مترجم: مریم رضایی
تصمیم به خوردن یک شیرینی بزرگ، در واقع هیچگاه انتخاب درستی نیست. خوردن این قطعه سرشار از قند و شکلات،
لذتی آنی دارد؛ اما خطر اضافه وزن در آینده و حتی بعدتر از آن، احتمال بروز برخی بیماریها از عواقب آن است. تصمیم به نخوردن اینگونه خوراکیها بخشی از طرحی است که دیوید کرچوف، مدیر اجرایی شرکت Weight Watchers آن را «فاصله بین اراده تا عمل» مینامد. شرکت او یکی از چندین شرکتی است که تلاش میکند این فاصله را پر کند.
تعداد افرادی که هر روز به وزنشان اضافه میشود در حال افزایش است، به همان نسبت تعداد افرادی که تلاش میکنند وزنشان را کم کنند نیز افزایش مییابد. طبق اعلام بانک مریل لیچ آمریکا، این کشور بزرگترین بازار کالاهای مربوط به کاهش وزن در جهان را به ارزش 4 میلیارد دلار در اختیار دارد و به طور کلی ارزش صنایع رژیمی آمریکا حدود 65 میلیارد دلار تخمین زده میشود. یک آمریکایی عادی که قصد رژیم گرفتن دارد، به طور میانگین چهار بار در سال اقدام به کاهش وزن میکند. رژیم بیشتر از اینکه به عنوان یک علم در نظر گرفته شود، نوعی وسواس فرهنگی یا حس جنون است که باعث میشود باشگاهها در آمریکا به ازای هر یک ساعت ورزش، 35 دلار یا بیشتر درآمد داشته باشند. به علاوه، این جنون در حال جهانی شدن است. سری مسابقات تلویزیونی «برنده کاهش وزن» که از شبکه NBC آمریکا پخش میشد، رژیمهای غذایی و ورزشی دائمی و فرساینده را به تصویر میکشید و افرادی از آلمان تا برونئی از رژیمهای این برنامه تقلید میکردند. با این حال آمارهای مربوط به چاقی نشان میدهند که هیچ یک از این اقدامات در کاهش وزن افراد اثری نداشته است. تعداد کمی از شرکتهایی که در این حوزه فعالیت میکنند، به تغییر این وضعیت امیدوارند.
افرادی که برای کاهش وزن به عضویت شرکت Weight Watchers درآمدهاند، سالها برنامه غذایی ثابتی را پیگیری و در جلسات هفتگی آن شرکت کردهاند تا از راهنماییهای مربیان برای کاهش وزن استفاده کنند. این روش معقولانه به نظر میرسد. مقالهای که سال گذشته در هفتهنامه پزشکی «لنست» منتشر شد، به این نتیجه رسیده بود افرادی که به طور دائم در جلسات Weight Watchers شرکت کردند، دو برابر افرادی که از مشاوره پزشکان خود استفاده کردهاند، بیشتر وزن کم کردهاند.
اکنون دیوید کرچوف تلاش میکند درسهای رژیمی خود را از اقتصاد رفتاری به راهکارهای عملی تبدیل کند. در برنامهای که به تازگی راهاندازی شده، اعضا مطابق معمول همچنان به برنامه غذایی و ورزشی خود پایبندند؛ اما Weight Watchers ابزارهای جدیدی را نیز ارائه میدهد تا شرکتکنندگان وقتی در جلسات حضور ندارند نیز از برنامههای سلامتی خود پیروی کنند.
اول از همه، از اعضا خواسته میشود برای پیگیری سه فعالیت روزمره سالم، مثل خوردن میوه و سبزیجات به عنوان میان وعده، از برنامه کاربردی شرکت استفاده کنند. شرکت به صورت خودکار پیامهای تشویقی به اعضا میفرستد. دومین کار که فریب آمیزتر است، این است کهWeight Watchers تلاش میکند به اعضا کمک کند یک محیط سالم ایجاد کنند. مثلا، شیرینیها را به جای اینکه روی میز و جلوی چشم بگذارند، در طبقات بالا قرار دهند یا رستورانهایی را انتخاب کنند که غذاهای رژیمی و سالم در منوی خود دارند.
شرکت دیسکاوری که بزرگترین بیمهگر بهداشتی در آفریقای جنوبی است، کار مشابهی را انجام میدهد. این شرکت طرح «نشاط» خود را در سال 1998 آغاز کرد، به امید اینکه بتواند از بروز بیماریها جلوگیری کند. اعضای این برنامه، برای هر چیزی از جلوگیری از قند خون بالا گرفته تا رفتن به باشگاه ورزشی نکات تشویقی دریافت میکنند. برای عضویت در اینگونه برنامهها تخفیفات مالی ویژه تعلق میگیرد. طبق تحقیقی که در «نشریه ارتقای سلامتی آمریکا» منتشر شد، افرادی که در طرح نشاط شرکت کرده بودند، کمتر به بیمارستان مراجعه کردهاند یا در صورت مراجعه، به شیوههای آسانتر و ارزانتری درمان شدهاند.
سال گذشته شرکت دیسکاوری از همکاری خود با شرکت بیمه آمریکایی هومانا خبر داد. همچنین این شرکت همکاریهایی در بریتانیا و چین دارد. «درک یاچ» جدیدترین نیروی کار شرکت است که قبلا عضو سازمان بهداشت جهانی و شرکت پپسی بوده است. وی «موسسه نشاط» جدیدی را اداره خواهد کرد که در واقع یک اتاق فکر بهداشت است. یاچ در رابطه با این موسسه میگوید: «قرار نیست چیزی به کسی تحمیل شود؛ بلکه قرار است انتخاب سالم، به انتخابی آسان تبدیل شود.»
مجید اعزازی
تازهترین پژوهشها حاکی از آن است که پدیده چاقی مرزهای آمریکا را در نوردیده و به بسیاری از نقاط جهان از جمله ایران گسترش یافته است.
پدیدهای که سرمنشاء بسیاری از بیماریهای مهلک به شمار میرود و در عین حال، ضمن افزایش ناراحتیها، محدودیتها و آلام فردی، منجر به افزایش هزینههای اقتصادی جامعه نیز میشود. بر اساس مقالات ارائه شده در سومین کنگره پیشگیری و درمان چاقی در ایران که در هفته پایانی آبان ماه سال جاری در تهران برگزار شد، «30 تا 50 درصد افراد بالای 20 سال در ایران دچار افزایش وزن و چاقی هستند. نکته اینجا است که شیوع اضافه وزن و چاقی در مناطق روستایی دست کمی از شهرها ندارد. یعنی از زندگی بکر و سالم در روستاها هم خبری نیست و زندگی آنان نیز ماشینی شده است.»
در همین حال،پیش بینی میشود که تا سال 2030 تعداد افراد دارای اضافه وزن و چاق در جهان دو برابر شود و به 3/3 میلیارد نفر برسد. این مساله برای افراد، دولتها، کارفرمایان، شرکتهای تولیدکننده مواد غذایی، داروسازان و حتی فرماندهان نظامی یک هشدار به شمار میرود. خوشبختانه چاقی، پدیده نادر و قابل پیشگیری است. البته افزایش آن طی سالهای اخیر سریع و وسیع بوده است. از این رو، اینک جهان باید برای معکوس کردن این روند با سرعت عمل کند. بررسی روند افزایشی چاقی در جهان از دریچه اقتصاد، موضوع پرونده ویژه مجله اکونومیست است. پروندهای که ترجمه برخی از مطالب آن را پیشرو دارید.
مترجم: شادی آذری
دولت میتواند کاری کند تا مردم به کمتر خوردن تشویق شوند؛ اما کار خیلی زیادی از دست دولت بر نمیآید
در سال 1937 جورج اورول نوشته بود که شاید «تغییر رژیم غذایی» از «تغییر سلسله پادشاهی یا حتی مذهب» مهمتر باشد. امروز این نظر او به گونهای که خودش هم انتظارش را نداشت به اثبات رسیده است. نوع بشر که یک هزاره را با این نگرانی گذراند که شاید به غذای کافی دسترسی نداشته باشد، اکنون نگران آن است که بیش از حد نخورد.
داستان سلامت بشر در چند دهه گذشته به داستانی جذاب بدل شده است. از سال 1970 تا سال 2010 امید به زندگی در زنان تا 12 سال و در مردان تا 11 سال، افزایش یافته است. اما عمر طولانیتر به معنای آن است که افراد سالهای بیشتری را با بیماری سپری میکنند و در این میان چاقی اوضاع را بدتر میکند؛ چون خطر بالا رفتن قند خون، بیماریهای قلبی، سکته و برخی از انواع سرطان را افزایش میدهد. در اغلب کشورهای جهان چاقی بیش از حد تنهاترین و بزرگترین عامل بیماریها است.
در سال 2008 نرخ چاقی نزدیک به دو برابر نرخ چاقی در سال 1980 بود. از هر سه بزرگسال یک نفر اضافه وزن داشت. شاخص توده بدنی (BMI) او 25 واحد یا بیشتر بود. (وزن حداقل 77 کیلوگرم برای یک مرد 1 متر و 75 سانتیمتری)، 12 درصد از افراد هم دچار چاقی بودند؛ یعنی شاخص توده بدنی آنها دست کم 30 بوده است. در آمریکا که همیشه در چاقی مردمانش رتبه نخست را داشته است، در حدود دو سوم بزرگسالان در سال 2008 اضافه وزن داشتهاند. بریتانیا با فاصله کمی بعد از آمریکا قرار داشت و شش نفر از هر ده بزرگسال آن بیش از حد چاق بودند. مشکل، فقط به کشورهای ثروتمند مربوط نیست. به مدد رشد اقتصادی، مردمان سرتاسر جهان غذای بیشتری میخورند. کارکنان نسبت به گذشته که در مزارع کار میکردند، امروز پشت میزهایشان کالری کمتری مصرف میکنند. حتی در چین در سال 2008 یک نفر از هر چهار بزرگسال بیش از حد چاق بودند. در برزیل بیش از نیمی از بزرگسالان بیش از حد چاق بودند. نرخ چاقی در مکزیک، ونزوئلا و آفریقای جنوبی با نرخ چاقی در آمریکا مطابقت داشت. جزایر اقیانوس آرام و کشورهای حوزه خلیج فارس چاقترین افراد را در خود جای دادهاند.
برای آنهایی (از جمله نشریه اکونومیست) که معتقدند حکومت نباید در موضوعات خصوصی مردم سرک بکشد، چاقی، موضوعی گیجکننده است. اورول گفته است: «یک میلیونر از خوردن آب پرتقال و بیسکوییتهای رایویتا برای صبحانه لذت میبرد اما یک فرد بیکار چنین لذتی را تجربه نمیکند... شما دلتان میخواهد چیزی بخورید که کمی خوشمزه باشد.» اما اگر افراد از زیادهخوری چیزی که برایشان خوب نیست لذت فراوان میبرند، باید از افراط آنها جلوگیری کرد؟ گذشته از همه اینها هزینههای گزاف چاقی بر آنها تحمیل میشود. آنها همچنین در کار هم متحمل رنج و عذاب میشوند: معمولا دستمزد این افراد نیز کمتر است و در آمریکا برخی از کارفرمایان، کارکنان چاق خود را مجبور میکنند که هزینه بیشتری را برای بیمههای درمانی خود بپردازند.
اما در اغلب کشورها، دولت بخشی یا شاید بخش اعظم از هزینههای بهداشت و درمان را پوشش میدهد؛ بنابراین افراد چاق بر هزینههای همه میافزایند. به عنوان مثال در آمریکا، به تازگی یک نشریه برآورد کرده است که چاقی علت اصلی یک پنجم از کل هزینههای بخش بهداشت و درمان است که از این میزان در حدود نصف آن را دولت فدرال پرداخت میکند. چاقی، هزینههای اجتماعی گستردهتری را هم در پی دارد. پنتاگون اعلام کرده است که چاقی موجب کاهش تعداد سربازان آن شده است. علاوه بر این چاقی بهرهوری نیروی کار را هم کاهش میدهد. در چنین شرایطی است که مداخله دولت برای نجات افراد از یک آسیب جدی، آن هم با هزینه کمی که برای خود میکنند، قابل توجیه است. فقط افراطیون هستند که
قید و بندهای قانونی را به عنوان مانعی بر سر راه آزادیهای فردی تلقی میکنند. سیاستهای ضد استعمال سیگار، که در ابتدا مناقشه برانگیز مینمود، اکنون در اذهان عمومی به عنوان یک موفقیت محسوب میشود.
مقصر چاقی کیست؟
چاقی در وهله نخست محصول بسیاری از تصمیمات شخصی است. اما افزایش چاقی در سرتاسر جهان و سرایت آن به فقرا نشان دهنده آن است که نمیتوان اشتباهات فردی را مقصر چاقی دانست. میلیونها نفر از همه فرهنگها معتقدند که تنها پرخورهای تنبل مقصر نیستند. نیروهای گستردهتری در این موضوع دخیلند. دولت میتواند سعی کند پرخورها را از خوردن بیش از حد بازدارد؛ اما چگونه؟
برای موارد چاقی شدید میتوان از دارو و جراحی کمک گرفت. اما اینها برای مشکل گستردهتری که وجود دارد راه چاره نخواهد بود. اقتصاددانان با رفتارهایی مواجهند که آنها را دوست ندارند و آن تمایل به وضع مالیات برای «گناهان» است. واقعیت این است که خوردن غذاهای چرب و شیرین یک «گناه» محسوب نمیشود و برعکس سیگار، همه انواع غذاهای چاقکننده ناسالم نیستند. علاوه براین به دلیل آنکه فقرا نسبت به ثروتمندان سهم بیشتری از درآمد خود را صرف غذا میکنند، وضع چنین مالیاتی نتیجه عکس خواهد داشت. علاوه بر این چنین کاری به لحاظ اجرایی یک کابوس خواهد بود؛ چون میزان چاقکنندگی هر یک از اقلام غذایی باید اندازهگیری شود. دانمارک که در سال 2011 بر اقلام چاقکننده مالیات وضع کرده بود یک سال بعد، آن را ملغی کرد.
در شرایطی که تنها یک راهکار بزرگ برای حل مشکل چاقی وجود ندارد، دولت باید چندین راهکار کوچک را امتحان کند. دولتها که برخی از آنها از همان ماههای نخست زندگی افراد مداخلات زیادی از خود نشان میدهند، باید اطمینان حاصل کنند که والدین به تبعات خوراندن غذای بیش از حد به کودکان خود واقفند. مدارس باید ناهارهای مغذی به بچهها ارائه کنند و به بچهها یاد دهند که چگونه تغذیه سالم داشته باشند و به آنها زمان دهند تا بدوند. برنامهریزان شهری باید خیابانها و معابر را برای عبور و مرور دوچرخهسواران و افراد پیاده مناسبسازی کنند. آنها باید بر نوشابههای گازدار شیرین که برعکس غذاهای چرب هیچگونه ارزش غذایی ندارند، مالیات وضع کنند و کوچکسازی اندازه ظرفهایی که آنها در آن فروخته میشوند، میتواند مفید واقع شود. به عنوان مثال شهرهای فیلادلفیا و نیویورک طیفی از این راهکارها را به کار بستند و شاهد کاهش چاقی کودکانشان بودهاند.
اما به هر حال آنچه که دولت میتواند انجام دهد یا باید انجام دهد، محدود است. در نهایت مسوولیت و توان تغییر بر عهده خود افراد است. انتخاب اینکه افراد تا حد خفگی غذا بخورند یا خود را با یک زندگی سالمتر و اندامی لاغرتر وفق دهند، میتواند تاثیری بیشتر بر آینده نوع بشر داشته باشد تا تصمیمات سنگینی که دولتها اتخاذ میکنند.
تا سال 2030 جمعیت افراد چاق دو برابر میشود وقتی وزن زمین افزایش مییابد
مترجم: رفیعه هراتی
در مدرسه ابتدایی «ایستساید» وقت نهار است. این مدرسه در شهر کلینتون در ایالت میسیسیپی، از چاقترین ایالتهای چاقترین کشور جهان غرب، واقع است. خانمهای یونیفرم پوشیده مسوول غذا، آماده سرو نهار هستند.
بچههای 9 ساله، سینی به دست با وظیفهشناسی به صف ایستادهاند. آنها شیر شکلاتی، ساندویچ مرغ، لوبیای پخته شده و ژله پرتقال را انتخاب میکنند. اما سالاد را انتخاب نمیکنند. بچهها کاسههای کاهو را که دورتا دور آن گوجهفرنگی چیده شده است، رد میکنند. رجینا داکسورث، مسوول منوی نهار، افسوس میخورد. او با اطمینان میگوید: «کلم بروکلی بسیار پرطرفدار است.»
متقاعد کردن بچهها به خوردن سبزیجات مسالهای تازه نیست و به نظر نمیرسد در صدر فهرست اولویتهای جهانی باشد. در همه سنین، خوشگذرانی افراد، خوردن خوراکیهایی است که دوست دارند. اما آمریکا با همه آزادی که برای آداب و رسوم قایل است، نگران تغذیه مردم و میزان ورزشی است که انجام میدهند. این مساله به یک نگرانی ملی تبدیل شده است.
دو سوم آمریکاییهای بزرگسال اضافه وزن دارند. این اضافه وزن به این معنی است که شاخص توده بدنی(بیامآی) آنها 25 واحد یا بیشتر است. یعنی مردی با قد 175 سانتیمتر، 77 کیلوگرم یا بیشتر وزن دارد. به طور هشداردهندهای 36 درصد از بزرگسالان و 17 درصد از کودکان نه تنها اضافه وزن دارند، بلکه چاق هستند. یعنی شاخص توده بدنی آنها دستکم 30 واحد است که با قد 175 سانتیمتر، وزن 92 کیلوگرم یا بیشتر میشود. اگر روند کنونی ادامه یابد، تا سال 2030 نزدیک به نیمی از آمریکاییهای بزرگسال چاق خواهند بود.
آمریکاییها ممکن است با این ارقام شوکه شوند، اما برای بقیه مردم جهان، چاقی آمریکاییها امری کلیشهای است. همبرگر، سودا و بستنی با مغز گردو همچون پرچم آمریکا نماد این کشور به شمار میروند. در نمایشگاههای غذای ایالتی، مشمئزکنندهترین غذاهای آمریکایی ارائه میشود. اما در نمایشگاه میسیسیپی، نمیتوان در برابر بیسکوئیت برشته شده اورئو با خامه شیرین و شکلات مقاومت کرد.
دیگر، کشورهای جهان نباید آمریکایی چاق را مسخره کنند، چون بر اساس آمار جدیدی که توسط مجید عزتی از ایمپریال کالج و گرچن استیونز از سازمان بهداشت جهانی(WHO) منتشر شده است در بسیاری از کشورها مردم در حال چاق شدن هستند. برخی از مردم اروپا هنوز نسبتا خوش اندام هستند. زنان سوئیسی خوشاندامترین زنان اروپا هستند و اکثر زنان فرانسوی به خود اجازه نمیدهند چاق شوند. اما در انگلستان 25 درصد از کل زنان و 24 درصد از مردان این کشور چاق هستند. در چک نیز 30 درصد از مردان چاق هستند.
اما فقط در جهان ثروتمند نیست که مردم چاق هستند. دو منطقه اصلی چاقی جزایر اقیانوس آرام و حوزه خلیج فارس هستند. بزرگسالان مکزیکی به چاقی همسایگان شمالیشان هستند. در برزیل افراد چاق جای افراد بلندقد و باریکاندام را گرفتهاند، به طوری که در سال 2008، 53 درصد از بزرگسالان اضافه وزن داشتند. حتی در چین، که در حافظه تاریخی خود خشکسالی ویرانگری را به خاطر دارد، از هر چهار بزرگسال یک نفر اضافه وزن دارد یا چاق است و شهرنشینان بیشترین نرخ چاقی را دارند. به طور کلی، بر اساس تحقیق دکتر عزتی، در سال 2008 حدود 5/1میلیارد بزرگسال، یا تقریبا یک سوم جمعیت بزرگسال جهان، اضافه وزن داشتند یا چاق بودند. نرخ چاقی در سال 2008 در قیاس با نرخ چاقی در سال 1980، تقریبا دو برابر شد.
در زمانی نه چندان دور، نگرانی اصلی جهان این بود که مردم غذای اندکی برای خوردن دارند. هنوز هم سوءتغذیه در برخی مناطق یک نگرانی جدی به شمار میرود. حدود 16 درصد از کودکان جهان، عمدتا در آفریقای سیاه و جنوب آسیا، در سال 2010 از کمبود وزن رنج میبردند. اما بیست سال قبل از آن این رقم 24 درصد بود. در تحقیق انجام شده توسط بری پاپکین از کارولینای شمالی در 36 کشور در حال توسعه، بر مبنای آمار سال 1992 تا سال 2000، مشخص شد در اکثر این کشورها تعداد زنان دارای اضافه وزن از زنان دارای کمبود وزن بیشتر است.
شفافترین توضیح برای این پدیده فوقالعاده مدرن از سوی پزشکی که در قرن پنجم پیش از میلاد زندگی میکرده ارائه شده است. بقراط مینویسد: «به عنوان یک قاعده کلی مزاج و روحیات افراد از جوهر سرزمینی که در آن زندگی میکنند، پیروی میکند.» زنان و مردان در همه سنین و از همه فرهنگها طی چند دهه گذشته شکمپرستی و تنپروری را به امساک و کار سخت ترجیح ندادهاند؛ بلکه محیط پیرامون آنها به طور چشمگیری دگرگون شده و همراه با آن رفتار آنان نیز تغییر کرده است.
اغلب این تغییرات به دلیل رشد اقتصادی بوده است. افزایش شاخص توده بدنی در راستای رشد تولید ناخالص داخلی به سالانه 5 هزار دلار به ازای هر نفر است، بعد از این مقدار این ارتباط پایان مییابد. ثروت بیشتر به این معنی است که دوچرخه جای خود را به موتورسیکلت و خودرو میدهد و کار در مزرعه به نشستن پشت میز تبدیل میشود. در کشورهای ثروتمند سهم جمعیتی که فعالیت بدنی ناکافی دارند بیش از دو برابر کشورهای فقیر است.
بوید سوینبرن از دانشگاه دیکین در ملبورن میگوید: اساسا رژیم غذایی تغییر کرده است. خانوادهها از نظر مالی توانایی خوردن همه نوع مواد غذایی به ویژه غذاهای دارای چربی و شکر بالا را دارند. مادران زمان بیشتری را در محل کار میگذرانند و زمان کمتری را صرف آشپزی میکنند. شرکتهای تولیدکننده مواد غذایی عرضه محصولات خود را شدت بخشیدهاند. ریچارد رانگهام از دانشگاه هاروارد میگوید: مواد غذایی فرآوری شده به افزایش نرخ چاقی کمک کردهاند. تجزیه غذاهای سبک انرژی کمتری نیاز دارد و حبوبات کاملا آسیاب شده کاملتر هضم میشود، بنابراین بدن کالری بیشتری جذب میکند.
این تغییرات جهانی تحت تاثیر عوامل محلی قرار گرفتهاند و در نتیجه در مناطق مختلف مشکلات متفاوتی ایجاد کردهاند. برخلاف انتظار، در برخی کشورها سوءتغذیه به نرخ بالاتر چاقی منجر شده است. مادران دچار سوءتغذیه کودکانی به دنیا میآورند که مستعد هستند به راحتی وزن اضافه کنند و این مساله کودکان را در کشورهای دارای رشد سریع آماده چاق شدن میکند.
در مکزیک، آب لولهکشی ناسالم و بازاریابی زیرکانه، این کشور را به بزرگترین مصرفکننده کوکاکولا در جهان تبدیل کرده است؛ به طوری که در سال 2011 هر بزرگسال به طور متوسط 728 بطری کوکاکولا مصرف کرده است. در آمریکا معمولا کالری غذاهای کمارزش (هلههوله) کمتر از غذاهای سالم است. پراکندگی مناطق حاشیه شهرها و دسترسی فراگیر به مواد غذایی، خودروها را به اتاق غذاخوری تبدیل کرده است. در خاورمیانه، رسم مهمانی دادن و مهمانی رفتن با ثروت ترکیب شده و پرخوری شبانه را به یک عادت بدل کرده است. در این منطقه هرگونه تمایل به ورزش کردن به دلیل گرمای هوا و محدودیتهای فرهنگی از میان میرود. رستورانهای فستفود در محله وانگفوجینگ در پکن مملو از نوجوانان و کارمندان است. حتی غذاهای خانگی چینی بیش از گذشته حاوی گوشت و روغن است و پدربزرگها و مادربزرگهای مهربان نوههای خود را با خوراکی بمباران میکنند.
رویهم رفته، این تغییرات مختلف موجب چاقی افراد بیشتر و بیشتری شده است. در بسیاری از فرهنگها بزرگی دور کمر مورد تایید است و نشانهای از موفقیت به شمار میرود؛ اما چاقی هزینه دارد. چاقی بهرهوری کارمندان را کاهش میدهد و در بلندمدت خطر ابتلا به بیماریهای متعدد را افزایش میدهد. این بیماریها عبارتند از دیابت، بیماریهای قلبی، سکته مغزی و برخی سرطانها. چاقی همچنین سلامت روانی را به خطر میاندازد. براساس تحقیق انجام شده در سال 2005 در آمریکا بیماریهای مرتبط با چاقی یک پنجم کل هزینههای بهداشت و درمان را به خود اختصاص داده بودند.
بر اساس یک تحقیق گسترده جهانی در زمینه بهداشت که توسط کریستفر موری از دانشگاه واشنگتن انجام شده است، از سال 1990 تاکنون چاقی سریعتر از دیگر علتهای بیماری رشد کرده است. در حال حاضر شاخص بالای توده بدنی سومین عامل اصلی بیماری در زنان است. همزمان مرگ و میر کودکان کاهش یافته و میانگین سن جمعیت جهان به سرعت افزایش یافته است. تغییر در اولویتهای بهداشت عمومی نیز به این روند اضافه شده است. به طور فزاینده، نگرانی از مرگ زودهنگام کمتر از دههها زندگی با بیماری است.
واضح است که چاقی به مشکلی بزرگ تبدیل شده؛ برطرف کردن عوامل موثر در این پدیده دشوار و معکوس کردن آن نیازمند انتخابهای سخت است. اقدامات افراطی همچون ممنوع کردن هلههوله، نقض آزادی افراد برای خوردن خوراکیهایی است که دوست دارند. در عوض، برخی دولتها شهروندانشان را به خوردن کمتر و ورزش بیشتر تشویق میکنند و شرکتهای مواد غذایی، غذاهای سالمتری را ارائه میدهند.
در چند کشور نرخ چاقی درحال تعدیل است؛ اما تاکنون در بسیاری از کشورها دور کمر مردم همچنان در حال بزرگ شدن است. جیان هی و همکارانش در دانشگاه تولین برآورد کردهاند تا سال 2030 تعداد افراد دارای اضافه وزن و چاق در جهان دو برابر خواهد شد و به 3/3 میلیارد نفر خواهد رسید. این مساله برای افراد، دولتها، کارفرمایان، شرکتهای تولیدکننده مواد غذایی و داروسازان یک هشدار به شمار میرود.
مترجم: مجید اعزازی
میشل اوباما در صورتی که همه کودکان مانند «پریشیس مور» از شهر «کلینتون» واقع در ایالت «میسیسیپی » شوند، خرسند خواهد شد. «پریشیس» تازه 9 ساله شده و همبرگر غذای مورد علاقهاش است، اما او میوه نیز دوست دارد. پریشیس و مادرش هر روز به سرعت پیادهروی میکنند.
او با افتخار میگوید: « از وقتی که چهار ساله شدم، ما همیشه ورزش میکنیم.» خواهر هفته ساله او اغلب میخواهد تا به رستوران مک دونالدز بروند، اما پریشیس قبول نمیکند. او میگوید: «واقعا غذاهای آنها را دوست ندارم.»
پریشیس و خانواده اش شاید یکی از دلایل کاهش میزان چاقی در میسیسیپی به شمار روند. در سال 2005 حدود 44 درصد از کودکان مدرسهای 5 تا 18 ساله اضافه وزن داشتند یا چاق بودند؛ سال گذشته این رقم به 41 درصد کاهش یافت. در سال 2010 به نظر رسید که نرخ چاقی در سراسر آمریکا هم در میان کودکان و هم در میان بزرگسالان در حال افزایش است. دلیل این امر مشخص نیست. نوآوریهای تازه ضدچاقی ممکن است به این قضیه کمک کرده باشد. دکتر «لیبل» از دانشگاه کلمبیا فکر میکند که شاید آمریکاییها در محیط زیست خود به مرز بیولوژیک چاقی رسیدهاند. محیطی که غذا ارزان است و ورزش کردن اختیاری: به همین دلیل، کسانی که مستعد چاق شدن بودند، چاق شدهاند.
در میسیسیپی، کودکان سفیدپوست در حال لاغر شدن هستند، اما کودکان سیاه پوست مثل همیشه چاق هستند. پسران و مردان آمریکایی، به مانند مردان و پسران سیاه پوست و زنان مکزیکی-آمریکایی هنوز دارند بزرگتر میشوند. در همین حال، در اغلب سایر نقاط جهان به نظر میرسد که افراد به سرعت در حال چاق شدن هستند. به گفته دکتر «استیونز» از سازمان بهداشت جهانی و دکتر عزّتی از کالج سلطنتی لندن، نرخ چاقی در سراسر جهان از سال 1980 تا 2008 با 12 درصد افزایش دو برابر شده است. نیمی از این افزایش فقط طی هشت ساله 2000 تا 2008 اتفاق افتاده است. سریعترین رشد چاقی برای زنان در اقیانوسیه و بخشهایی از آمریکای لاتین بود و برای مردان در آمریکای شمالی و استرالیا. گویا نرخ چاقی قرار بود در سطوح جاری خود باقی بماند.
گفته میشود که کم کردن وزن سخت است، از این رو، دولتها در اولین مرحله باید تلاشهای خود را روی جلوگیری از چاق شدن افراد متمرکز کنند. کودکان اهداف واضحی برای این کار هستند. کودکان بسیار چاق اغلب به بزرگسالان بسیار چاق تبدیل میشوند، بنابراین، کار کردن روی این گروه ارزشمند است. با منطقی مشابه، کشورهای در حال توسعه اغلب لاغر خواهند ماند (اگر چه که میزان چاقی در این کشورها رو به افزایش است) و هنوز برای در نطفه خفه کردن این مشکل فرصت دارند.
سوال این است که چطوری؟ از چشمانداز یک اقتصاددان، بهترین راه برای منصرف کردن مردم از خوردن غذاهای کم ارزش، گرانتر کردن آنها است. «فرانکو ساسی» از سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه هزینه – فایده اقدامات مختلف برای جلوگیری از چاقی را به صورت مدل درآورده است. او برآورد میکند که اقدامات مالی تنها موردی است که از چاقی افراد بیش از آنچه که آنها هزینه میکنند، جلوگیری میکند.
اما تقاضا برای غذا و نوشیدنی نسبتا به تغییرات قیمت غیرحساس است و اگر یک نوع از غذاهای کم ارزش، زیاد گران شود، مصرفکنندگان احتمالا به سادگی نوعی دیگر از آن را میخرند. اخذ مالیات به دلیل چاقی ظاهرا پاسخی ساده به چاقی نیست. برخی غذاهای پرچرب نیز دارای پروتئینهای سالم هستند؛ ضمن اینکه حمله به غذاهای ارزان قیمت در دهه 1980 هیچ کاهشی در میزان چاقی به ارمغان نیاورد. نوشیدنیهای شیرین که هیچ ارزش غذایی ندارند، هدف بهتری هستند. مالیاتی که به درستی طراحی شده باشد، به شدت برای بازداشتن مصرفکنندگان و بر حذر داشتن آنها از تغییر روند به سوی نوشیدنی بی ارزش دیگر کافی خواهد بود. اما این مالیات، مشکلات سیاسی را نیز به بار خواهد آورد. مالیات زیاد به شدت روی فقرا اثر میگذارد. روی کسانی که ممکن است در حق آنان بیعدالتی صورت گیرد.
بدبختانه هیچ سیاست مجردی میزان چاقی را کاهش نخواهد داد. جوامع بنا به دلایل متعددی چاق میشوند؛ از این رو، افراد، شرکتها و دولتها باید به منظور معکوس کردن این فرآیند با این موضوع کنار بیایند. بحث درباره اینکه اگر افراد چاق تنها در عادتهای غذایی خود تردید کنند و فعالیتهای ورزشی بیشتری انجام دهند، این مشکل ناپدید خواهد شد، بسیار آسان است. اما عوامل محیطی، روانی و بیولوژیک کاهش وزن را از آنچه به نظر میرسد، بسیار سختتر میکند.
بیشتر به این بستگی خواهد داشت که آیا شرکتهای غذایی به تولید غذاهای کمارزش ادامه خواهند داد یا به تغییر به سوی تولیدات سالمتر تغییر جهت میدهند؟ آنها هیچ انگیزهای برای توقف تولید غذاهای کم ارزش ندارند، مگر اینکه مصرفکنندگان دیگر از این غذاها نخرند، اما مصرفکنندگان تا زمانی که شرکتها غذاهای سالم را به شیوهای بسیار جذابتر ارائه نکنند، چنین غذاهایی را رد نخواهند کرد.
سازمانهای بیمهگر و دولتها به نوبه خود به یافتن شیوههای جدید برای تحریک و تشویق مردم به داشتن رفتارهای بهتر نیازمند خواهند بود. اینک تصمیم سازان از اینکه چرا مردم تصمیمهای ضعیفی درباره سلامت خود میگیرند و اینکه تکنولوژیهای همراه میتوانند به آنها برای دست یافتن به بهداشت و سلامت بهتر کمک کند، درک بهتری دارند. اینک کهنسالی منجر به افزایش بیماریهای قلبی و عروقی شده است. در این حال، چاقی میتواند بار افزایش این بیماریها را سنگینتر کرده و مراکز خدمات درمانی به ویژه در کشورهای فقیر را دچار اختلال کند. بر اساس یک برآورد، اگر همه افراد کره زمین وزنی به اندازه میانگین وزن آمریکاییها داشته باشند، توده بدنی بشر در جهان تا 20 درصد – برابر با افزایش یک میلیارد نفر با وزن متوسط- جهش خواهد کرد. خوشبختانه چاقی، پدیده نادر و کلا قابل جلوگیری است. البته افزایش آن سریع و وسیع بوده است. از این رو، اینک جهان باید برای معکوس کردن این افزایش با سرعت عمل کند.
مترجم: مجید اعزازی
آیا دولتها باید شهروندان خود را به کمتر خوردن و بیشتر ورزش کردن وادار کنند؟
نیویورک در خط مقدم مبارزه با شکمهای برجسته بوده است. مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک تصور میکند که بهترین روش مبارزه با این پدیده را میداند و او به اندازهای ثروتمند هست که به مخالفت دیگران توجه نکند. او وقتی در تابستان گذشته ممنوعیت فروش ِ بطریهای بزرگ نوشیدنیهای شیرین را پیشنهاد کرد، با مخالفت مواجه شد. بر اساس گزارش کمیته سلامت شهر نیویورک، «مارتی مارکوویتز» رییس بخش منطقه بروکلین علیه برنامه آقای بلومبرگ شهادت داده است: «من اضافه وزن دارم، اما اضافه وزن من به دلیل نوشیدن نوشابههای گازدار نیست، بلکه به خاطر این است که من زیاد پاستا، ساندویجهای گوشت گاو، پیتزا، نان خامهای و ماهی دودی و … میخورم و به اندازهای که باید ورزش نمیکنم و اساسا من به طور ژنتیک این گونه هستم. من در کودکی
اضافه وزن داشتم و الان هم اضافه وزن دارم.»
او به تکمیل نظریات به روز شده جان استوارت میل، فیلسوف قرن نوزدهم اقدام کرد. استوارت میل فیلسوفی است که درباره محدودیتهای مداخله دولت در قرن نوزدهم سخن گفته است. آقای «مارکوویتز» گفت: دولت میتواند آموزش دهد، اطلاعرسانی کرده و ترغیب و القا کند، اما وقتی موضوع به آنچه که برای من بهترین است، میرسد، دولت نباید آخرین تصمیم ساز باشد.» همهمه بود، اما کمیته سلامت، ممنوعیت آقای بلومبرگ را تصویب کرد. این قانون، در صورتی که دادگاه آن را متوقف نکند، از ماه مارس اجرایی خواهد شد.
سیاستمداران سراسر دنیا با چالشهایی مانند چالشهای آقای بلومبرگ مواجه میشوند. دولتها چگونه میتوانند شهروندان را به مصرف کردن کالریهای کمتر و ورزش کردن بیشتر مجبور کنند؟ آیا اساسا دولتها باید در این زمینه اقدام کنند؟ در گذشته، دولتها عمدتا روی درمان بیماریهای تهدیدکننده تمرکز میکردند تا روی پیشگیری از آنها؛ اما همانطور که جهان بالغ تر و گردتر (چاقتر) میشود، بیماری قلبی و عروقی نیز توجه تازهای را طلب میکنند.
شاید پیر شدن اجتنابناپذیر باشد، اما چاقی
قابل پیشگیری است و تغییرات در رفتار میتواند کهنسالان را سالم تر نگه دارد. سال گذشته، سازمان ملل تمام وقتِ یکی از نشستهای مجمع عمومی خود را به بیماریهای قلبی و عروقی ِ ناشی از چاقی اختصاص داد. اما درباره اینکه دولت در این زمینه چه کاری میتواند یا چه کاری باید بکند، ابهام وجود داشت. سازمان بهداشت جهانی کاهش 25 درصدی مرگهای ناشی از بیماریهای قلبی تا سال 2025 را هدفگذاری کرده است. اینک دولتها باید راههایی را برای تحقق این هدف بیابند.
رویکرد مورد علاقه سیاستمداران تحریک و تشویق شهروندان به انجام رفتارهای سالم از طریق تسهیل این رفتارها در مقایسه با جایگزینهای آنها است.
برخی افراد فکر میکنند که به دولتها ارتباطی ندارد که به مردم بگویند چه بخورند و چگونه حرکت کنند. کسانی که زیاد میخورند، مانند آقای مارکوویتز از این کار لذت میبرند. به گفته جان استوارت میل، «فرد بر خودش، بدن و ذهنش حاکم است. » در عین حال، «میل» مداخله دولت وقتی که اعمال یک فرد ممکن است به دیگران صدمه بزند را پذیرفت. هر چه افراد بیشتر غذا به ویژه - گوشت- بخورند، فشار بیشتری به ذخایر غذایی وارد میشود؛ و از آنجا که کودکان دارای اضافه وزن به بزرگسالان چاق تبدیل میشوند، استراتژیستهای نظامی نسبت به سلامت سربازان آینده نگرانند و کارفرمایان از میزان بهره وری شکوه میکنند.
تامین سلامت بیشترین هزینهها را به خود اختصاص میدهد. برآوردها به شدت متنوع هستند، اما «آمریکنز انیستیتو آو مدیسین » برآورد میکند که آمریکاییها سالانه بین 150 تا 190 میلیارد دلار برای درمان بیماریهای مرتبط با چاقی هزینه میکنند. هزینههای سلامت برای بیماران چاق حدود 40 درصد بیشتر از هزینه سلامت برای بیماران معمولی است. همین موضوع بسیاری از دولتها را مجبور کرده تا برای انجام اقدامات عملی مستعدتر شوند. اما آنها چه کار میتوانند بکنند؟
مبارزه علیه سیگار کشیدن مدل مشخصی است که
دستکم در کشورهای ثروتمند به شدت موفق بوده است. این کمپین در دهه 1960 عمدتا با تلاش برای آموزش افراد نسبت به مخاطرات سیگار کشیدن آغاز شد. در دهه 1970، شواهدی که حاکی از آسیب دیدن اطرافیان فرد سیگاری بود، بحث لزوم توقف سیگار کشیدن را تقویت کرد. از این رو، اقدامات سختتری آغاز شد مانند ممنوعیت تبلیغ سیگار، افزایش مالیات، محدودیت مکانهایی که سیگاریها میتوانند سیگار روشن کنند. وقتی چنین سیاستهایی اجرا شد، نرخ سیگار کشیدن افت کرد.
مبارزه با چاقی، اما بسیار دشوارتر از مبارزه با سیگار کشیدن است و صنعت غذا [نسبت به صنعت دخانیات] در برابر مقررات راحت تر مقاومت میکند. صنعت غذا سه برابر صنعت دخانیات است. سیگار جایگاهی در سبک زندگی سالم ندارد، اما خوراکیهای کم ارزش که در زندگی مدرن از آن کسب لذت میشود، هنوز میتواند در رژیم غذایی نقش ایفا کند.
شاید مهمترین کار در ترک سیگار این است که افراد تنها یک کار انجام دهند: مقاومت در برابر روشن کردن سیگار. اما افرادی که میخواهند وزن کم کنند، باید مجموعه گستردهای از عادتهای غذایی از جمله ورزش کردن بیشتر، خوردن کمتر و انتخاب غذاهای متفاوت را تغییر دهند. فردی که سیگار را کاملا ترک کرده است، هرگز به کشیدن سیگار نیاز پیدا نمیکند، اما کسی که در حال تلاش برای کاهش وزن خود هست، در هر وعده غذایی وسوسه میشود تا بیش از اندازه غذا بخورد. دکتر
«اسوین بورن» از دانشگاه «دیکین» میگوید: «تفاوت اپیدمی سیگار با اپیدمی چاقی این است که هیچ توصیه سیاسی مجزایی وجود ندارد که به من بگوید چطور رفتار کنم.»
از اینرو، دولتها در حال آزمایش تاکتیکهای گوناگون هستند. یکی از این تاکتیکها جریمه کردن افراد چاق به جرم بزرگی شکم آنها است. به طور مثال، کارفرمایان ژاپنی در تلاش برای کاهش هزینههای مراقبتهای بهداشتی باید اندازههای کمر همه کارکنان 40 تا 74 ساله خود را تهیه کنند. پس از آن، اگر آنها شمار کارکنان چاق خود را نتوانند کاهش دهند، جریمه خواهند شد. تنها در یک کشور لاغری مانند ژاپن چنین طرحی به قانون تبدیل میشود. به استثنای شرکتهای آمریکایی که هم اینک در حال اقتباس تدابیری هستند که در مسیری یکسان هدفگذاری میشوند؛ دولت آمریکا نیز در حال تشویق این شرکتها است. به طور مثال، «سیف وی» یک شرکت خواربار فروشی بزرگ به آن دسته از کارکنانش که اضافه وزن ندارند، روی بیمه سلامت آنها تخفیف میدهد.
با وجود این، «کِوین والپ» از دانشگاه پنسیلوانیا هشدار میدهد تعیین جریمه خام و ناشیانه تغییر اندکی را در رفتار ایجاد میکند. تحریک و تشویق مستمر بهترین اثر را دارد، نه جریمهای که سالی یک بار اعمال میشود. جریمههای سخت این فرض را تقویت میکند که چاقی ناشی از فقدان اراده افراد است، این در حالی است که تحقیقات نشان میدهند که چاقی ارتباط بیشتری با شرایط اقتصادی-اجتماعی و بیولوژی افراد دارد.
رویکرد مورد علاقه سیاستمداران، تشویق شهروندان به داشتن رفتارهای سالم از طریق تسهیل انجام این رفتارها نسبت به جایگزینهای آنها است. «پدرسالاری نرم» به طور فزایندهای در همه حوزههای دولت رایج است. «کاس سانستین» درباره مقررات تزاری باراک اوباما در دور نخست ریاست جمهوری وی، یک کتاب نوشت. دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا یک «گروه بینش رفتاری» یا «واحد تشویق» تشکیل داده است تا راهبردهایی برای حل مشکلات اجتماعی پیشنهاد بدهد. این ایده قرار است انگیزشهای کوچکی را با تبدیل شدن بهداشت و سلامت به گزینهای متمایز فراهم کند. برخی شرکتها هم اینک در حال انجام این کار هستند. دولتها باید سیاستهایی را جستوجو و اتخاذ کنند که به اندازه کافی اثرگذار هستند، در عین حال به قدری دقیق و ظریف باشند که صدای اعتراض مردم
را بلند نکنند.
تشویق به ورزش کردن یکی دیگر از تاکتیکها است. به طور مثال، ابوظبی که به عنوان بخشی از یک سرزمین به جدیت برای دستیابی به بهداشت بهتر تلاش میکند، قوانین شهری جدیدی برای کاهش ترافیک تدوین کرده و پیادهروها را برای رهگذران بسیار جذاب تر کرده است. بریتانیا مجموعهای از برنامههای ورزشی مرتبط با المپیک را راه انداخت. جاهطلبانهترین برنامه برای افزایش ورزش در برزیل در دست اجرا است. صبحها در شهر «بلو هوریزونته»، گروهی از زنان دور یک زمین بسکتبال میدوند و در «آکادمی سلامت» وزنه میزنند. تا سال 2015 این کلاسهای ورزشی رایگان در 4 هزار نقطه در سراسر برزیل قابل دسترس خواهند بود.
آکادمی سلامت در بلو هوریزونته –سومین شهر بزرگ برزیل- برای «رونیلدا کریتسنا دی جیزز» 41 ساله تاثیر شدید داشته است. او میگوید که همیشه سنگین وزن بوده است. فشار خونش بسیار بالا و سطح گلوگز(قند) خونش نیز خارج از کنترل بوده است. «دکترم گفت که اگر هیچ فعالیتی نکنی، خواهی مرد.» بنابراین، او همزمان با آغاز درمانهای مناسب تلاش کرد تا کمتر غذا بخورد و سه روز در هفته به آکادمی سلامت برود. او هنوز هم به شدت اضافه وزن دارد، اما تاکنون 5/17 کیلوگرم از وزن خود را کم کرده است. او با بیان این که «میدانم راه درازی در پیش دارم» با افتخار میگوید: «اما احساس میکنم که این موضوع یک پیروزی است.»
فعالیت فیزیکی به کاهش ریسک بسیاری از بیماریهای مزمن از جمله بیماریهای قلبی، دیابت، سرطان سینه و افسردگی کمک میکند. اما پژوهشگران برخلاف برخی اخبار مثبت، همچنان نسبت به اینکه ورزش کردن به تنهایی میتواند روند چاقی را معکوس کند، تردید دارند.
چه میدانید؟
دوباره، دولتها در حال امتحان همه روشها برای اقناع مردم به منظور استفاده از رژیمهای غذایی سالم هستند. اطلاع رسانی بیشتر به مردم، همان طور که برای کشیدن سیگار انجام شد، به نظر، آغازی خوب به شمار میرود. نیویورک اولین شهر آمریکا بود که رستورانهای زنجیرهای را به لیست کردن تعداد کالریهای موجود در هر غذا ملزم کرد. قانون سلامت جدید آقای اوباما این مقررات را در سراسر کشور گسترش خواهد داد. اما شواهد مرتبط با اثر برچسبزنی منوهای غذا پیچیده است. نتایج یک تحقیق که در «بریتیش مدیکال ژورنال» منتشر شد، نشان میدهد که تنها 15 درصد از مصرفکنندگان هنگام انتخاب غذا از اطلاعات مربوط به کالریها در منوی رستورانهای نیویورک استفاده کردند، اگرچه کسانی که چنین کاری کردند به سمت غذاهایی گرایش پیدا کردند که به طور متوسط 106 کالری کمتر از سایر غذاها دارند.
تحقیقی دیگر که در «آمریکن ژورنال آو پریونتیو مدیسین» منتشر شد، خریدهای انجام شده از رستورانهای زنجیرهای «تاکو تایم» را با هم مقایسه کرد. درج اطلاعات مربوط به کالریها در برخی از شعب این رستوران اجباری بوده و در تعدادی دیگر چنین نبوده است. به نظر میرسد که قانون منو هیچ اثر معناداری ندارد. «دانیل کانِمان» برنده جایزه نوبل و بهترین کارشناس در این موضوع توضیح میدهد: به طور کلی، اگر میخواهید رفتار را تغییر دهید، «اطلاعات موثر نیست؛ در واقع، ارائه اطلاعات به سرعت، موثر واقع نمیشود.»
وضع قوانین مرتبط با بازاریابی نیز احتمالا موثر نیست. در سال 2007 بریتانیا به نخستین کشور برای تحمیل مقررات سخت روی خوراکیهای کمارزش برای کودکان تبدیل شد، اما این کار نیز به نظر زیاد خوب نبود. مقالهای تازه در مجله علمی PLoS One به این نتیجه دست یافته که جمعیت در معرض تبلیغات بازرگانی غذاهای کمارزش افزایش یافته است.
تغییر غذاهایی که در کافه تریاهای مدارس سرو میشود، بسیار امیدبخش است و کار سختی هم نیست. در برزیل، دستکم 70 درصد از غذاهای مدارس باید تازه بوده یا کمترین فرآیند را طی کرده باشند. آمریکا قوانین جدیدی برای ناهار مدارس در سال 2010 معرفی کرد. قوانینی با دستورالعمل جزئی درباره مقدار چربی، غلات، سبزیجات و میوههایی که آنها میتوانند در بر داشته باشند. مکزیک از مدارس خواسته است تا غذاهای سرخ کرده و شور را کاهش داده و نوشیدنیهای شیرین را حذف کنند. «خوان ریوِرا» از موسسه ملی سلامت عمومی مکزیک میگوید: اما مدارس همیشه این درخواست را برآورد نمیکنند.
آمریکا با پیاده سازی قوانینی که نتایج بدی به بار میآورند، مشکل برعکسی دارد. متخصص تغذیه مدرسه در کلینتون، میسیسیپی میگوید که به دلیل محدودیتهای چربی، او بعضی وقتها کلوچهای به منظور کسب حداقل کالری در روز اضافه میکند. دانشجویان در کانزاس علیه قانون ناهار با ساختن یک کلیپ به نام «ما گرسنه ایم» اعتراض کردند. ستاره این کلیپ تی شرتی به تن دارد که روی آن نوشته شده «من عاشق بیف هستم.» میشل اوباما، همسر رییسجمهور آمریکا، برجسته ترین مبارز علیه چاقی است. او از قانون ناهار مدارس در کنار خطمشیهای مربوط به رژیم غذایی جدید پشتیبانی کرد. اما کمپین ِ«بیائید حرکت کنیم» او به طور کلی اثر کمی داشت و تلاش میکرد تا این مقررات وضع شود. سرانجام، کار او ممکن است به افزایش تقاضا برای غذاهای سالمتر منجر شود. سایر دولتها در حال اتخاذ رویکردی مشابه هستند، برخی نیز اهداف داوطلبانه را هدف گرفته اند.
با وجود اینکه نیویورک در تغییر غذاها با هدف ارتقای سلامت امتیاز کسب کرده است، آقای بلومبرگ میخواهد در این مسیر سریعتر حرکت کند. خطوط جدید دوچرخهسواری تعداد بسیار بیشتری از افراد را به دوچرخه سواری ترغیب کرده است. «توماس فارلی» مامور عالیرتبه سلامت این شهر میگوید: همه این موارد ممکن است منجر به نتایج خوبی شوند؛اما آنچه که ممکن است تفاوتی واقعی ایجاد کند این است که دولت مصرف غذاهای کم ارزش را پايین بیاورد.
دستی قویتر
برای مسافران متروی نیویورک آگهیهای بازرگانیای نمایش داده میشود که نشان میدهد نوشیدنیهای شیرین در حال تبدیل شدن به چربی است که ممکن است برخی از مسافران را از خرید بطری بعدی این نوشیدنی منصرف کند. اما سادهترین راه – و ستیزه جوترین راه – برای مصرف کمتر خوراکیهای کمارزش گرانتر کردن آن است. حذف سوبسیدهای ذرت یک راه حل پر طرفدار است. هر چند «برادلی ریکارد» از دانشگاه «کُرنل» در مقالهای استدلال میکند که حذف سوبسیدهای آمریکا از روی ذرت و دانههای سویا تنها یک کاهش کوچک در مصرف کالری ایجاد کرده است.
شیوه موثرتر برای افزایش قیمتها میتواند از طریق اخذ مالیات باشد. فرانسه روی نوشیدنیهای شیرین مالیات میبندد و درصدد است تا روی روغن نخل هم مالیات ببندد. خزانهداری مجارستان نه تنها نوشیدنیهای گازدار که نوشیدنیهای شیرین و غذاهای چرب را جریمه میکند.
آقای بلومبرگ برای وضع یک مالیات سنگین روی سودا (لیموناد) تلاش کرد، اما در مجلس قانونگذاری ایالت شکست خورد. از آن پس، او به نخستین سیاستمداری تبدیل شده است که برای محدود کردن اندازه نوشیدنیهای شیرین تلاش کرد. او استدلال میکند افرادی که بیش از 16 اونس(473 میلی لیتر) سودا میخواهند میتوانند به راحتی دو بطری از آن بخرند. شگفتانگیز نیست که رستورانهای زنجیرهای فست فود از این موضوع خوشحال نباشند. آقای «بلوم» مالک رستورانهای «کی.اف.سی»، «پیتزاهات» و «تاکوبل» که باید نوشیدنیهای بزرگتر خود را دور بریزد، میگوید: «به نظرم این طرح کاملا رویکردی اشتباه دارد». «این طرح میگوید شما به اندازه کافی برای انتخاب آنچه که میخواهید بخورید و بنوشید باهوش نیستید.» لابی نوشیدنیهای آمریکا بیش از 2.5 میلیون دلار برای در هم شکستن مالیات در شهر کوچکی در ایالت کالیفرنیا هزینه کرد.
طرفداری از تغییرات بزرگ، در صورتی که این تغییرات روشن و مشخص باشند، آسانتر است. در یک تحقیق کوچک، «دکتر ونسیک » و همکاران او اثر مالیات بر سودا را در شهر «یوتیکا» واقع در ایالت نیویورک بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند خانوادههایی که دورهای آبجو میخریدند، در واقع بیش از اندازه آبجو خریده بودند. نهادهای ملی بهداشت آمریکا در حال سرمایه گذاری روی تحقیقات تازه به منظور ارزیابی اثر سیاستهای متفاوت هستند. با وجود این، سیاستمداران به آزمایش و خطا ادامه خواهند داد تا بررسی کنند که چه سیاستی اثرگذار است.