joey
عضو جدید
قسمتم تنها دمی با تو نشستن بود و بس
عاقبت هم از امیدم دست شستن بود و بس
در شبستان خیالم میزبانت می شدم
تو همه فکر وخیالت رخت بستن بود و بس
بودنم با تو دو روزی کاسه ای پرنقش بود
در نهایت کوزه را بر سر شکستن بود و بس
تا که بودی در پس جغرافیای این غزل
تک درخشان بیت شعرم،فکررُستن بود و بس
شرق شوقم گم شده در مغرب اندوه دل
طفلکی ، کودک دل در کار جستن بود و بس
زندگی تصویر غم شد در خزان رفتنت
سینه را با تیغ دوری سخت خستن بود و بس
آنچه در یادم بُوَد از سال های طی شده
دل سپردن، دل بریدن،دل گسستن بود و بس
عاقبت هم از امیدم دست شستن بود و بس
در شبستان خیالم میزبانت می شدم
تو همه فکر وخیالت رخت بستن بود و بس
بودنم با تو دو روزی کاسه ای پرنقش بود
در نهایت کوزه را بر سر شکستن بود و بس
تا که بودی در پس جغرافیای این غزل
تک درخشان بیت شعرم،فکررُستن بود و بس
شرق شوقم گم شده در مغرب اندوه دل
طفلکی ، کودک دل در کار جستن بود و بس
زندگی تصویر غم شد در خزان رفتنت
سینه را با تیغ دوری سخت خستن بود و بس
آنچه در یادم بُوَد از سال های طی شده
دل سپردن، دل بریدن،دل گسستن بود و بس