هر کی شماره داده یا گرفته تعریف کنه!

Nika94

عضو جدید
تا حالا شده بخوان بهت شماره بدن , تو قبول نکنی اون وقت اون طرف کل مسیرو باهات بیاد و اصرار کنه؟
واسه من که زیاد پیش اومده خیلی حس بدیه:(
 

?hahaha

عضو جدید
تا حالا شده بخوان بهت شماره بدن , تو قبول نکنی اون وقت اون طرف کل مسیرو باهات بیاد و اصرار کنه؟
واسه من که زیاد پیش اومده خیلی حس بدیه:(
واسه همه پيش اومده ولي هيچ وقت زير بار نميرم چون از آدمايي كه توي كوچه و خيابون ميبينم هيچ وقت شماره نميگيرم هميشه با افرادي دوس بودم كه ازشون يك پيش زمينه اي دارم
تازه اين افراد روزي دنبال هزار نفر ميافتن و هزارتا شماره تو جيباشون دارن واقعا كه اين پسرا بعضي هاشون خيلي گستاخن
 

9356769

عضو جدید
درست نیست تعریف کنیم ولی واسه خنده دوستان باشه دیگه..........
سیزده بدر پارسال بود یه دختره که کنار ما نشسته بود خیلی .......بود و خیلی هم نگاه میکرد.............. راستیتش تا دختری خودش پیش قدم نشه عمرا وارد عمل شم.........
ازینایی بود که همش پیش خانواده بود و معلوم بود که خانوادش نمیزاره بلند شه بره بگرده.....خلاصه وقتی اخرش داشتیم میرفتیم شمار رو نوشتم رو کاغذ با ادامس چسبوندم به درخت نزدیکش ......خلاصه اونم شمار رو ورداشته بود و..........
 

*Navid

کاربر فعال
درست نیست تعریف کنیم ولی واسه خنده دوستان باشه دیگه..........
سیزده بدر پارسال بود یه دختره که کنار ما نشسته بود خیلی .......بود و خیلی هم نگاه میکرد.............. راستیتش تا دختری خودش پیش قدم نشه عمرا وارد عمل شم.........
ازینایی بود که همش پیش خانواده بود و معلوم بود که خانوادش نمیزاره بلند شه بره بگرده.....خلاصه وقتی اخرش داشتیم میرفتیم شمار رو نوشتم رو کاغذ با ادامس چسبوندم به درخت نزدیکش ......خلاصه اونم شمار رو ورداشته بود و..........

ای شیطوووووووووووون.الان با هم دوستین؟
 

**niloo

عضو جدید
شماره گرفتن کلا سوژه خنده ای واسه خودش....بعضی از پسرا که کلا خدای اعتماد به نفسن.....یه روز رفته بودم فتو کپی...یه پسریم اونجا بود...اولش که مثلا میخواست جلوی من خودی نشون بده با اینکه چیزی بلد نبود اما با صاحب مغازه بحث کرد که فلان چیز این میشه نه اون.....بعدشم از من نظر خواستن....منم حال طرفو گرفتم حقو دادم به صاحب مغازه:D.....بعد دیدم چشمو ابرو میاد که شمارشو از گوشیش بنویسم....منم خودمو زدم به خنگی که مثلا ندیدم....اما طرف ول کن نبود فهمید...بعد جالب بود از صاحب مغازه یه کاغذ گرفت رو اون با خط خیلی خیلی درشت شمارشو نوشت.....منم وانمود کردم که مثلا تو گوشیم شمارشو نوشتم.....بعد دیدم داره خودشو میکشه که اگه شمارمو برداشتی دستت بزار رو پات!:biggrin: تا بفهمه که شمارشو از تو کاغذ دیدم یا نه.....قیافه ی من اینطوری شده بود:surprised:
کلا خیلی جالب بود برام.....با اون قیافش اعتماد به نفسش خیلی زیاد بود.........آخرم همون لحظه شمارشو پاک کردم...هههههه
 
آخرین ویرایش:

*Navid

کاربر فعال
شماره گرفتن کلا سوژه خنده ای واسه خودش....بعضی از پسرا که کلا خدای اعتماد به نفسن.....یه روز رفته بودم فتو کپی...یه پسریم اونجا بود...اولش که مثلا میخواست جلوی من خودی نشون بده با اینکه چیزی بلد نبود اما با صاحب مغازه بحث کرد که فلان چیز این میشه نه اون.....بعدشم از من نظر خواستن....منم حال طرفو گرفتم حقو دادم به صاحب مغازه:D.....بعد دیدم چشمو ابرو میاد که شمارشو از گوشیش بنویسم....منم خودمو زدم به خنگی که مثلا ندیدم....اما طرف ول کن نبود فهمید...بعد جالب بود از صاحب مغازه یه کاغذ گرفت رو اون با خط خیلی خیلی درشت شمارشو نوشت.....منم وانمود کردم که مثلا تو گوشیم شمارشو نوشتم.....بعد دیدم داره خودشو میکشه که اگه شمارمو برداشتی دستت بزار رو پات!:biggrin: تا بفهمه که شمارشو از تو کاغذ دیدم یا نه.....قیافه ی من اینطوری شده بود:surprised:
کلا خیلی جالب بود برام.....با اون قیافش اعتماد به نفسش خیلی زیاد بود.........آخرم همون لحظه شمارشو پاک کردم...هههههه

:biggrin:
 

fati24

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
درست نیست تعریف کنیم ولی واسه خنده دوستان باشه دیگه..........
سیزده بدر پارسال بود یه دختره که کنار ما نشسته بود خیلی .......بود و خیلی هم نگاه میکرد.............. راستیتش تا دختری خودش پیش قدم نشه عمرا وارد عمل شم.........
ازینایی بود که همش پیش خانواده بود و معلوم بود که خانوادش نمیزاره بلند شه بره بگرده.....خلاصه وقتی اخرش داشتیم میرفتیم شمار رو نوشتم رو کاغذ با ادامس چسبوندم به درخت نزدیکش ......خلاصه اونم شمار رو ورداشته بود و..........
ای ول حرکتت خیلی با حال بود:biggrin:
 

9356769

عضو جدید
شماره گرفتن کلا سوژه خنده ای واسه خودش....بعضی از پسرا که کلا خدای اعتماد به نفسن.....یه روز رفته بودم فتو کپی...یه پسریم اونجا بود...اولش که مثلا میخواست جلوی من خودی نشون بده با اینکه چیزی بلد نبود اما با صاحب مغازه بحث کرد که فلان چیز این میشه نه اون.....بعدشم از من نظر خواستن....منم حال طرفو گرفتم حقو دادم به صاحب مغازه:D.....بعد دیدم چشمو ابرو میاد که شمارشو از گوشیش بنویسم....منم خودمو زدم به خنگی که مثلا ندیدم....اما طرف ول کن نبود فهمید...بعد جالب بود از صاحب مغازه یه کاغذ گرفت رو اون با خط خیلی خیلی درشت شمارشو نوشت.....منم وانمود کردم که مثلا تو گوشیم شمارشو نوشتم.....بعد دیدم داره خودشو میکشه که اگه شمارمو برداشتی دستت بزار رو پات!:biggrin: تا بفهمه که شمارشو از تو کاغذ دیدم یا نه.....قیافه ی من اینطوری شده بود:surprised:
کلا خیلی جالب بود برام.....با اون قیافش اعتماد به نفسش خیلی زیاد بود.........آخرم همون لحظه شمارشو پاک کردم...هههههه

پسره چه حمقی بوده اخه ارزششو داره..........دختره باید پایه باشه......نباید زیر پرچم هیچ ختری بری........

ای ول حرکتت خیلی با حال بود:biggrin:

چه کنیم بلدیم دیگه(ته اعتماد به نفس).......:D

همینو بگوووووو هه هه;)

نه بابا خیلی پرو بود .........
 

Similar threads

بالا