زیباترین حرفت را بگو شکنجه
پنهان سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از اینکه بگویند ترانه بیهوده می خوانی
چرا که ترانه ما ترانه بیهودگی نیست
چرا که عشق حرفی بیهوده نیست
چقدر قشنگ وقتی به بارون نگاهم در اینه مینگرم تنها همدرد من ،خودم در اینه هست همان اینه که بعضی اوقات تنها همصحبتم هست و تنها کسی که میخواهد اشکهایم را پاک کند و تنها کسی که میخواهد مرا ارام در اغوش بگیرد
تنهایی را میتوان در نگاهی معنی کرد که دیگر هیچ حسی برای لبخند ندارد دیگر نمیتواند ارام اشک بریزد و میخواهد فریاد بزند
تنهایی را میتوان در نگاهی دید که از بس از دیگران نامهربانی دیده دیگر توانایی مهربانی را هم ندارد
جاده هنوز خیس استومن همچنان می رومبه خیال رد پای اشکهایت ولی تردید مرا زجر می دهدنمی دانم این خیسی اشکهای توستیاخیسی شرم این جاده از شکست دوباره من؟؟؟
چقدر دنیا برام شده سوت وکور وقتی نیستی کنارم وقتی نیستی برام از دوست داشتن و عشق بگی دنیام میشه اینجوری همیشه بمون کنارم بدون تو حتی دیگه یادم رفته چطوری باید نفس بکشم چه برسه به زندگی
ساده ترین واژه ای که مرا یاری میدهد اینروزها.. "بازگشت" است.. یک نفر باید قفل این حصار تنیده شده به دور مرا بشکند..و آن یک نفر.. فقط خودم هستم.. با هزاران نقطه چین بلاتکلیف..
اگردوروبرتان آدمم تنهایی هست...اگر هوستانکرد به تنهایی اش سرک بکشید...یادتان باشدعادتش ندهید به شانه هایتان...به مهربانیتان... به نوازش هایتان...و بعد بی هوا بروید و...نباشید به جان عزیزتان...یک آدم تنهااگرتنهاتر شود...دق میکند...میمیرد
تنها در صورت خود میتوانم نگاه کنم اما دیگر طاقت دیدن اشکهایم را ندارم نمیتوانم به خودمم هم نگاه کنم اخر دیدن اشکهایم در اینه فقط به من یاد اوری میکند خاطرات تلخی را که میخواهم پشت سر بگذارم
کمی نزدیک بیا چرا اینقدر دور هستی بیا تو هستی همونطور که من هستم تنهایی همیشگی من بیا ناراحت نشو من که جایی ندارم برم فقط کنار تو میتونم باشم همین پس بیا بشین و به حرفهای دلم گوش کن
دنیا شده پر از سختی کاش پرواز میشد کرد به اسمان ابی تا رسید به خدا
هر روز شده تکراری تر از روز قبل
کاش یه اتفاق زیبا میافتاد
کاش اینقدر انتظار نمیکشیدم
کاش دنیا اینقدر با من بی رحم نبود
کاش میشد رفت به سرزمینی پر از محبت و عشق
دیگر در این دنیا نمیتوانم به سادگی زندگی کنم
کی گفته زمان طلاست؟
من مزه مزه اش کردم...
زمان عین الکله... ثانیه ثانیه میسوزونه میره تو عمق وجودت...
مست مست که شدی, چشاتو باز میکنی
میبینی عمرت گذشته و تو موندیو خماری از دست رفتن یک عمر...
[FONT=times new roman, times, serif]زنان قـــــــــوی
دردهای خود را مانند کفشهای پاشنه بلند میپوشند !
مهــم نیست چقـــــدر اذیت می شوند
شما فقــــــط زیبایی آنهـا را می توانید بینیــد....[/FONT]
دلتنگی هایم را به باد نمی گویم که به گوش نمی سپارد
به ابر نمی گویم که گریه می کند
به خورشید نمی گویم که دل می سوزاند
به ماه نمی گویم که گاهی به یاد می آورد و گاهی فراموش می کند