گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام آقا بهنام.دیدی تورو خدا نمیگه اینجاجوون زیاد هست از راه به در میشن همه که مثل ما دنیا دیده نیستن.باید یکم ارشاد بشه.

نه دیگه کارش از این حرفها گذشته باید یه فکر اساسی کرد
 

LE!L@

عضو جدید
فدات بشم.شکر خوبم.والا خبر که سلامتی..همش درحال بدو بدو ایم واسه اماده شدن سال جدید

عید تو هم مبارک باشه . ایشالا امسال سال براورده شدن آرزوهات باشه.

بزار ببینم..:D
ایشالا آرزوی همه امسال برآورده شه. امسال فوق العاده سال خوبیه این خط اینم یه خط دیگه.:D
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يکي از روزها ناخداي يک کشتي و سرمهندس آن در اين باره بحث مي کردند که در کار اداره و هدايت کشتي کدام يک نقش مهم تري دارند. بحث به شدت بالا گرفت و ناخدا پيشنهاد کرد که يک روز جايشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتي را به دست بگيرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتي برود. هنوز چند ساعتي از جابه جايي نگذشته بود که ناخدا عرق ريزان با سر و وضعي کثيف و روغن مالي بالا آمد و گفت: «مهندس سري به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش مي کنم، کشتي حرکت نمي کند.» سرمهندس فرياد کشيد: «البته که حرکت نمي کند، کشتي به گل نشسته است.»
 

sssepideh

عضو جدید
به سپید جونم چطوری؟
دلم واست تنگولیده بود
سپید من و تو که میانگینمونم تو یه مایست
بیا بریم رشت باهم
سلاااااام الما جونم چطوری تو؟من بیشتر:heart:رشت که سهله من کابلم باشه میرم.شما که باشی چه بهتر.
 
بالا