چه میخواهید؟ چگونه فکر می کنید؟

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه میخواهید؟ چگونه فکر می کنید؟



زندگی سرشار از نعمت ها و ثروت های نامحدود است ، همه انسان ها حق و اختیار دارند در زندگی موفق شده و با شادمانی و نشاط زندگی كنند ؛ ولی دستیابی به شادی و شادابی ، موفقیت در هر زمینه ، فقط به همت و تلاش هر كس بستگی دارد ؛ هیچ كس جز خود شخص نمی تواند موفقیت و شادابی ها یا غم ها و شكست ها را برای خویشتن فراهم سازد . چگونه است كه گروه اندكی ، احساس خوشبختی و سعادت می كنند ، در حالی كه عده زیادی از خود ناراضی هستند ؟ در تقسیم بندی جانوران ، انسان در گروه پستانداران قرار دارد . عمده ترین و اصلی ترین تفاوت انسان با سایر جانداران ، داشتن قدرت تفكر و استدلال است . تحقیق ، تجربه ـ تحلیل و مقایسه ـ به صورت پیشرفته و پیوسته ـ فقط از آن انسان است . همه انسان ها ، قدرت اندیشیدن را دارند ولی چگونگی، كیفیت و جهت آن در افراد ، متفاوت می باشد .
هیچ حادثه ای به خودی خود معنایی ندارد ، ما هستیم كه با توجه به ذهنیت خودمان به آن ، معنی و مفهوم می بخشیم.

چرا فكر و اندیشه این همه مهم و ارزشمند است ؟

در حقیقت ، همه چیز از افكار و ذهن انسان سرچشمه می گیرد ؛ یعنی ، انسان ساخته و پرداخته افكار خویش است ؛ انسان همان است كه فكر می كند ( .... ای برادر تو همه اندیشه ای .... ) این ذهن ماست كه از ما انسانی موفق و قوی می سازد ، یا برعكس آن عمل می كند ، شگفتی در اینجاست كه ( ضمیر ناخودآگاه ) بین اندیشه های سازنده و زیانبار ، تفاوتی قایل نشده و برای شكوفایی هر یك از آنها ، انرژی مساوی به كار می برد ! این ما هستیم كه ( به طور خودكار ) تصمیم می گیریم از مسائل چگونه برداشت كنیم و دیگران را چگونه ببینیم !


در واقع هر كسی با ذهنیت خود ، واقعیت های خویش را می سازد . به عنوان مثال ، اگر از یك حادثه ای كه 10 نفر شاهد داشته ، بخواهیم گزارش كاملی از واقعه را ارائه نمایند ، هر یك از آنان ، تحت تاثیر ذهنیت و باورهای شان ،از حادثه برداشت های خود را می كنند . چرا گزارش ها از واقعه ای واحد این چنین متفاوتند ؟ .... چون ، هر شخص با توجه به باورها و ذهنیت خود و به طور خودكار و از روی عادت ـ واقعه را مورد بررسی و تفسیر قرار داده و با ذهنیت خود ، از آن حادثه ، واقعیت هایی خلق كرده و به بیان آن پرداخته اند ! بنابراین ،این ما هستیم كه با توجه به ذهنیت خودمان به آن ، معنی و مفهوم می بخشیم.

روانشناسان معتقد هستند كه : اندیشه ها و پندارهای ماست كه كیفیت زندگی ما را می سازد ، با اندیشه های مثبت است كه توانمندی ها ، اعتماد به نفس و خود باوری ها قویا بالا می رود ، در حالی كه با افكار منفی ، ناتوانی ها ، حقارت و خود كم بینی ها ، درماندگی هایمان تشدید گردیده و در نتیجه بسیاری از امراض روحی و جسمی نصیب مان می شود .​
اكثر مردم بدون این كه خود متوجه باشند ، با تكرار اندیشه های مخرب ، انرژی های خود را بر ضد خویش به كار برده و سبب بدبختی های خود می شوند !

نكته شگفت انگیز اینجاست كه وقتی منفی اندیش باشیم ، از هر حادثه حتی از موفقیت ها ـ ندانسته و ناآگاهانه ـ برداشت های ناصواب و منفی كرده و به راحتی افكار منفی در ذهن مان جای می گیرند ،... اما جنبه های مثبت را می بایست با تلقین به افكار تزریق كرد . وقتی اندیشه های منفی را در سر داریم ، آنها را خواسته یا ناخواسته در هر روز چندهزار مرتبه تكرار می كنیم ، در نهایت ، تمام بخش تولید فكر را تحت نظارت خود می گیرند و به مجموعه افكارمان ، ماهیتی منفی می دهند . با این روند ، بدون اینكه بخواهیم و ندانسته ، بخش عظیمی از توانایی های ( بالفعل و بالقوه ) خود را ناتوان ساخته و بیهوده هدر می دهیم ... در حقیقت با منفی اندیشی و منفی بافی و تكرار آن در ذهن ، انرژی و نیروی خود را در تخریب خویش و دیگران به كار برده و زندگی را برای خود و دیگران زهرآگین می سازیم ...

انسان های مصمم قادر هستند : با استفاده از عقاید و افكار مثبت و سازنده و با تلقین و تاكید بر آنها ؛ با پرسش های مثبت از خود ؛ با تجسم و تصورات ذهنی مثبت و ... باورهای جدید مورد نظر خود را در « ضمیر ناخودآگاه » مستقر نمایند ؛ با تغییر باورها ، افكار و اندیشه های جدید ، احساساتمان دگرگون شده و كردارمان نیز تغییر می یابد .

با عزمی راسخ و با تلاش و پیگیری پایان ناپذیر ، می توانیم افكار مثبت ، نیرو بخش و سازنده را ، آگاهانه جایگزین اندیشه های منفی و مخرب ،.... نشاط و شادابی را به جای افسردگی و پریشان حالی ،... تندرستی و سلامتی را به جای ناخوشی و بیماری ،... موفقیت و پیروزی را به جای شكست و ناكامی ،... آرامش باطنی واقعی را به جای دلهره و نگرانی ،... گذاشت و عفو و بزرگواری را جایگزین تنگ نظری و انتقام و حسادت بسازیم .


تبیان​
 

رد پای دوست

عضو جدید
لحظه ای غفلت

لحظه ای غفلت

در حوالی بساط شیطان



دیروز شیطان را دیدم . در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود فریب می فروخت مردم دورش جمع شده بودند . هیاهو می کردند و حرص می زدند وبیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود : غرور دروغ خیانت جاه طلبی و ...
هرکس چیزی می خرید ودرازایش چیزی میداد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را میدادند و بعضی پاره ای از روحشان را بعضی ها ایمانشان را میدادند و بعضی آزادگی شان را .
شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم میداد . حالم را بهم میزد . دلم میخواست همه نفرتم را به او نشان دهم انگار ذهنم را خواند . موذیانه خندید و گفت : من کاری باکسی ندارم فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا میکنم . نه قیل و قال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد . می بینی ! آدم ها خودشان دور من جمع شده اند . جوابش را ندادم .آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با اینها فرق می کنی تو زیرکی ومومن زیرکی و ایمان آدم را نجات می دهد . اینها ساده اند و گرسنه . به جای هر چیزی فریب می خورند از شیطان بدم می آمد. حرفهایش اما شیرین بود . گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت تا خودم گفتم : بگذار یکبار هم شده کسی چیزی از شیطان بدزدد . بگذار یکبار هم او فریب بخورد . به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم توی آن اما جز غرور چیزی نبود . جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت . فریب خورده بودم فریب . دستم را روی قلبم گذاشتم نبود ! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشتم تمام راه را دویدم . تمام راه لعنتش کردم . تمام راه خدا خدا کردم . می خواستم یقه نامردش را بگیرم . عبادت دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم . به میدان رسیدم شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه کردم . اشک هایم که تمام شد بلند شدم . بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم صدای قلبم را و همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم . به شکرانه قلبی که پیدا شده بود .
 

رد پای دوست

عضو جدید
حدیث

حدیث

مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبدیل میشوند . مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبدیل میشوند . مراقب کردارت باش آنها به عادت تبدیل مشوند . مراقب عاداتت باش آنها به شخصیت تبدیل میشوند . مراقب شخصیتت باش آنها سرنوشت خواهند شد .

حضرت علی (ع)
 

رد پای دوست

عضو جدید
خواستن توانستن و بدست آوردن مهم خودمانیم ...

خواستن توانستن و بدست آوردن مهم خودمانیم ...

آرزو بر جوانان عیب نیست تو بخواه تصور کن تجسم کن

مطمئن باش بدست خواهی آورد حتی اگر دیگران بخندند و

بگن نه . تو بخواه مهم خودتی این قانونیه که روانشناسا

ثابتش کردن . پس نا امید نباش یادت باشه خدا هم باید بخواد

و صلاح باشه ؟ ;) :w34:
 

رد پای دوست

عضو جدید
حرف دل

حرف دل

به نام آنکه عظمت فقط برآزنده اوست


او را سپاس میگویم اویی که عزیز است و کریم .

خدایا چه بگویم که ستایشت را بجا آورده باشم ؟ چه بگویم

که بتوان لیاقت سپاست را داشته باشد ؟ تو را دوست دارم

خیلی زیاد به قدر تمام ستارگان آسمان زیبایت به قدر تمام

قطرات باران به قدر تمام ذرات سنگهای کف دریاها چه میزان

و حدی را بگویم تا عمق احساسم را بیانگر باشد ؟ تو خوبی خیلی خوب به

قدری که من همیشه شرمنده کرامت و مهربانی و رحمانیت تو میشوم .

یا سمیع و بصیر تویی که از عمق وجود قلب آدمی آگاهی و حرفهای ناگفته

را که در صندوقچه اسرارمان محفوظ مانده میدانی آنقدر به من صبر ده تا

بتوانم در برابر سختیهای امتحانات زندگی سربلند شوم .

خدایا من عاشق تو هستم اما نمیدانم چگونه این عشق را بیان کنم درست

است همانند انسانهای خوب اهل عمل نیستم اما تو خود بهتر میدانی عشقم

واقعی و بی ریاست .

نمیدانم کدامین روز امتحانات الهی به پایان خواهد رسید و آیا من میتوانم

سربلند باشم خیلی وقتها کاسه صبرم لبریز از تحمل میشود و آه از نهادم بلند

و در انتظاری سخت به نظاره نشسته ام تا روز موعود بیاید و من مسرور از

همه چیز؟
 

Similar threads

بالا