پيروزي ايرانيان در فراخوان براي
نام خليج فارس
به تازگي يك سايت اينترنتي كه به ظاهر متعلق به شخصي مالزيايي است، نظرسنجيهايي را درباره موضوعات و مسائل مورد مناقشه دو يا چند كشور برگزار كرده كه از جمله اين مسائل، ميتوان به مناقشه درباره حاكميت كشمير توسط هند و پاكستان، مناقشه ميان چين و تايوان و مسأله فلسطين و رژيم صهيونيستي اشاره كرد.نام خليج فارس
به گزارش «تابناك»، اما مهمترين و جالبترين نظرسنجي اين سايت، نظرسنجي است كه درباره خليج فارس برگزار كرده است. در اين نظرسنجي، ادعا شده كه پس از رسيدن آمار نظردهندگان، به يك ميليون رأي، نظرسنجي به پايان ميرسد و اكنون اين نظرسنجي به پايان رسيده و عنوان خليج فارس با اختصاص 70 درصد آراي شركتكنندگان به همين نام در اين سايت معرفي شده است.
اين نتيجه در حالي به دست آمده است كه طراحان اين نظرسنجي در مقدمه نظرسنجي خود، با اقدامي جانبدارانه، پنج دليل در اثبات عربي بودن خليج فارس و تنها سه دليل براي اثبات فارسي بودن آن آوردهاند.
بنابراين گزارش، آنان به دلايلي همچون عربي ناميدن خليج فارس توسط اتحاديه عرب، عربي ناميدن خليج فارس در اسناد سازمان ملل متحد، وجود جمعيت چشمگير عرب در حاشيه خليج فارس، در اختيار داشتن 70 درصد ساحل خليج فارس توسط اعراب و نيز مرتبط دانستن خليج فارس با امپراتوري پارس ـ كه ديگر وجود ندارد ـ خليج فارس را عربي ناميده و تلاش كرده اند مراجعين را به راي دادن به نام جعلي عربي براي خليج فارس تشويق نمايند، در حالي كه تنها دو دليل تاريخي بر اثبات فارسي بودن خليج فارس آورده و همچنين افزودهاند كه چون عربي ناميدن خليج فارس، باعث اشتباه اين خليج با درياي عرب ميشود، لازم است فارسي ناميده ميشود.
نكته محل تامل اين است كه جهان عرب با جمعيتي چند برابر ايران نتوانسته سهمي بيش از سي درصد را در تقاضا براي جايگزين كردن نام جعلي براي نام حقيقي خليج فارس به خود اختصاص دهد. اين نتيجه حكايت از آن دارد كه در ميان اعراب نيز باور عمومي بر اين است كه نام حقيقي اين دريا خليج فارس است و نه نامهاي جعلي ديگري كه برخي مقام هاي ناسيوناليست عرب بكار مي گيرند.
در واقع بايد افزود: نتيجه به دست آمده در اين نظرسنجي، گوياي اين واقعيت است كه حتي افكار عمومي جهان عرب نيز چنين ادعايي درباره بكار گرفتن نام ديگري براي خليج فارس ندارند و اين ادعاها، تنها از سوي برخي رهبران شوونيست و مليگراي افراطي عرب مطرح ميشود كه در صددند با طرح چنين ادعاهايي، خود را از آنچه هستند، بزرگتر نشان دهند؛ اما هرچند اعراب ميتوانند با صرف هزينه و خريد مؤسسات جغرافيايي، آنان را به دستكاري در اسناد تاريخي و نقشههاي جغرافيايي متمايل كنند، افكار عمومي به راحتي قابل خريد و فروش نيستند و سرانجام اين فكار عمومي است كه ميتواند با تكيه بر حقايق تاريخي، ماهيت نسبتا مستقل خود را نشان دهد.
علاوه بر اين بايد اضافه كرد كه دلايلي كه طراح اين نظرسنجي درباره عربي بودن خليج فارس مطرح كرده است بسيار واهي است چرا و چگونه مي توان گفت چون يك تشكل سياسي همچون اتحاديه عرب كه خود در اين ميان ذينفع است، يك واقعيت تاريخي را انكار مي كند، دليل بر صحت نظر آنان است؟ يا چگونه مي توان اسناد عربي سازمان ملل متحد را كه با پول برخي كشورهاي عربي منتشر مي شود را ملاك دانست؟ يا چگونه مي توان گفت چون امپراتوري فارس وجود ندارد، خليج فارس هم نبايد باشد، مگر اكنون كه قاره آمريكا به چندين كشور تبديل شده است، بايد نام آمريكا را از آن برداشت و نام ديگري بر آن نهاد؟
گفتني است تاكنون هر گونه فراخواني درباره نام خليج فارس از سوي هر موسسه يا شخصي در فضاي مجازي برگزار شده است، با حضور گسترده ايرانيان به تاييد حقانيت نام خليج فارس ختم شده است.
نكته محل تامل اين است كه جهان عرب با جمعيتي چند برابر ايران نتوانسته سهمي بيش از سي درصد را در تقاضا براي جايگزين كردن نام جعلي براي نام حقيقي خليج فارس به خود اختصاص دهد. اين نتيجه حكايت از آن دارد كه در ميان اعراب نيز باور عمومي بر اين است كه نام حقيقي اين دريا خليج فارس است و نه نامهاي جعلي ديگري كه برخي مقام هاي ناسيوناليست عرب بكار مي گيرند.
در واقع بايد افزود: نتيجه به دست آمده در اين نظرسنجي، گوياي اين واقعيت است كه حتي افكار عمومي جهان عرب نيز چنين ادعايي درباره بكار گرفتن نام ديگري براي خليج فارس ندارند و اين ادعاها، تنها از سوي برخي رهبران شوونيست و مليگراي افراطي عرب مطرح ميشود كه در صددند با طرح چنين ادعاهايي، خود را از آنچه هستند، بزرگتر نشان دهند؛ اما هرچند اعراب ميتوانند با صرف هزينه و خريد مؤسسات جغرافيايي، آنان را به دستكاري در اسناد تاريخي و نقشههاي جغرافيايي متمايل كنند، افكار عمومي به راحتي قابل خريد و فروش نيستند و سرانجام اين فكار عمومي است كه ميتواند با تكيه بر حقايق تاريخي، ماهيت نسبتا مستقل خود را نشان دهد.
علاوه بر اين بايد اضافه كرد كه دلايلي كه طراح اين نظرسنجي درباره عربي بودن خليج فارس مطرح كرده است بسيار واهي است چرا و چگونه مي توان گفت چون يك تشكل سياسي همچون اتحاديه عرب كه خود در اين ميان ذينفع است، يك واقعيت تاريخي را انكار مي كند، دليل بر صحت نظر آنان است؟ يا چگونه مي توان اسناد عربي سازمان ملل متحد را كه با پول برخي كشورهاي عربي منتشر مي شود را ملاك دانست؟ يا چگونه مي توان گفت چون امپراتوري فارس وجود ندارد، خليج فارس هم نبايد باشد، مگر اكنون كه قاره آمريكا به چندين كشور تبديل شده است، بايد نام آمريكا را از آن برداشت و نام ديگري بر آن نهاد؟
گفتني است تاكنون هر گونه فراخواني درباره نام خليج فارس از سوي هر موسسه يا شخصي در فضاي مجازي برگزار شده است، با حضور گسترده ايرانيان به تاييد حقانيت نام خليج فارس ختم شده است.