گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت در تنهایی
سکوت در میان ادمها
تنها کافیست سکوت کنی
تا دیده شوی ولی اگر سخنی بگویی فراموشت میکنند ادمها
ان هم به این خاطر که نمیخواهند حقیقت زندگی خود را ببیند
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
حـــــرفهایـــمـــ را تــعــبیــر مــی کــنـی ...

ســکــوتـــمـــ را تــفـســیــر ..............!!!

دیـــــروزمـــــ را فــرامــــوشــــــــ....

فـــردایــــمــــ را پـــــیــشــ گـویـیــــــــــــ...

بــه نــبــودنــمـــ مــشــکــوکـــی...

در بـــودنــــمــــ مــــردد...!!!

از هــیــچـــ ، گــلــایـــه مــی ســازِِی...

از هــمــه چــــیــز بـــهـــانـــــه...!!!



 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرفي نيست ...

خودم سكوتت را معني مي كنم ..

كاش مي فهميدي ...

گاهي همين نگــــاه سـردت ..

روي زمستان را هم كم مي كند ..!!!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزهـــا
بغـــــض دارمــ ...
گریــــه دارم
آهــــــــــــــــــــ دارم !!!
تــــــــــــا دلت بخواهد ...
بازیگـــر خوبـــی شده ام
می خنـــدم
حتی خودم هم بـــاورم میشود
که من خوبم ...
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من


گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من


شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز


در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها
این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار . . .
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر درد...درد سر...
سر در گم...
سر گیجه...
سر به هوا...
چقدر " سر " به سرم میگذارند
دقیقه های " سرد ... بی تو ...
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
وابسته شدم به تو ، بی آنکه بدانم

"وابستگیها"

وام های کوتاه مدتی هستند

با بهره های سنگین . . .
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
به انتهای بودنم رسیدم ، اما . . .
اشک نمی ریزم ، پنهان شدم پشت لبخندی که درد میکنه . . . !
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
همــه ی مـــا

فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک


اتفــــاق ســـاده ایـــم

کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت ،

یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم ... !
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
من درین سردی دستانم
درین آه سرگردانم
درین برکه خشکیده دل
درین آتشکده جداییت
در پی نگاه گرمت میگردم
میگویند تپش قلبم همه از بودن توست
پس تو کجایی؟
من در پی تو
تو در پی دیگری
چرا بهم نمیرسیم؟
مرا سردی خواهد ربود
و ترا تنهایی
پس بدرود من...بدرود تو
بدرود ما شدن
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره
در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم
پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم
انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگـــــــــــــر سکوت هایم ســـــــــــرد شد....
نه به ســــــــــردی هوا....

نه به ســـــــــردی دستانت......
به سردی لحنت...سکوتم سرد شد....
سرد..سرد ...سرد...
تو با لحن سردتت دلم را اتش زدی.....
و من هم با نگاه ســــــردم....دنیا را خاکســــــتر خواهم کرد
تقصیر من نیست..
تو به من اینگونه اموختی..
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟

تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت؟

تا به کی باضربه های درد باید رام شد؟


یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد؟


بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟


خسته از این زندگی با غصه های بی شمار.
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
امشب شبی هست طولانی.

من در تنهایی خود به شکارعشقی رفتم

که درباتلاق غمش فرو رفتم


ای کاش این شب تموم شه


چمشمان سیاهش چشمانم راخیس میکند


در قلبم آهنگری بر آهن عشقم می کوبد


کوبیدنش تپش های قلبم شده


ترسم که آهنگر خسته شود


دیگر طاقت این شب روندارم


که یلدا روهم خجل کرده


درانتظارتم خورشید سپیده بزن.

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو سرمای نبودت یخ زدم.....

تو سرمای نبودت یخ زدم.....

یخ زدم.....

بگـــذار آغوشم بـــرای همیشه یخ بـــزند .

نمی خواهم کـــسی شـــال گردن اضافی اش را دور گـــردن
احســـاسم بیاندازد . . . !

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی بدست گیرند دفتر سرنوشت را رقم زنند خاطراتت را پاک کنند و در پایانش بنویسند قسمت نبود
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگـــــه بـهش زنـــگ میزنی و رد میکنه

اگـــــه بهش میگی دوسـت دارم و اون فقــــط میخنده

اگـــــه شـــــبآ بدون شب بخیر گفتن تــــو خـوآبش میــبره

یعنی تــــاریخ انقضـآی تو، توی دلــــش تموم شده!

این یـه قـــــآنونه!

بــــآ قـآنونِ آدمـــآ نجــــنگ!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـَن زن هستمـ وُ تو مـَرد ...
اما ...
نگران نباش به کسے نخواهمـ گــُفت :
کـه دَر پَس ـه مُشکلـات وُ درد هایــے که تو بَرایمـ ساختـے وُ تحمل کردمـ
دَر پَس ـه نامردے وَ نامهربانےکـه دیدمـ وُ دَمـ نزدمـ !
دَر پَس ـه بــے معرفتے هایـےکه دیدمـ وُ معرفت هـایـے کـه بـه خرج دادَمـ ...
مـَن " مــَرد تــَر " بودمـ !!!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایااااآ....
انتخاب واحد دنیا را که خودت برایمان انجام دادی..

کاش لا اقل سیستم حذف و اضافه ای نازل میکردی!

خیلی از واحدها را باید حذف کنم
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی تلاش میکنی یه نفر رو بیشتر از ظرفیتش بزرگ کنی ....
منتظر تلاش اون برای تحقیرت باش ... !!!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گمان میکردم قانع باشی ، و به شکستن دلم اکتفا کنی ... ! نه اینکه فستیوالی از دروغ راه بیاندازی ، و در آخر بگویی : " میروم تا اذیت نشوی بهترین من ... !!! "
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا