گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخ جون پذیرایی

از چی بگم
استرس وارد کردی بهم

پسرا از ترس پذیرایی در رفتن گویا
...
هرچه میخواهد دل تنگت بگیو
 

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون دخترکوچولو که پشت درخت قایم شده رو خیلی دوسش دارم فرانک
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این که برات میگم قصه ی یه مرده

مردی که با غم ها عمرشو سر کرده

به ظلمت خاموش تو یک شب خسته

تو کوچه ی غربت پنجره ها بسته

هنوز تو خون من گرمی آوازه

هنوز تو ذهن من یه پنجره بازه

از اون شبای دور یه خاطره دارم

به یاد اون شب ها همیشه بیدارم

از اون شبای دور یه خاطره مونده

آتیش عشقه که قلبمو سوزونده

این که برات گفتم قصه ی یه مرده

مردی که با غم ها عمرشو سر کرده

اگر به لبهایم روایت فتحه

سرود و آوازم شکایت درده

به هرکه دل بستم دشمن جونم شد

حدیث عشق من حکایت درده
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رسول رستاخیز
ای ابر مرد مشرقی ای کوه
ای نگهبان قدسیخورشید
روشنایی آتش زرتشت
یادگار صداقت جمشید
ناجی سربلندی انسان
ای توپیغمبر ای اهورایی
ای برای تو این هیولاها
همه کوکی همه مقوایی

باکتاب ترانه‌های من
نه قصیده غزل سپاس توست
مرد اسطوره‌ای شعر من
مخمل قلبمن لباس توست

با کتاب پدربزرگ من
قصه رویش تباهی‌هاست
قصه امتداد شبتا شب
قصه ممتد سیاهی‌هاست
دفتر کهنه پدر اما
پر سؤال و گلایه وتردید
حرف اگر هست حرف تنهایی
حرف آیا و حسرت و امید

با پدر آرزویباغی بود
روی خاکی که شکل مُردن داشت
بس که تن تشنه بود خاک من
پدرم شوقجان سپردن داشت
با من اما سبد سبد میوه
از درخت غرور باغستان
کوزه کوزهزلال نور و عشق
برای قلب تشنه انسان

با کتاب ترانه‌های من
نه قصیدهغزل سپاس توست
مرد اسطوره‌ای شعر من
مخمل قلب من لباس توست

با کتابترانه‌های من
نه قصیده غزل سپاس توست
مرد اسطوره‌ای شعر من
مخمل قلب منلباس توست

مشرقی مرد پاسدار شرق
معنی جاودانه اعجاز
خاک اگر خنده کردو گندم داد
از تو بود ای بزرگ باران ساز
ای رسول بزرگ رستاخیز
دست حقبهترین سلاح توست
فاتح پاک در زمان جاری
رخش تاریخ ذوالجناحتوست
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


شاید مادر و پسری هستید، شاید نو عروس و دامادی...
شاید خواهر برادری که مرهم درد هم بودید.
نمی دانم... همدیگر را سخت در آغوش کشیده اید، چنانکه دو مرد نمی تواند شما را از هم برهاند، حتی پس از مرگی سرد...
شما چنان هم آغوش شده اید که با مرگتان برای ما بفهمانید که پناهی جز آغوش هم نداریم، کسی جز هم نداریم..
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خانومی خوبی؟ اخبار رسیده از گرگان میگه که خنک شده .درسته؟
سلام عزیزم.ببخشید دیر جواب دادم.اره خنک شده.دیشب بارون خوبی اومد.خنک شده.قرار بود با عموم اینا بریم جنگل که با این هوا نشد.:redface:
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز


شاید مادر و پسری هستید، شاید نو عروس و دامادی...
شاید خواهر برادری که مرهم درد هم بودید.
نمی دانم... همدیگر را سخت در آغوش کشیده اید، چنانکه دو مرد نمی تواند شما را از هم برهاند، حتی پس از مرگی سرد...
شما چنان هم آغوش شده اید که با مرگتان برای ما بفهمانید که پناهی جز آغوش هم نداریم، کسی جز هم نداریم..
:cry:....
 
بالا