کاش یه خواهر داشتم. یه خواهر شیطون و شیرین و مهربون. که هر وقت حوصله ام سر رفته بود اذیتم میکرد.
بعضی وقتا می رفت تو اشپزخونه میگفت امشب واسه داداشم سیب زمینی سرخ کرده درست میکنم که حظ کنه.
مواظب مامانم میبود و رفیق و همراه همدیگه می بودند.
واسه بابام ناز میکرد و اگه بابام از گل نازکتر بهش میگفت گریه اش میگرفت و اب دماغش راه می افتاد.
کاش یه خواهر داشتم تا وقتی خودش دلش شوهر میخواست میگفت دیگه وقتشه واسه داداش زن بگیریم.
کاش یه خواهر داشتم تا زندگیم شادتر و گرم تر و رنگی تر بود.
اگه خواهر داشتم خیلی خوب میشد.
قدر خواهراتونو بدونین
من اگه خواهر داشتم خیلی دوستش میداشتم و مواظبش بودم، سعی میکردم بچه دار هم نشم که اون عمه نشه!
بعضی وقتا می رفت تو اشپزخونه میگفت امشب واسه داداشم سیب زمینی سرخ کرده درست میکنم که حظ کنه.
مواظب مامانم میبود و رفیق و همراه همدیگه می بودند.
واسه بابام ناز میکرد و اگه بابام از گل نازکتر بهش میگفت گریه اش میگرفت و اب دماغش راه می افتاد.
کاش یه خواهر داشتم تا وقتی خودش دلش شوهر میخواست میگفت دیگه وقتشه واسه داداش زن بگیریم.
کاش یه خواهر داشتم تا زندگیم شادتر و گرم تر و رنگی تر بود.
اگه خواهر داشتم خیلی خوب میشد.
قدر خواهراتونو بدونین
من اگه خواهر داشتم خیلی دوستش میداشتم و مواظبش بودم، سعی میکردم بچه دار هم نشم که اون عمه نشه!