گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه " حالت چطوره ؟ "
و تو جواب میدی " خوبم! "
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه :
" می دونم خوب نیستی ...
ام غصه نخور تومنو داري...كنارتم "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه " حالت چطوره ؟ "
و تو جواب میدی " خوبم! "
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه :
" می دونم خوب نیستی ...
ام غصه نخور تومنو داري...كنارتم "
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
یه روزی
برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا
کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو
داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه وقتايي خودمو بغل مي كنم ؛
و مي گم :
غصه نخور ديوونه !!!
من كه باهاتــــــــــم .....
دست خودمو ميگيرم و ميبرم گردش.........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يه وقتايي خودمو بغل مي كنم ؛
و مي گم :
غصه نخور ديوونه !!!
من كه باهاتــــــــــم .....
دست خودمو ميگيرم و ميبرم گردش.........
تو نیستی که ببینی، چگونه عطر تو در

عمق لحظه ها جاریست،

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست،
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است...
...
هنوز پنجره باز است، تو از بلندی ایوان به باغ می نگری...
درخت ها، چمن ها و شمعدانی ها،
به آن ترنم شیرین، به آن تبسم مهر،
به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند.
...
تمام گنجشکان، که در نبودن تو مرا به باد ملامت گرفته اند،
تو را به نام صدا میزنند!
هنوز نقش تو را از فراز گنبد کاج، کنار باغچه،
زیر درخت، لب حوض،
درون آیینه پاک آب می نگرند
 

مهرانه م

عضو جدید
دلتنگ که می شوم
همه ی شعرم بوی غربت تو را می دهد
نگاهم به در می ماند شاید تو بیایی
روزها را معکوس می شمرم
هر ثانیه اش قرنی می شود برای دلتنگي های من
شاعرانه هایم با تو عاشقانه می شود
و دلتنگي هایم عاجزانه
تا تو بیایی ...

مـن

ویـرانــے ِ بعــد از

عـــُـــبور ِ تـوام ...

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یه وقتایــــﮯ هســتـــــــ

ڪ بایــد لـــــم بدﮯ یه گــــوشه

و جــریان
زندگیــت رو فقـــط مــــرور کنـــــﮯ…

بعــدشم بگـــﮯ:”به سلامتــــــــﮯ
خــــودم ڪ اینقـــدر تحمـــل داشتـــم"


 

saijoon

عضو جدید
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسماون خوابهنمیخوامبدونهواسه اونه که قلب من اینهمه بیتابهیه کاغذیه خودکاردوباره شده همدم این دل دیونهیه نامهکه خیسهپر از اشک و باز کسی اون و نمیخونهیه روز همین جا توی اتاقمیدفعه گفت داره میرهچیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیرهگریه میکردم درو که می بستمیدونستم که میمیرماون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرممی ترسمیه روزیبرسه که اونو نبینم بمیرم تنهاخدایاکمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجاسکوتاتاقوداره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیواردوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار یه روز همین جا توی اتاقم یدفعه گفت داره میره چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره گریه میکردم درو که می بست میدونستم که میمیرم اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم اون خوابه نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیونه یه نامه که خیسه پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر/فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی/و رفتی ، بی آنکه نباشی . . ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر/فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی/و رفتی ، بی آنکه نباشی . . ...
خوبم ...

درست مثل مزرعه ای که

محصولش را ملخ ها

خورده اند

دیگر نگران داس ها نیستم ...





 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی هیچ نبود،
و به آسانی یک گریه گذشت.
کودکی را دیدم که دلش غمگین بود و بدنبال عروسک می گشت.
تا که در رویاها
همه دار و ندارش،
قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش
همه را بی منت، به عروسک بخشد
غافل از آینده.
***
زندگی فلسفه ای بیش نبود
که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود
و محبت، افسوس.
من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود
و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم
و تو آن عصیانگر،
که نماد همه خوبان شده بود!!
و سخن از غم یاران می گفت
واپسین لحظه دیدار عجیب
خود نصیحت گوی، من دیوانه شدی
و سخن از رفتن،
سخن از بی مهری!!
تو که خود می گفتی
خسته از هرچه نصیحت شده ای.
***
حیف از بازی ایام،
دریغ از تکرار...
 

P.K.H

عضو جدید
کاش میدونستم..نه... باور داشتم مسافرم...مسافری که دل بستن و دوست داشتن براش سرابه...مسافری که باید فراموش کنه رسم عشقو...باید به یاد داشته باشه که رسم سفر یعنی رسم گذر.....................................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دیــــــــــــــر آمدی ...

که رنگ چشمـــــــــانت


و طرح قدمهــــــای تو


داشت کم کم از یادم می رفت !


چقــــــــــدر دیر آمدی


که نامه هـــــــــــــایم کبوتر به کبوتر


در مسیر آسمــــان شعر شد


شعرهــــــــــــایم کلاغ به کلاغ


حرف مردم شد ! ...


چقدر دیر آمدی


که صد پیمانه نشاط وحشــــــــــی


در پیاله ی هوشیاری من


یک وعده هم ، مرا دیوانه نکـــــــــرد

چقدر دیر آمدی ... دیر آمدی ... دیر آمدی ....

بودنت را عشق است ..

که لیلی شدن از یادم رفت !


 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگران نباش
حال دلم خوب است !!!
…نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو …
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکاتو کی میشمره وقتیکه دستای من از گونه هات دوره


رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره


فکر کن همیشه مال من باشی دنیا مگه زیباتر از این هم میشه؟


تو خیلی چیزا رو نمی فهمی من خیلی حرفا رو سرم میشه


امروز اگر از من جدا باشی دلواپس فردای تو نیستم


دنیا شبیه روزگارم نیست من مرد رویاهای تو نیستم


میرم با اینکه عاشقت هستم با اینکه چشمای تری دارم


ای کاش بفهمی که برای تو آروزهای بهتری دارم


خندت تو دلم جا نمیگیره سهم تو خورشیدِ نه خاموشی


من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی


باور کن این روزا به غیر از من چیزی تو رویاهات اضافه نیست


باید با قرصام مهربون تر بشم بعد تو دو تا کافی نیست


ما قول دادیم مال هم باشیم ما قول دادیم اینو میدونم


با گریه میگیم مرده و قولش نامردم و قولم رو میشکونم


مثل فرشته ها شدی امشب توی این لباس روشن توری


با گریه گم میشم تو مهمون ها دیدی یه جاهایی رو مجبوری


خندت تو دلم جا نمیگیره سهم تو خورشیدِ نه خاموشی


من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی


باور کن این روزا به غیر از من چیزی تو رویاهات اضافه نیست


باید با قرصام مهربون تر بشم بعد تو دو تا کافی نیست


اشکاتو کی میشمره وقتیکه دستای من از گونه هات دوره


رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره


فکر کن همیشه مال من باشی دنیا مگه زیباتر از این هم میشه؟


تو خیلی چیزا رو نمی فهمی من خیلی حرفا رو سرم میشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از ظهر تا دم غروب طول کشید
دشتی را شخم زدم تا دفنش کنم
بد عادت شده بود
جلوتر از من راه می رفت تا زودتر به تو برسد
سایه ام را می گویم



که خواب دیده بود تو به دیدارش آمده ای ....
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز

آدم‌هایی‌ که شما را ترک می‌‌کنند
غریبه‌هایی‌ هستند که یک روز با شما آشنا میشوند
با افکارِ شما
با حرف‌های شما
با دست‌های شما
با تختِ خواب شما
با رویا‌های شما
با تک‌ تک‌ لحظه‌های شما
یک روز ناگهان حوصله‌شان سر میرود
دلشان را
و دست‌ها‌شان را
و حرف‌هایشان را
و خوابشان را
پس میگیریند
و غریبه‌هایی‌ میشوند
با خاطراتی که پر می‌‌کنند
افکارتان را
دست‌هایتان را
خواب‌هایتان را
رویا ها
و تک تک‌ لحظه‌هایتان را
یک روز ناگهان حوصله ی شما سر میرود
غریبه‌ای میشوید که خودش را ترک می‌کند

نیکی‌ فیروزکوهی
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
ری این منم
، این منم همان عاشقی که بر تو جان می داد ،
و تو کسی هستی که برای رسیدن به خوشبختی به روی جسدهای بی جان غرور انسانها قدم می گذاشتی
ولی افسوس ،
افسوس
که راه ات برای رسیدن به هدف هایت اشتباه بود
و افسوس که من برای آدمی مثل تو غرورم را شکستم ،
افسوس !

 

sana84

عضو جدید
... چه قدر خوب میشد اگر
... یك بار​
... فقط یك بار​
... آسمان به زمین بیاید​
... تا وقتی​
... اشك میریزم​
: نگویند

مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟؟​



آسمان مال من است
پنجره ، فکر، هوا ، عشق ،زمین مال من است
 

sana84

عضو جدید
... چه قدر خوب میشد اگر
... یك بار​
... فقط یك بار​
... آسمان به زمین بیاید​
... تا وقتی​
... اشك میریزم​
: نگویند

مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟؟​



صبورانه درانتظار زمان هرچیز در زمان خودش رخ می دهد باغبان اگر باغش را غرق اب کند درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند

باغبانم باغبانی خسته دل

پشت من خم گشته همچون پشت تاک

آن گل زیبا که پروردم به جان

شد چو خورشید فروزان تابناک

دست گلچینی ز شاخش

چید و رفت

پای خودبینی فشردش روی خاک
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باغبانم باغبانی خسته دل

پشت من خم گشته همچون پشت تاک

آن گل زیبا که پروردم به جان

شد چو خورشید فروزان تابناک

دست گلچینی ز شاخش

چید و رفت

پای خودبینی فشردش روی خاک






دل فقــــط دل تـــــو!!
دل مــن کـــه دل نیـــست...
یـا میشـکنــه یـــا میگیـــره یـــــا تـــنگ مـــیشـــه فقطــ همیـــــن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود که دنیا

با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . .
دلتنگم . . .


دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستاد . . .
دلتنگ کسی که دلتنگیهایم را ندید . . .

دلتنگ خودم . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...

نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...

می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....

پس بگذار که نداند بی او تنهایم...

دور میمانم که نزدیک بماند...
 

saijoon

عضو جدید
ای که با یاد تو در آتش تب میسوزم / یاد من کن که به یادت همه شب میسوزم . . .
 

mar.1980

عضو جدید
چه سخت روزگاریست برای تو که ؛

در میان گلهای باغ چون بلبلان نغمه سرایی میکنی اما

به خلوت خویش آه را با ناله سودا میکنی .

 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید...گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز...گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم...گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد...گفتا اگر بدانی هم اوت رهبرآید
گفتم خوشا هوایی کز باد خیزد...گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت...گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد...گفتا مگوی با کس تاوقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد...گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سرآید
 

saijoon

عضو جدید
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشکتمام کوچه را تر کردم

وقتی که شکست بغض تنهایی من

وابستگی ام را به تو باور کردم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
در تب و تاب رفتنم، به فکر راهی شدنم
تو ای همیشه همسفر، مرا شناختی تو اگر
مرا پس از من بنویس، به هر کس از من بنویس
ای تو هوای هر نفس، هر نفس از من بنویس
مرا به دنیا بنویس، همیشه تنها بنویس
به آب و خاک، آتش و باد، برای فردا بنویس
تو جان من باش و بگو، به یاد من باش و بگو
میلاد من باش و بگو، جانان من باش و بگو
نفس اگر امان نداد، روی خوشی نشان نداد
رفت و دوباره برنگشت، مرا دوباره جان نداد
دست و زبان من تو باش، نامه رسان من تو باش
حافظه تبار من، نام و نشان من تو باش
بگو حکایت مرا، قصه هجرت مرا
توشه ای از غزل ببخش، راه زیارت مرا
تو جان من باش و بگو، جانان من باش و بگو
به یاد من باش و بگو، میلاد من باش و بگو
نفس اگر توان نداد، مرا دوباره جان نداد
به این همیشه ناتمام، زمان اگر امان نداد
تو جان من باش و بگو، زبان من باش و بگو
بر سر گلدسته عشق، اذان من باش و بگو
بگو که مثل من کسی، به پای عشق سر نداد
از آن سوی آبی آب، خبر نشد خبر نداد
تو جان من باش و بگو، به یاد من باش و بگو
میلاد من باش و بگو، جانان من باش و بگو
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا