گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیخیال را می شناسی؟؟؟؟؟؟
بیخیال همان است که وقتی دردی را درمان نیست بکار میبریم....
بیخیال.....
وقتی اشکت از ته دلت است وچاره ندارد.
بیخیال.....
وقتی که نادیده گرفته شدی....
بیخیال....
وقتی که میخواهی اشکت سرازیر نشود ...
بیخیال...
وقتی که نمیخواهی دردت را به کسی بگویی ومیپرسند...
بیخیال....
همان همدم تنهاییمان است که پنهان میکنیم پشتش خودمان را بیخیال.
وای اگر این بیخیالی را از ما بگیرند
عاری وخالی وهویدا گردد دلهایمان...!!!
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل‌تنگم شو
به دیدنم بیا ...
معلوم نیست این روزهای عاشقی
تا کجا به تقویم وفادارند!
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
نزدیکم به تو
مثل ِ شهریور تا مهر
دوری از من
مثل ِ مهر تا شهریور . . .
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
....

....


مي گويند حرف ها هم دست دارند!!!
دست هاي بلندي که گاهي گلويي را مي فشارند و نفس مي گيرند.

مي گويند حرف ها هم پا دارند!!!
پاهاي بزرگي که گاهي جايشان را روي دلي مي گذارند و براي هميشه مي مانند.

مي گويند حرف ها هم چشم دارند!!!
چشم هاي سياهي که گاهي به چشم هاي ديگران نگاه مي کنند و انها را در شرمي بيکران فرو مي برند.

مي گويند حرف ها هم ...

جان دل زنهار حرف هاي تو اينگونه مباد.

باور کني يا نه سنجيده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است....


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
رفتن" که بهانه نمیخواهد ،
یک چمدان میخواهد از دلخوریهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشیهاى انکار شده ...

رفتن که بهانه نمیخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هیچ بى چمدان هم میروى !

"ماندن" اما بهانه مى خواهد ،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،
دوستت دارمهایى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...

وقتى بخواهى بمانى ،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم میمانى ...

میمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بینى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

آرى ،
آمدن دلیل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام .....




 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی...
تو را وا می دارد
تا اولین دری که باز شد ،
اولین آدمی که
حالت رو خوب کرد، بپذیری...
تنهایی ...
گاه تو را در
آغوش آدم هایی می گذارد
که تنهاترت می کنند...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"دل خوش"
جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه و
نه دندان‌های سفید

حسین پناهی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی کلام در وصف واقعیت ما کم می آورد...
ناچار این سه نقطه...و دیگر هیچ
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خوبی ؟

حال امروزت کجاست ؟

حال حالا‌یَت چگونه است ؟

اوضاع به راه وُ

حال قشنگ وُ

دنیایِ دیدن خوش است ؟

روزهایت خوشحال و شب‌هایت خوش‌ خواب

موهایت بلند وَ دلت قدِ موهایت شادی دارد؟:gol:

 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ؛
ﻋﻄﺮﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ !
ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻮﯾﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ؛
ﮔﺮﻡ
ﺳﺮد
ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﺗﻠﺦ !
ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﻄﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﻧﺴﺒﺘﺎً ﺩﻭﺭ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻮﯾﺶ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ !
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽﺗﺮﻧﺪ !
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

باران که بزند؛

یاد تو

از هزاران فرسنگ ها،

در آبادی دل من،

آشیانه می کند

پاییز در راه است ... باران و من و تنهایی...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانی ..
وقتی میگویی
"همیشه کنارت میمانم"
درست مثل این است
که آدم فیلمِ تاریخی ببیند
و خدا خدا کند
شخصی که دارند
اعدام اش میکنند
زنده بماند ...!

مریم قهرمانلو
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها تر از من

پرنده ای بود که

جای آواز بر شاخه

سکوت کرده بود

و دانه دانه

پرهایش را می چید

نمیدانم

شاید او هم فهمیده بود

پاییز در راه است
 

SCSI

عضو جدید
روح دهخدا شاد !
نیست که این روزها را ببیند
شده ایم جمع اضداد
تنهایی در جمع
غریبه های آشنا
آشناهای غریبه
چه کرده ایم با خودمان!
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلتنگی
شبیه دیدن عکسی قدیمی میان آلبوم خانوادگیست،
شبیه پیداکردن نوشته ای غبارگرفته
از زیر فرش های کفِ اتاق،
چیزی مانند بوی کمرنگِ عطر
از شیشه ی خالی ادکلن مورد علاقه ات،
دیدن شاخه گلی خشک
میان صفحات کتاب قطوری که مدت ها بازش نکرده ای،
خواندن دوباره ی کارت پستالهای نَم کشیده
و ملاقات اتفاقی با چهره ای که سالها پیش همسایه ات بوده ...

ما در گذشته هایمان زندگی میکنیم
و همیشه جسممان
به ناچار
به روزهای بعدی منتقل میشود
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!

تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...

بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون

مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ

بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:

خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر بده که خودت برای خودت مینویسی وهیچکس جز خودت پستاتو نمیخونه ،چون میدونی تو دنیای هیچکس نیستی
چقدر تلخه این تنهایی :cry:
ای قلب من بفهمممممممممممممم چقدر منو شرمنده میکنی ازدست من کاری برنمیاد
تنهایی تنهایی تنهایی دیگه گفتگو نداره
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهي که دلم ميگيره از همه کس و همه چي ! ...

تنها ياد تو ميتونه آرومم کنه .

شايد روزگار و سرنوشت مشورت کردن و نيکي کار رو در جداييمون دونستن .

پس بيا بجاي دلتنگي به ياد هم باشيم شايد !

شايد روزي سرنوشت به روزگار گفت بيا اين دو رو بهم برسونيم

به اندازه ي کافي پخته شدن !....
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهریور باشد یا مهر
چه فرقی میکند؟!!
همه این ها میگذرند
تنها چیزی که میماند
قلب من است که در نبودت
همچنان
"تیر" می کشد ...
 

SCSI

عضو جدید
??????
تو
ساعت دوازده شب
سی و یک شهریوری

و من
عقربه ای که تا می خواهد
به تو برسد
به عقب می کشندش......
 

SCSI

عضو جدید
دم بايد يه كلبه تو شمال داشته باشه
‏هر از چند گاهي بره توش
سنگر بگيره از دست این دنیا
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی می روی تمام چیزهای عادی...
یادگاری می شوند...
حساس می شوند...
ترک برمی دارند
بر مبل نمی شود نشست که تو آنجا نشسته بودی
هوا را نمی شود نفس کشید که عطر تو آنجا مانده است
وقتی نیستی همه چیز تو را یادآوری می کند
تو را و نبودنت را
حالا میدانی چرا همه چیز یادم مانده؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمی دونم جواب این سوال چیه؟ بیچاره نسل من یا بیچاره نسل قبل؟
شاید بیچاره نسل قبل چون:
طعم عاشق شدن رو نچشیدن
پدر و مادر براشون یکی رو نشون میکردن و همون میشد همسفر زندگی
شاید هم بیچاره نسل من:
چون عاشق میشویم و شکست میخوریم
چون درد یک شکست را باید تا مدت های زیادی با خودمان حمل کنیم
چون هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم، باید یک گلوله رو توی تفنگ عقل مون بذاریم و احساس مون رو هدف بگیریم
باید مطمئن بشیم اونی رو که دوست داشتیم دیگه توی ذهن مون نیست
بعد با یه ذهن زخمی همه روز رو سپری کنیم و فردا اول صبح یه گلوله دیگه بهش شلیک کنیم
بیچاره نسل من!!!! 
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا