مترجم: دكتر روح اله تولایی
مقدمه: برخی از محققان علم سازمان و استراتژی، تلاش قابل توجهی را برای دفاع از روش های مختلف تحقیق انجام داده اند. بحث در مورد استقرایی یا قیاسی بودن شکل گیری تئوری و هدف اطلاعات از مشاهدات میدانی در مقابل نمونه داده های عددی بزرگ، دوبخش جداگانه هستند که غالباً در زندگی ما و کسانی که دانشجویان ما هستند وجود دارد. با وجود این، برخی از اعضای محترم حرفه ای تحقیق ما همچنان نگرانی هایی دارند که تلاش های جمعی از دانشگاهیان تنها محدود به تولید اندک از تئوری است که باید دقیق و عملا مفید باشد، و همچنین قادر به آزمون کردن در زمان و شرایط در حال تغییر باشد. هدف از این مقاله این است که فهرست مطالبی از فرایند تئوری پردازی را ارائه نماید که میان داده، روش ها و تئوری ارتباط برقرار می کند. ما امیدواریم که این مدل بتواند یک زبان مشترک در مورد فرایند پژوهش فراهم کند که کمک کند به دانشمندان مدیریت تا بتوانند نقش انواع داده ها و پژوهش ها را بهتر درک کنند، و به وسیله آن بتوان در کارهای دیگر موثرتر بود.
مبنای تجزیه و تحلیل ما در دوسطح است: پروژه های پژوهشی فردی و چرخه های مکرر از تئوری پردازی که در آن پژوهشگران بر اساس کارهای دیگر تلاش می کنند. مدل ترکیب و افزودن مطالعات دیگر از اجتماعات دانشمندان در مجموع تئوری معتبر و قابل اعتماد را شکل می دهد. این مفاهیم هنجاری و آموزشی برای هدایت پژوهش ها، ارزیابی کار دیگران، آموزش دانشجویان دکتری ما، و طراحی دوره های آموزشی ما استفاده می شود.
در حالی که احساس خوب در درک آنها از این دیدگاه این بوده است که بر اساس مشاهدات ما بسیاری از کسانی که در مورد فرایند پژوهش چیزی نوشتند، و آنهایی که در تفکر و تمرین خبره هستند، هنوز حتی به یک زبان مشترک نرسیده اند. واژگان مشابه در پدیده ها و فرایندهای مختلف استفاده می شوند، و همان پدیده ها می توانند به کلمات و واژگان مختلف نامیده شوند. مقالات منتشر شده در نشریات معتبر اغلب قواعد ابتدایی برای قابلیت اعتماد و اعتبار نظریه را نقض می کنند. در حالی که اذعان به دستیابی به اجماع در یک فرایند پژوهش دشوار است، ما ادعا می کنیم اگر دانشمندان و دست اندرکاران مدیریت یک درک مشترک از چگونگی شکل گیری نظریه داشته باشند، ما بهتر می توانیم پژوهش را انجام دهیم. اما نقطه اشتراک استانداردهای دشوار علمی و کمک های مدیران شناختن چگونگی کارهایی است که منجر به خواسته های آنها شود.
هدف ما در این مقاله این نیست که از دیگر کارهای علمی به عنوان یک تئوری خوب یا یک تئوری بد تمجید کنیم یا انتقاد کنیم: تقریباً تمام بخش های منتشر شده از تحقیقات دارای نقاط قوت و کاستی های منحصر به فرد می باشد. ما مثال هایی را از دیگر تحقیقات علمی در مقاله ذکر خواهیم کرد، اما ما این کار را تنها برای نشان دادن فرایند تئوری سازی انجام می دهیم. ما امیدواریم که مدل شرح داده شده در این مقاله یک قالب و زبان متداولی را که از دیگر کارهای علمی نیز استفاده کرده است ارائه نماید.
در بخش اول از چهار بخش این مقاله، ما یک فرایند سه مرحله ای که پژوهشگران برای ارائه تئوری انجام می دهند را تشریح می کنیم. در بخش دوم، ما در مورد نقش اکتشافات از ناهنجاری در ساخته شدن بهتر تئوری بحث می کنیم. در بخش سوم ما تشریح می کنیم چگونه کسانی که تئوری را می سازند، ارزیابی می کنند و بکارگیری می کنند می توانند بگویند آیا آنها می توانند به یک تئوری اعتماد کنند- آیا آن تئوری در شرایطی که آنها پیدا می کنند معتبر و کاربردی است. در نهایت در بخش چهارم ما پیشنهاد می کنیم چگونه دانشمندان می توانند در رشته پژوهش درگیر شوند- برای طراحی دوره های دانشجوئی در جهت کمک به تئوری پردازی بهتر.
بخش اول: فرایند تئوری پردازی
تئوری پردازی در دو مرحله اصلی اتفاق می افتد که عبارتند از: اول مرحله تشریحی و دوم مرحله هنجاری و اصولی. در هر کدام از این مراحل، سازندگان تئوری یک فرایند را در سه گام انجام می دهند. فرایند تئوری پردازی از طریق این سه گام، مدام تکرار می شود.
در گذشته محققان مدیریت برای ارائه تئوری از توجه به این گام ها غافل بوده اند و یا تنها به یکی از این گام ها توجه می شد. به عنوان مثال واژگانی مانند "تئوری سودمندی" در اقتصاد، "تئوری احتمال" در طراحی سازمان، تنها به گام فردی در فرایند تئوری پردازی توجه شده است. ما پیشنهاد می کنیم سودمندتر است که تفکر در مورد تئوری به عنوان بدنه ادراکی باشد که محققان برای جمعبندی فعالیت های خود بر اساس این سه گام و در دو مرحله تشریحی و هنجاری استفاده نمایند. از بسیاری جهات بهتر است که واژه تئوری به همان اندازه که به عنوان یک اسم است، به عنوان یک فعل نیز باشد. به این دلیل که بدنه اداراکی آن مدام در حال تغییر است و توسط دانشمندان توسعه می یابد.
تئوری پردازی های تشریحی
مرحله تشریحی در فرایند تئوری پردازی یک مرحله مقدماتی و اولیه است، زیرا محققان به طور کلی بایستی از این مرحله عبور کنند تا بتوانند تئوری هنجاری و اصولی پیشرفته تری بسازند. سه گامی که محققان بایستی برای ساختم تئوری های تجویزی و اصولی انجام دهند شامل مشاهده، طبقه بندی و وابسته سازی می باشد.
گام 1: مشاهده
در گام نخست محققان پدیده ها را مشاهده می کنند و به دقت توصیف می کنند و آنچه را که دیده اند اندازه گیری می کنند. مشاهده با دقت، مستندسازی و اندازه گیری پدیده ها با کلمات و اعداد در این گام بسیار با اهمیت است زیرا اگر محققان بعدی نتوانند بر توصیف پدیده به توافق برسند، سپس ثابت کردن تئوری مشکل خواهد بود. مطالعات اخیر مدیریت مانند "کارکردها و توابع اجرایی" (Barnard, 1939) و مواردی که در دهه 1940 و 1950 در دانشکده بازرگانی هاروارد نوشته شده است کار توصیف را به این شیوه انجام داده اند که بسیار ارزشمند می باشد.
این گام از تحقیق در نمودار شماره (1) به عنوان پایه هرم نشان داده شده است زیرا این یک بنای ضروری برای کار است. پدیده هایی که در این گام جستجو می شوند تنها شامل چیزهایی مانند افراد، سازمانها و تکنولوژی ها نمی شوند، بلکه شامل فرایندها نیز می شود. این مشاهدات در هر کجا می تواند انجام شود، در امتداد یک زنجیره از تجزیه و تحلیل پایگاه های داده بزرگ تا انتهای آن، و از سوی دیگر مبتنی بر رشته و مشاهدات مردم شناسی.
محققان در این گام اغلب توسعه می دهند که به آن "سازه" می گوییم. این سازه ها انتزاعی هستند و به ما کمک می کنند که جزئیات بیشتری از پدیده ها و چگونگی عملکرد آن را شناسایی کنیم. جوزف باورز مدیریت فرایند تخصیص منابع (1970 میلادی) نمونه این موضوع است. سازه او از "محرک" و "زمینه"، توضیح می دهد چگونه مقدار حرکت برای ایجاد در پیشنهادات سرمایه گذاری خاص و عدم یکی شدن در پشت سر دیگران، کمک می کند به تولید سیاست و استراتژی محققان برای تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری های استراتژیک. تعریف اقتصاددانان از مفاهیم "سودمندی" و "هزینه های معاملات" سازه های انتزاعی هستند که به ما کمک می کنند تا کلاسی از پدیده ها که آنها مشاهده کرده اند را درک نماییم.
گام 2: طبقه بندی
پس از مشاهده و توصیف پدیده ها، در گام دوم محققان این پدیده ها را در دسته های مختلف طبقه بندی می کنند. در مرحله تشریحی از تئوری پردازی، طبقه بندی هایی که دانشمندان انجام می دهند به طور معمول صفات پدیده های را توصیف می کند. از جمله نمونه های طبقه بندی استراتژی شرکت ها شامل شرکت های متنوع در مقابل شرکت های متمرکز، و شرکت های عمودی یکپارچه در مقابل شرکت های تخصصی می باشد. تجارت عمومی در مقابل تجارت اختصاصی نیز یک نمونه از طبقه بندی شرکت ها در زمینه عملکرد مالی آنها می باشد. این طبقه بندی ها تلاش می کنند تا روابط بین پدیده ها و خروجی های مورد انتظار آنها را ساده سازی و سازماندهی نماید.
محققان مدیریت اغلب به این طبقه بندی های تشریحی به عنوان چارچوب و گونه شناسی ارجاع می دهند. برای مثال بورگلمن و سایلس (1986) بر اساس سازه باورز (1970) دو نوع زمینه متفاوت سازمانی و استراتژیک را تعریف کرده اند.
گام 3: تعریف روابط
در گام سوم، محققان ارتباط و همبستگی بین دسته های مختلف و خروجی های مشاهده شده را جستجو می کنند. در مرحله تشریحی تئوری پردازی، محققان تفاوت صفات مختلف را شناسایی می کنند و روشن می سازند، مرتبط ساختن و ارتباطات آنها نیز بر اساس الگوهای سودمندی از خروجی ها انجام می شود. تکنیک هایی مانند تجزیه و تحلیل بازگشت در تعریف این ارتباطات سودمند می باشد. ما اغلب خروجی های این مرحله را به صورت مدل و الگو نمایش می دهیم.
تئوری تشریحی میزان ارتباط و همبستگی بین صفات طبقات مختلف در پدیده ها و خروجی ها را نشان می دهند. برای مثال، هاتون، میلر و اسکینر (2000) چگونگی پاسخ قیمت سهام به اعلام های درآمد را آزمون کرده اند. آنها انواع واژه ها و عبارات در اظهارات را با تغییر در قیمت سهام به عنوان متغیر های تشریحی در یک معادله ی رگرسیون کدگذاری نمودند.
این تجزیه و تحلیل ها محققان را قادر می سازد تا به طور متوسط در سراسر یک نمونه از کل شرکت ها و اطلاعیه ها، با روش خاصی واکنش مطلوب (و یا با کمترین نامطلوبی) به قیمت سهام داشته باشند. تحقیقات مانند این مورد در تئوری تشریحی با اهمیت است. با این حال تا این مرحله تنها می توان ادعا کرد به طور متوسط چه ویژگی هایی هستند که با بهترین نتایج را همراه خواهند بود. ..
مقدمه: برخی از محققان علم سازمان و استراتژی، تلاش قابل توجهی را برای دفاع از روش های مختلف تحقیق انجام داده اند. بحث در مورد استقرایی یا قیاسی بودن شکل گیری تئوری و هدف اطلاعات از مشاهدات میدانی در مقابل نمونه داده های عددی بزرگ، دوبخش جداگانه هستند که غالباً در زندگی ما و کسانی که دانشجویان ما هستند وجود دارد. با وجود این، برخی از اعضای محترم حرفه ای تحقیق ما همچنان نگرانی هایی دارند که تلاش های جمعی از دانشگاهیان تنها محدود به تولید اندک از تئوری است که باید دقیق و عملا مفید باشد، و همچنین قادر به آزمون کردن در زمان و شرایط در حال تغییر باشد. هدف از این مقاله این است که فهرست مطالبی از فرایند تئوری پردازی را ارائه نماید که میان داده، روش ها و تئوری ارتباط برقرار می کند. ما امیدواریم که این مدل بتواند یک زبان مشترک در مورد فرایند پژوهش فراهم کند که کمک کند به دانشمندان مدیریت تا بتوانند نقش انواع داده ها و پژوهش ها را بهتر درک کنند، و به وسیله آن بتوان در کارهای دیگر موثرتر بود.
مبنای تجزیه و تحلیل ما در دوسطح است: پروژه های پژوهشی فردی و چرخه های مکرر از تئوری پردازی که در آن پژوهشگران بر اساس کارهای دیگر تلاش می کنند. مدل ترکیب و افزودن مطالعات دیگر از اجتماعات دانشمندان در مجموع تئوری معتبر و قابل اعتماد را شکل می دهد. این مفاهیم هنجاری و آموزشی برای هدایت پژوهش ها، ارزیابی کار دیگران، آموزش دانشجویان دکتری ما، و طراحی دوره های آموزشی ما استفاده می شود.
در حالی که احساس خوب در درک آنها از این دیدگاه این بوده است که بر اساس مشاهدات ما بسیاری از کسانی که در مورد فرایند پژوهش چیزی نوشتند، و آنهایی که در تفکر و تمرین خبره هستند، هنوز حتی به یک زبان مشترک نرسیده اند. واژگان مشابه در پدیده ها و فرایندهای مختلف استفاده می شوند، و همان پدیده ها می توانند به کلمات و واژگان مختلف نامیده شوند. مقالات منتشر شده در نشریات معتبر اغلب قواعد ابتدایی برای قابلیت اعتماد و اعتبار نظریه را نقض می کنند. در حالی که اذعان به دستیابی به اجماع در یک فرایند پژوهش دشوار است، ما ادعا می کنیم اگر دانشمندان و دست اندرکاران مدیریت یک درک مشترک از چگونگی شکل گیری نظریه داشته باشند، ما بهتر می توانیم پژوهش را انجام دهیم. اما نقطه اشتراک استانداردهای دشوار علمی و کمک های مدیران شناختن چگونگی کارهایی است که منجر به خواسته های آنها شود.
هدف ما در این مقاله این نیست که از دیگر کارهای علمی به عنوان یک تئوری خوب یا یک تئوری بد تمجید کنیم یا انتقاد کنیم: تقریباً تمام بخش های منتشر شده از تحقیقات دارای نقاط قوت و کاستی های منحصر به فرد می باشد. ما مثال هایی را از دیگر تحقیقات علمی در مقاله ذکر خواهیم کرد، اما ما این کار را تنها برای نشان دادن فرایند تئوری سازی انجام می دهیم. ما امیدواریم که مدل شرح داده شده در این مقاله یک قالب و زبان متداولی را که از دیگر کارهای علمی نیز استفاده کرده است ارائه نماید.
در بخش اول از چهار بخش این مقاله، ما یک فرایند سه مرحله ای که پژوهشگران برای ارائه تئوری انجام می دهند را تشریح می کنیم. در بخش دوم، ما در مورد نقش اکتشافات از ناهنجاری در ساخته شدن بهتر تئوری بحث می کنیم. در بخش سوم ما تشریح می کنیم چگونه کسانی که تئوری را می سازند، ارزیابی می کنند و بکارگیری می کنند می توانند بگویند آیا آنها می توانند به یک تئوری اعتماد کنند- آیا آن تئوری در شرایطی که آنها پیدا می کنند معتبر و کاربردی است. در نهایت در بخش چهارم ما پیشنهاد می کنیم چگونه دانشمندان می توانند در رشته پژوهش درگیر شوند- برای طراحی دوره های دانشجوئی در جهت کمک به تئوری پردازی بهتر.
بخش اول: فرایند تئوری پردازی
تئوری پردازی در دو مرحله اصلی اتفاق می افتد که عبارتند از: اول مرحله تشریحی و دوم مرحله هنجاری و اصولی. در هر کدام از این مراحل، سازندگان تئوری یک فرایند را در سه گام انجام می دهند. فرایند تئوری پردازی از طریق این سه گام، مدام تکرار می شود.
در گذشته محققان مدیریت برای ارائه تئوری از توجه به این گام ها غافل بوده اند و یا تنها به یکی از این گام ها توجه می شد. به عنوان مثال واژگانی مانند "تئوری سودمندی" در اقتصاد، "تئوری احتمال" در طراحی سازمان، تنها به گام فردی در فرایند تئوری پردازی توجه شده است. ما پیشنهاد می کنیم سودمندتر است که تفکر در مورد تئوری به عنوان بدنه ادراکی باشد که محققان برای جمعبندی فعالیت های خود بر اساس این سه گام و در دو مرحله تشریحی و هنجاری استفاده نمایند. از بسیاری جهات بهتر است که واژه تئوری به همان اندازه که به عنوان یک اسم است، به عنوان یک فعل نیز باشد. به این دلیل که بدنه اداراکی آن مدام در حال تغییر است و توسط دانشمندان توسعه می یابد.
تئوری پردازی های تشریحی
مرحله تشریحی در فرایند تئوری پردازی یک مرحله مقدماتی و اولیه است، زیرا محققان به طور کلی بایستی از این مرحله عبور کنند تا بتوانند تئوری هنجاری و اصولی پیشرفته تری بسازند. سه گامی که محققان بایستی برای ساختم تئوری های تجویزی و اصولی انجام دهند شامل مشاهده، طبقه بندی و وابسته سازی می باشد.
گام 1: مشاهده
در گام نخست محققان پدیده ها را مشاهده می کنند و به دقت توصیف می کنند و آنچه را که دیده اند اندازه گیری می کنند. مشاهده با دقت، مستندسازی و اندازه گیری پدیده ها با کلمات و اعداد در این گام بسیار با اهمیت است زیرا اگر محققان بعدی نتوانند بر توصیف پدیده به توافق برسند، سپس ثابت کردن تئوری مشکل خواهد بود. مطالعات اخیر مدیریت مانند "کارکردها و توابع اجرایی" (Barnard, 1939) و مواردی که در دهه 1940 و 1950 در دانشکده بازرگانی هاروارد نوشته شده است کار توصیف را به این شیوه انجام داده اند که بسیار ارزشمند می باشد.
این گام از تحقیق در نمودار شماره (1) به عنوان پایه هرم نشان داده شده است زیرا این یک بنای ضروری برای کار است. پدیده هایی که در این گام جستجو می شوند تنها شامل چیزهایی مانند افراد، سازمانها و تکنولوژی ها نمی شوند، بلکه شامل فرایندها نیز می شود. این مشاهدات در هر کجا می تواند انجام شود، در امتداد یک زنجیره از تجزیه و تحلیل پایگاه های داده بزرگ تا انتهای آن، و از سوی دیگر مبتنی بر رشته و مشاهدات مردم شناسی.
محققان در این گام اغلب توسعه می دهند که به آن "سازه" می گوییم. این سازه ها انتزاعی هستند و به ما کمک می کنند که جزئیات بیشتری از پدیده ها و چگونگی عملکرد آن را شناسایی کنیم. جوزف باورز مدیریت فرایند تخصیص منابع (1970 میلادی) نمونه این موضوع است. سازه او از "محرک" و "زمینه"، توضیح می دهد چگونه مقدار حرکت برای ایجاد در پیشنهادات سرمایه گذاری خاص و عدم یکی شدن در پشت سر دیگران، کمک می کند به تولید سیاست و استراتژی محققان برای تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری های استراتژیک. تعریف اقتصاددانان از مفاهیم "سودمندی" و "هزینه های معاملات" سازه های انتزاعی هستند که به ما کمک می کنند تا کلاسی از پدیده ها که آنها مشاهده کرده اند را درک نماییم.
گام 2: طبقه بندی
پس از مشاهده و توصیف پدیده ها، در گام دوم محققان این پدیده ها را در دسته های مختلف طبقه بندی می کنند. در مرحله تشریحی از تئوری پردازی، طبقه بندی هایی که دانشمندان انجام می دهند به طور معمول صفات پدیده های را توصیف می کند. از جمله نمونه های طبقه بندی استراتژی شرکت ها شامل شرکت های متنوع در مقابل شرکت های متمرکز، و شرکت های عمودی یکپارچه در مقابل شرکت های تخصصی می باشد. تجارت عمومی در مقابل تجارت اختصاصی نیز یک نمونه از طبقه بندی شرکت ها در زمینه عملکرد مالی آنها می باشد. این طبقه بندی ها تلاش می کنند تا روابط بین پدیده ها و خروجی های مورد انتظار آنها را ساده سازی و سازماندهی نماید.
محققان مدیریت اغلب به این طبقه بندی های تشریحی به عنوان چارچوب و گونه شناسی ارجاع می دهند. برای مثال بورگلمن و سایلس (1986) بر اساس سازه باورز (1970) دو نوع زمینه متفاوت سازمانی و استراتژیک را تعریف کرده اند.
گام 3: تعریف روابط
در گام سوم، محققان ارتباط و همبستگی بین دسته های مختلف و خروجی های مشاهده شده را جستجو می کنند. در مرحله تشریحی تئوری پردازی، محققان تفاوت صفات مختلف را شناسایی می کنند و روشن می سازند، مرتبط ساختن و ارتباطات آنها نیز بر اساس الگوهای سودمندی از خروجی ها انجام می شود. تکنیک هایی مانند تجزیه و تحلیل بازگشت در تعریف این ارتباطات سودمند می باشد. ما اغلب خروجی های این مرحله را به صورت مدل و الگو نمایش می دهیم.
تئوری تشریحی میزان ارتباط و همبستگی بین صفات طبقات مختلف در پدیده ها و خروجی ها را نشان می دهند. برای مثال، هاتون، میلر و اسکینر (2000) چگونگی پاسخ قیمت سهام به اعلام های درآمد را آزمون کرده اند. آنها انواع واژه ها و عبارات در اظهارات را با تغییر در قیمت سهام به عنوان متغیر های تشریحی در یک معادله ی رگرسیون کدگذاری نمودند.
این تجزیه و تحلیل ها محققان را قادر می سازد تا به طور متوسط در سراسر یک نمونه از کل شرکت ها و اطلاعیه ها، با روش خاصی واکنش مطلوب (و یا با کمترین نامطلوبی) به قیمت سهام داشته باشند. تحقیقات مانند این مورد در تئوری تشریحی با اهمیت است. با این حال تا این مرحله تنها می توان ادعا کرد به طور متوسط چه ویژگی هایی هستند که با بهترین نتایج را همراه خواهند بود. ..