟
اين مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه روي ميبايد بود
* بهترين كار در ايام عيد نوروز؟
بيا تا حال يكديگر بدانيم
مراد هم بجوييم، ار توانيم
* براي تعطيلات نوروز، چه برنامهاي داريد؟
غم غريبي و غربت چو برنميتابم
به شهر خود روم و شهريار خود باشم
*در فصل بهار، چه چيزي ميچسبد؟
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير
چه وقت مدرسه و بحث كشف كشاف است
* دروغ سيزده؟ (از زبان ميزبان خطاب به ميهمان)
ز در درآ و شبستان ما مُنّور كن!
* بهار زدگي (يك چيزي مثل جوّ زدگي!)؟
ناگهان پرده بر انداختهاي، يعني چه؟
مست از خانه برون تاختهاي، يعني چه؟
* زبان بازي معشوق، و ديگر هيچ ....!
صد بار بگفتي كه دَهم زان دهنت كام
چون سوسن آزاده چرا جمله زباني؟
* فرمول جواني؟ (در فصل بهار بهتر جواب ميدهد!)
گرچه پيرم، تو شبي تنگ در آغوشم گير
تا سحرگه ز كنار تو جوان برخيزم
* از كي بپرسم: از 118، پليس 110 يا دايره جنايي؟!
اي نسيم سحر! آرامگه يار كجاست؟
منزل آن مه عاشقكُش عيار كجاست؟
* با آمدن بهار، نازش خريدار ندارد؟
آن همه ناز و تنعم كه خزان ميفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
* مشخصات دختر موردپسند شما؟
لفظي فصيح و شيرين، قدي بلند و چابك
رويي لطيف و زيبا، چشمي خوش و كشيده
ياقوت جان فزايش، از آب لطف زاده
شمشاد خوشخرامش در ناز پروريده
* شهر شيراز، و مستي بيباده؟!
از بس كه چشم مست در اين شهر ديدهام
حقا كه من نميخورم اكنون و سرخوشم
* عيدي عاشقانه؟
سه بوسه كز دو لبت كردهاي وظيفه من
اگر ادا نكني قرضدار من باشي!
* اگر گلفروشي داشتيد، چه بيتي را بر سر در مغازه خود نصب ميكرديد؟
گل بيرخ يار، خوش نباشد
بيباده بهار، خوش نباشد
* بيدار باش به آنان كه هنوز هم در خواب زمستاني به سر ميبرند؟
سخن در پرده ميگويم، چو گل از غنچه بيرون آي
كه بيش از پنج روزي نيست، حُكم مير نوروزي
* چگونه شاديهايمان را قسمت كنيم؟
دايم گل اين بستان شاداب نميماند
درياب ضعيفان را، در وقت توانايي
* بشنو و باور مكن ....!
من رند و عاشق، در موسم گل
آنگاه توبه؟ استغفرالله!
* داروخانه عشق؟
علاج ضعف دل ما به لب حوالت كن
كه اين مُفرح ياقوت در خزانه توست
* حسن ختام؟
عاشق شو ارنه روزي كار جهان سر آيد
ناخوانده نقش مقصود، از كارگاه هستي[/FONT][/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]برگرفته از وبلاگ این مریم همیشه[/FONT]