کیلینک خدا ....

samira3242

عضو جدید
کاربر ممتاز

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم ، فهمیدم که بیمارم ............
فرشته فشار خونم را گرفت ، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید ، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
نوار قلبم نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم ، تنهایی سرخرگهایم را مسدودکرده بود و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
نزد ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم و بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم ، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم .
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای وجدانم را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم
خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد . به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم.
· هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
· قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم
· هر ساعت یک کپسول صبر ، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم .
· زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم
· زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم .
:gol::gol::gol:
 

quester

عضو جدید
کاربر ممتاز

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم ، فهمیدم که بیمارم ............
فرشته فشار خونم را گرفت ، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید ، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
نوار قلبم نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم ، تنهایی سرخرگهایم را مسدودکرده بود و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
نزد ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم و بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم ، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم .
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای وجدانم را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم
خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد . به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم.
· هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
· قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم
· هر ساعت یک کپسول صبر ، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم .
· زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم
· زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم .
:gol::gol::gol:


سميرا جان..............ميشه يه سفارشي كني.........منو هم تو اين كلينيك راه بدن.........
البته عمرا كه بزارن...........:biggrin:
 

samira3242

عضو جدید
کاربر ممتاز
سميرا جان..............ميشه يه سفارشي كني.........منو هم تو اين كلينيك راه بدن.........
البته عمرا كه بزارن...........:biggrin:

والا تا جايي که من ميدونم شما انقدر واسه خدا عزيز هستي که اصلا نيازي به کلينيک رفتن نداريد

 

گل شیپوری

عضو جدید
فرازی از دعای جوشن کبیر...
ای آنکه از مراد دل مشتاقانت آگاهی
ای آنکه از ضمیر خاموشان با خبری
ای آنکه ناله خسته دلان را می شنوی
ای آنکه گریه بندگان ترسان را می بینی
ای آنکه رواساختن حاجات نیازمندان بدست اوست
ای آنکه عذر توبه کنندگان را می پذیری
ای آنکه عمل مفسدان را (به زور) اصلاح نمیکنی
ای آنکه پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گردانی
ای آنکه از قلوب عارفان دور نیستی
ای بخشنده ترین بخشندگان
 

گل شیپوری

عضو جدید
کلام ممکن است هر کس ادعای عشق داشته باشد اما در عمل است که عاشق شناخته می شود.عشق آن است که عاشق جز معشوق نبیند.خود را نبیند او را ببیند.همه چیز را برای او بخواهد. او را برای او بخواهد نه برای خود.مادر عاشق است.اگر خانه اش آتش بگیرد و فرزندش در آن باشد خود را نمیبیند. فقط فرزندش را می بیند.حاضر است از جان خود بگذرد تا فرزندش زنده بماند.شهدا عاشق بودند. به خاطر خدا از جان خود گذشتند.با خدا عشق بازی کردند.ما هم اگر می خواهیم بدانیم عاشق خداهستیم یا نه می توانیم از خود یک تست بگیریم.آیا حاضریم به خاطر او از جان مال و ... بگذریم؟
جان و مال پیشکش.
 

قلب یخی

عضو جدید
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...
خشکه متعصبی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات; رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!


نتیجه : آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار ديوار
ديدم يه سايه افتاد روم
سرم رو آوردم بالا
نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم
تمام صورتم عرق شرمندگي پر كرد
گفت:تنهايي
گفتم:آره
گفت:دوستات كوشن؟
گفتم: همشون گذاشتن رفتن
گفتي: تو كه مي گفتي بهترين هستن!
گفتم:اشتباه كردم
گفتي: منو واسه اونا تنها گذاشتي
گفتم:نه
گفتي:اگه نه،پس چرا ياد من نبودي؟
گفتم:بودم
گفتي:اگه بودي،پس چرا اسمم رو نبردي ؟
گفتم:بردم، همين الان بردم
گفتي:آره،الان كه تنهايي،وقت سختي
گفتم:…..(گر گرفتم از شرم - حرفي واسه جواب نداشتم)
-سرمو اينداختم پايين-
گفتم:آره
گفتم:تو رفاقتت كم آوردم،منو بخش
گفتي:ببخشم؟
گفتم:اينقدر ناراحتي كه نمي بخشي منو؟ حق داري...
گفتي:نه! ازت ناراحت نبودم! چيو بايد مي بخشيدم؟
تو عزيز تريني واسم،تو تنهام گذاشتي اما تنهات نذاشته بودمو نمي ذارم
گفتم:فقط شرمندتم
گفتي:حالا چرا تنها نشستي؟
گفتم:آخه تنهام
گفتي:پس من چي رفيق؟
من كه گفتم فقط كافيه صدا بزني منو تا بيام پيشت
من كه گفتم داري منو به خاطر كسايي تنها مي ذاري كه تنهات مي ذارن
اما هر موقع تنها شدي غصه نخور،فقط كافيه صدا بزني منو
من هميشه دوست دارم، حتي اگه منو تنها بزاري...
هميشه مواظبت بودم، تو با اونا خوش بودي، منو فراموش كردي تو اين خوشي...
اما من مواظبت بودم، آخه رفيقتم، دوست دارم...
ديگه طاقت نياوردم، بغض كردمو خودمو اينداختم بغلت، زار زدم، گفتم غلط كردم...
گفتم شرمنده ام، گفتم دوست دارم، گفتم دستمو رها نكن كه تو خودم گم بشم
گفتم دوست دارم…
گفتم: داد مي زنم تو بهترين رفيقيييييييييييييييي
بغلت كردم گفتم: تو بن بست رفيقي
يك كلام، خدا تو بهترينيhttp://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifhttp://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifhttp://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif
 

گل شیپوری

عضو جدید
زندگی

زندگی

زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست/ در مسیرش هر چه نازیباست آن تدبیر ماست زندگی آب روانی ست روان می گذرد /آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد.
 

گل شیپوری

عضو جدید
خدایا کمکم کن

خدایا کمکم کن

از خدا خواستم تا دردهايم را التيام بخشد

خدا پاسخ گفت:

مخلوق من ! هر دردي را درماني است و اين تو هستي که بايد درمان دردهايت را بجويي

از خدا خواستم تا جسم ناتوان مرا توانايي بخشد

خدا پاسخ گفت:

آفريده من آنچه بايد تکامل يابد روح توست جسمت تنها قالب گذراست

از خدا خواستم تا به من صبر عنايت کند

خدا پاسخ گفت:

بنده قدرتمند من! صبر حاصل سختي است عطا شدني نيست بلکه آموختني است

از خدا خواستم تا مرا شادي و شعف بخشد

خدا پاسخ گفت:

نازنين من به تو موهبت بسيار بخشيدم شاد بودن با خود توست

از خدا خواستم تا رنج هايم را کاستي دهد

خدا پاسخ گفت:

مخلوق صبورم بهاي رنج تو دوري از دنيا و نزديکي به من است

از خدا خواستم تا روحم را شکوفا سازد

خدا پاسخ گفت:

پرور روح تو با تو اما آراستن آن با من
 

گل شیپوری

عضو جدید
خدایا:

خدایا:

از خدا خواستم تا دردهايم را التيام بخشد
خدا پاسخ گفت:
مخلوق من ! هر دردي را درماني است و اين تو هستي که بايد درمان دردهايت را بجويي
از خدا خواستم تا جسم ناتوان مرا توانايي بخشد
خدا پاسخ گفت:
آفريده من آنچه بايد تکامل يابد روح توست جسمت تنها قالب گذراست
از خدا خواستم تا به من صبر عنايت کند
خدا پاسخ گفت:
بنده قدرتمند من! صبر حاصل سختي است عطا شدني نيست بلکه آموختني است
از خدا خواستم تا مرا شادي و شعف بخشد
خدا پاسخ گفت:
نازنين من به تو موهبت بسيار بخشيدم شاد بودن با خود توست
از خدا خواستم تا رنج هايم را کاستي دهد
خدا پاسخ گفت:
مخلوق صبورم بهاي رنج تو دوري از دنيا و نزديکي به من است
از خدا خواستم تا روحم را شکوفا سازد

خدا پاسخ گفت:

پرور روح تو با تو اما آراستن آن با من
 

گل شیپوری

عضو جدید
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.
جبران خلیل جبران
 

samira3242

عضو جدید
کاربر ممتاز
زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار ديوار
ديدم يه سايه افتاد روم
سرم رو آوردم بالا
نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم
تمام صورتم عرق شرمندگي پر كرد
گفت:تنهايي
گفتم:آره
گفت:دوستات كوشن؟
گفتم: همشون گذاشتن رفتن
گفتي: تو كه مي گفتي بهترين هستن!
گفتم:اشتباه كردم
گفتي: منو واسه اونا تنها گذاشتي
گفتم:نه
گفتي:اگه نه،پس چرا ياد من نبودي؟
گفتم:بودم
گفتي:اگه بودي،پس چرا اسمم رو نبردي ؟
گفتم:بردم، همين الان بردم
گفتي:آره،الان كه تنهايي،وقت سختي
گفتم:…..(گر گرفتم از شرم - حرفي واسه جواب نداشتم)
-سرمو اينداختم پايين-
گفتم:آره
گفتم:تو رفاقتت كم آوردم،منو بخش
گفتي:ببخشم؟
گفتم:اينقدر ناراحتي كه نمي بخشي منو؟ حق داري...
گفتي:نه! ازت ناراحت نبودم! چيو بايد مي بخشيدم؟
تو عزيز تريني واسم،تو تنهام گذاشتي اما تنهات نذاشته بودمو نمي ذارم
گفتم:فقط شرمندتم
گفتي:حالا چرا تنها نشستي؟
گفتم:آخه تنهام
گفتي:پس من چي رفيق؟
من كه گفتم فقط كافيه صدا بزني منو تا بيام پيشت
من كه گفتم داري منو به خاطر كسايي تنها مي ذاري كه تنهات مي ذارن
اما هر موقع تنها شدي غصه نخور،فقط كافيه صدا بزني منو
من هميشه دوست دارم، حتي اگه منو تنها بزاري...
هميشه مواظبت بودم، تو با اونا خوش بودي، منو فراموش كردي تو اين خوشي...
اما من مواظبت بودم، آخه رفيقتم، دوست دارم...
ديگه طاقت نياوردم، بغض كردمو خودمو اينداختم بغلت، زار زدم، گفتم غلط كردم...
گفتم شرمنده ام، گفتم دوست دارم، گفتم دستمو رها نكن كه تو خودم گم بشم
گفتم دوست دارم…
گفتم: داد مي زنم تو بهترين رفيقيييييييييييييييي
بغلت كردم گفتم: تو بن بست رفيقي
يك كلام، خدا تو بهترينيhttp://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifhttp://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifhttp://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif

وااااي مرسي جيجلم خيلي قشنگ بود واقعا درسته بغضم گرفت :cry:
 

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرشته هاش خوشگل بودن؟
آدرسشو بده منم برم.
 
بالا