کسی هس بگه ماندلا و گاندی شکست خوردگان تاریخ مبارزات آزادیخواهی بودند؟

جنبش سبز آزادی دیروز یکی از بهترین و صلح آمیزترین سکانس های اعتراضات خود را به نمایش گذارد
جنبشی که بخاطر عظمتش از یک ماه قبل تمام راههای ارتباطی را به رویش بستند تمام مجرایی اطلاع رسانی را مسدود و ف-ی-ل-ت-ر کردن
بخاطر ترس از اعتراض سکوت وارش- 100 ها هزار نیروی حکومتی رو از ماهها پیش تمرین دادن و آماده باش گفتن
بخاطر ترس از شکست ظاهری-اتوبوس اتوبوس آدم عامی و بیسواد رو با وعده ساندیس و کارت اعتباری و کیک و شام و نهار مفتی به تهران آوردن
جنبشی که بخاطرش حاضرنشدند به 300 خبرنگار و عکاس خارجی اجازه گشتن توی شهر را بدهند
جنبشی که دیروز فقط بخاطر یه تیکه پارچه سبز کتک خورد و هتک حرمت شد
جنبشی که حکومت ِمدعی ِ جمهوری حاضر نشد حتی بهش مجوز یک حضور جداگانه را بدهد

جنبشی که در غیاب خبرنگارانش درحالیکه خبرنگاران در زندانهای مخوف درحال شکنجه شدن هستند هر شهروندش یک شهروند خبرنگار شد و با دوربین نه چندان واضح موبایل کوچیکش از صحنه دلاوریهای آزادیخواهان کشورش- از ددمنشی های اجیر شدگان حکومت تصاویری گرفت و به کل دنیا مخابره کرد تا دنیا را به نظاره مبارزات مسالمت آمیز و حق خواهی خود بنشاند
تا به دنیا و طرفداران حقوق بشر نشان دهد که نسل کشی که آدم کشی که غزه اینجاست که انقلاب کردگان سال 57 امروز خود گدای در خانه خود شدند و در وطن خود بیگانه و محروم از کوچکترین حقوق انسانی
عجب اقتداری
عجب قدرتی
عجب عدالتی و
عجب جمهوری اسلامی!!!!
 

nimaparham

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي تو مي گويي وطن من خاک بر سر ميکنم


گويي شکست شير را از موش باور ميکنم



وقتي تو ميگويي وطن بر خويش مي لرزد قلم


من نيز رقص مرگ را با او به دفتر مي کنم


وقتي تو مي گويي وطن يکباره خشکم مي زند


وان ديده ي مبهوت را با خون دل تَر مي کنم


بي کوروش و بي تهمتن با ما چه گويي از وطن


با تخت جمشيد کهن من عمر را سر مي کنم


وقتي تومي گويي وطن بوي فلسطين مي دهد


من کي نژاد عشق ، با تازي برابر مي کنم


وقتي تو مي گويي وطن از چفيه ات خون مي چکد


من ياد قتل نفس با الله و اکبر ميکنم


وقتي تو ميگويي وطن شهنامه پرپر مي شود


من گريه بر فردوسي آن پير دلاور ميکنم


بي نام زرتشت مَهين ايران و ايراني مبين


من جان فداي آن هما، يکتا پيمبر مي کنم


خون اوستا در رگ فرهنگ ايران مي دود


من آيه هاي عشق را مستانه از بر مي کنم


وقتي تو مي گويي وطن خون است و خشم وخودکشي


من يادي از حمام خون در تَلِ زَعتَر(اردوگاهي در فلسطين) ميکنم


ايران تو يعني لباس تيره عباسيان


من رخت روشن بر تن گلگون کشور مي کنم


ايران تو با ياد دين، زن را به زندان مي کشد


من تاج را تقديم آن بانوي برتر مي کنم


ايران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست


من کيش مهر و عفو را تقديم داور ميکنم


تاريخ ايران تو را شمشير تازي مي ستود


من با عدالتخواهيم يادي ز حيدر ميکنم


ايران تو مي ترسد از بانگ نوايِ ناي و ني


من با سرود عاشقي آن را معطر ميکنم


وقتي تو ميگويي وطن يعني ديار يار و غم

من کي گل"اميد"را نشکفته پر پر ميکنم
 
بالا