گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
هوس کتک کردی باز؟
دیر اومدم
جراتتتتت داری؟؟؟؟بیا بزن ببینممممم
آییییییی مهندساااااااااااااااااااااا بیاین ببینین
آآآآآآآاااییییییییییییی مردمممممم
بیاین ببینین:Dمیخواد بزنهههههههههههههههههههه
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

Mohsen 89

مدیر تالار فیزیک
مدیر تالار
کاربر ممتاز
باز هم ما آمدیم و کس نبود آه ای خدا متشکرم...........
باز هم خاکی نشست بر تار و پود متشکرم..............
باز هم قلبم فسرده کنج خانه آمده............فارغ از شوق و سرور و آن نشاط متشکرم.......
........................................................
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز هم ما آمدیم و کس نبود آه ای خدا متشکرم...........
باز هم خاکی نشست بر تار و پود متشکرم..............
باز هم قلبم فسرده کنج خانه آمده............فارغ از شوق و سرور و آن نشاط متشکرم.......
........................................................
:surprised:,,,
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز

حرف هاي مشترک اکثر مادرها:
1.چيه شوخي خنده هات با دوستاته اخم و تخمت رو واسه ما اووردي؟
2.من نميدونم نه بابات اين جوري بود نه من اين اخلاقت به کي رفته؟
3.مني که با شماها اين قد با احترام برخورد ميکردم اين شدين بچه هاي شما ميخوان چي بشن؟...
4.من نميدونم کجاي تربيتم رو اشتباه کردم که اين جوري شد!!

5.مرده شور شانس منو ببره ببين بچه هاي مردم دارن واسه مامانشون جون ميدن
سلامتی همه مادرا

 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز


حرف هاي مشترک اکثر مادرها:
1.چيه شوخي خنده هات با دوستاته اخم و تخمت رو واسه ما اووردي؟
2.من نميدونم نه بابات اين جوري بود نه من اين اخلاقت به کي رفته؟
3.مني که با شماها اين قد با احترام برخورد ميکردم اين شدين بچه هاي شما ميخوان چي بشن؟...
4.من نميدونم کجاي تربيتم رو اشتباه کردم که اين جوري شد!!

5.مرده شور شانس منو ببره ببين بچه هاي مردم دارن واسه مامانشون جون ميدن
سلامتی همه مادرا

:biggrin:الهییییییییییی
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیشکییییییییی نیست آیا؟؟؟؟؟؟
اگه یکی بیاد بهش جایزه میدم:D
 

panjareh_hossein

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من میخواستم این رو تایپیکش کنم ولی دیدم اینجا بذارم بیشتر میخوننبه مناسبت 17 دسامبر سالروز درگذشت جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولونا
(( A ))

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی (۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ یا وخش - ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران فارسی‌زبان است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً ...از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است

مولوی خود زادهٔ بلخ یا وخش بود در خراسان بزرگ (که اکنون بخش‌هایی از آن واقع در افغانستان و تاجیکستان است)، و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم (واقع در ترکیهٔ امروزی) می‌زیست. با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی ایرانیان و پارسی زبانان بهرهٔ خود را از او بیشتر می‌دانند، چرا که آثار او به زبان پارسی سروده شده، و از محیط فرهنگ ایرانی بیشترین تاثیر را پذیرفته‌است. داستانهای مثنوی عموما با فرهنگ ایران آن روزگار منطبق بوده‌است. داستان کبودی زدن قزوینی نمونه‌ای بارز از اینگونه تاثیر فرهنگی ایران بر مثنوی و مولوی است.

پارسی گو گرچه تازی خوشتر است عشق را خود صد زبان دیگر است

آثار مولانا تأثیر زیادی روی ادبیات و فرهنگ ترکی نیز داشته‌است. دلیل این امر این است که اکثر جانشینان مولوی در طریقه صوفی‌گری مربوط به او از ناحیه قونیه بودند و آرامگاه وی نیز در قونیه است.

ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان

برخی مولوی‌شناسان (ازجمله عبدالحسین زرین‌کوب) برآنند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بوده‌است.
 

پیوست ها

  • 392366_10150443386845959_368785110958_8616607_112992827_n.jpg
    392366_10150443386845959_368785110958_8616607_112992827_n.jpg
    32.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسمش فلمينگ بود . کشاورز اسکاتلندي فقيري بود. يک روز که براي تهيه معيشت خانواده
>>>بيرون رفت، صداي فرياد کمکي شنيد که از باتلاق نزديک خانه مي آمد. وسايلشو انداخت و
>>>به سمت باتلاق دويد.اونجا ، پسر وحشتزده اي رو ديد که تا کمر تو لجن سياه فرو رفته
>>>بود و داد ميزد و کمک مي خواست. فلمينگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدريجي و وحشتناک
>>>نجات داد.
>>>
>>>
>>>
>>>
>>>
>>>
>>>روز بعد، يک کالسکه تجملاتي در محوطه کوچک کشاورز ايستاد.نجيب زاده اي با لباسهاي
>>>فاخر از کالسکه بيرون آمد و گفت پدر پسري هست که فلمينگ نجاتش داد.
>>>
>>>نجيب زاده گفت: ميخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگي پسرم را نجات داديد.
>>کشاورز اسکاتلندي گفت: براي کاري که انجام دادم چيزي نمي خوام و پيشنهادش رو رد
>>کرد.
>>
>>در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعيتي بيرون اومد. نجيب زاده پرسيد: اين پسر
>>شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله.” من پيشنهادي دارم.اجازه بدين پسرتون رو با
>>خودم ببرم و تحصيلات خوب يادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآينده مردي ميشه که
>>ميتونين بهش افتخار کنين” و کشاورز قبول کرد.
>>
>>بعدها، پسر فلمينگ کشاورز، از مدرسه پزشکي سنت ماري لندن فارغ التحصيل شد و در
>>سراسر جهان به الکساندر فلمينگ کاشف پني سيلين معروف شد.
>>
>>سالها بعد ، پسر مرد نجيب زاده دچار بيماري ذات الريه شد. چه چيزي نجاتش داد؟ پني
سيلين.

اسم پسر نجيب زاده چه بود؟ وينستون چرچيل
 

javad_arash2003

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان
می بینم کسی نیست
به به
پس دوستان همه کار خلاف نمی کنن
وهمه بچه های خوبی هستند
خوش بگذره
 
بالا