گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواست ميدانستي شبها...

تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام...

به چشمانم سنجاق ميكنم...

تا يادم نرود در روي زمين كسي هست...

كه سبزي لحظه هايش .... آرزوي من است !

دلم میخواست می دانستی...

که شادی ات... دنيای من است...

و اندوهت... ويرانی لحظه هايم!


که چگونه در خنده هايت به اوج می رسم...

اما کاش می توانستم نشانت دهم...

که با هر نفسم...

دانسته و يا ندانسته...

به یادت هستم

به تو فکر میکنم به کسی که

نامش در اندیشه من

عشقش در قلب من

کلامش در دفتر من

دیدارش آرزوی من است
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا نگاه کن ، شاید زیباترین تصویر دنیا نباشم ، شاید دلتنگ باشم گه گاه و آشفته چون زلف بید

مجنون در باد ، شاید تلخ باشم مثل قهوه ی پررنگی که عصرانه ی خستگی هاست، اما نگاهم پر

است از شیرینی تو ، تویی که قاب می گیرمت میان این خاکیان و دیوار سپید قلبم را هدیه ات

می دهم ، مرا نگاه کن تا همیشه ، از امروز تا به دنیا آمدن هزاران فردا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

کاش اسمت
ســَرور بود ..
بعد هر موقع
صدات میکردم
سرورم صدات میکردم
سرورم قربونت بشم
سرورم عشق منی
سرورم .... .. .


 

mehravehoath

عضو جدید
خوبــم

باور کنیــد

اشکها را ریخته ام

غصه ها را خورده ام

نبودن ها را شمرده ام .

خالــی ام .

خالــی ام از خشم ،

دلتنگــی ،

نفرت ،

و حتی از عشق ،

خالــی ام از احساس !

خوبــم

1563b3621b49ac0561beb15574427ca1-300.jpg
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها
چیزی کم می آید در من
مدام !
چیزی شبیه همان گرمایی که
تسخیر می کند
من و بودنم را ...
و من پر می شوم از تو
و هرچه به تو مربوط می شود !
این روزها
چیزی زیاد می شود در من
چیزی شبیه دلتنگی ...
از جنس خواستن تو
و تکرار می کند نام تو را در من ...
این روزها
دلداری می دهم دلم را !
و می گویم
این راه دور
کوتاه می شود! کوتاه ...
باور کن !
دست های او در راهند ...!
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اندازه تمام تنهاییام.................... دوستت دارم
00671578222506684277.jpg
 
آخرین ویرایش:

mehravehoath

عضو جدید
اسم قاشق را گذاشتی قطار . . . هواپیما . . . کشتی . . . تا یک لقمه بیشتر بخورم . . .

یادت هست
مادر؟

شدی خلبان ، ملوان ، لوکوموتیوران و . . .

میگفتی بخور تا بزرگ بشی . . .

و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم . . .

حتی بغض های نترکیده ام را...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز




بی تو در من

کودکی می گرید
که مادرش را
در شب و باران
گم کرده است
و هیچ آسمانی
توان آرام کردنش را ندارد !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم بودم و یک حس غریبکه به صد عشق و هوس می ارزیدمن خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت
گر چه درحسرت گندم پوسیدمن خودم بودم و هر پنجره ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
خدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم و نه دلداده گیسوی بلندو نه آلوده به افکار پلید من به دنبال نگاهی بودمکه مرااز پس دیوانگی ام می فهمیدآرزویم این بود... دور اما چه قشنگ تا روم تا در دروازه نورتا شوم چیده به شفافی صبح ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــم صـدپـاره شـده
بـی تـو آوراه شـده
هـر روز بـه یـه جـرمـی سـوزونـدی

دل مـن خـسـتهـ شـده
مـرغ پـربـسـتـه شـده
مـی گـی هـمیـنـیـه کـه هـسـتـی

نمی شـه از تـو رد بشـم
بـدجـوری وابـسـتـه شـدم
واسـه ات مـهـم نـبـود کـه هـسـتـم


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم از تو بگویم

بی آن که در جستجوی قافیه باشم

و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم

می خواهم از تو بگویم

از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری

با ساده ترین کلمات

همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد

می خواهم بگویم دوستت دارم

امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم

نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز

از من اگر کوهم اگر خورشید اگر دریا

بی تو میان قاب پیراهن چه می ماند

بی تو چه فرقی می کند دنیای تنها را

غیر از غبار و آدم و آهن چه می ماند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگم
برای کسی که مدتهاست
بی آنکه باشد
هر لحظه زندگی اش کرده ام..
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است که بازآيي
دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
ديشب گله زلفش با باد همي کردم
گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودايي
صد باد صبا اين جا با سلسله مي رقصند
اين است حريف اي دل تا باد نپيمايي
مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايي
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايي
ساقي چمن گل را بي روي تو رنگي نيست
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايي
اي درد توام درمان در بستر ناکامي
و اي ياد توام مونس در گوشه تنهايي
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آن چه تو انديشي حکم آن چه تو فرمايي
فکر خود و راي خود در عالم رندي نيست
کفر است در اين مذهب خودبيني و خودرايي
زين دايره مينا خونين جگرم مي ده
تا حل کنم اين مشکل در ساغر مينايي
حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد
شاديت مبارک باد اي عاشق شيدايي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .
 

hamid_eli

کاربر بیش فعال
تو به احساست بیاموز نفس نکشد

هوای دل ها آلـوده است

اینجا فاصله یک عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگار است !!!



 

hamid_eli

کاربر بیش فعال
نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنم
و نه به فرداهایی که "شاید" بیایی ...
می خواهم امروز را زندگی کنم ...
خواستی باش ... نخواستی نباش...


 

hamid_eli

کاربر بیش فعال
انها همانقدر که ازارتفاع میترسیدند , کمی هم از پستای کاش انسی هراس داشتند !!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای ماه
ای خواهر بی خوابی من ...
بگو با این قرار شکسته ،
از سایه روشن خیال انگیز امشب ،
چگونه بگذرم .
 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين هوا.......هواي دلگيريست.....فصل قلبم پاييزيست.....................اسمان قلبم بارانيست...........دلم گرفته...............اين چه درديست...............
 

تارا پارسا

عضو جدید
گویا زمین در فراقت،بی قراری میکند؛بی قراری زمین،خبر از ندیدن ماه میکند.چه روزگاری و چه دورانی؟ماه برای تسکین دلتنگی خود؛دلتنگی زمین را نادیده گرفت...وای برماه،که رخ خود را چند صباحی از زمین دریغ نمودوزمین در غم نبودش،سیاهی شب را مرهم آغوش خالی اش کرد تا؛در آن سیاهی گم شود،و جاده ی گونه هایش سیلاب چشمانش رابه سیاهی شب بسپاردو محو گردد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میان خنده ها و گریه هایم همیشه کسی هست

که ترانه هایم را تقدیمش می کنم.

ترانه ای خواهم ساخت . به چشمانش خواهم باخت

هر شب برای چشمانش ستاره ای از آسمان عشق

می چینم و هرروز از نگاه خورشید سخن می گویم

صدای او صدای آواز برگ های صنوبر است

وقلب اونیز همیشه در گهواره کوچک قلبم خواب است

او را می شناسم و دوستش دارم
 

banooyeariayi

عضو جدید
پُشــــتــِ
تـَنهایـــی مَنـ کــِهـ رِســیدی
گــُوشـــهایَــــــــتـــ را
بِـــگیـــر
اینجـــا سُـــکوتــ گُوشـ تـُــو را کَر میکُند..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پُشــــتــِ
تـَنهایـــی مَنـ کــِهـ رِســیدی
گــُوشـــهایَــــــــتـــ را
بِـــگیـــر
اینجـــا سُـــکوتــ گُوشـ تـُــو را کَر میکُند..
خوشا شب نشستن به پهلوی تو
تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو
خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن
وســـجده به محـــراب ابـــروی تو
خوشا در نگاه تو چون می خـــراب
خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو
دو چـــشم پـــر از کهربای خموش
که نـــاگه مرا میکشد ســـوی تو
خوشا بـــازی دســـت اعـــجاز گر
که گـــل چیند از بــــاغ جادوی تو
...
بیا پــــــر شوم از تو تا پــــر شود
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا