هر کی سوتی داده تعریف کنه!

[دختر شاه پریون]

افرین همینم برای تو خیلیه.....:دی

شپاش..

 

[دختر شاه پریون]

چه پیشرفتی داشتی تو این مدت کم..:دی

خودت داری اسپم میکنیا.؟؟!!

دلم خاااااسّه ه ه ه ه
هرکی ازین به بعد جواب اسپم اون یکیو بده خرباغه اس

 

[دختر شاه پریون]

به حرفه گربه سیاه بارون نمیاد.......:دی

دلم میخواد با ته کفشم بکوبم تو دماغت اشکت دراد
که اینقد اصابمو خُرد نکنی

 

[2aawsome]

من پستام و پاک کردم تو هم انقدر با خودت اسپم نکن..:دی

 

[paeeizan]

اون موقع موهام بلوند بود و tanned بودم....الان ظاهرم رو اینجا واسه گشت ارشاد عوض کردم. اوه یادش بخیر... ولی من شما رو خوب یادمه اما نه تو West Hollywood یادمه یه سر واسه Fashion Week رفته بودم NYC داشتم می رفتم Manhattan که سر راه تو Brooklyn دیدمت دم دره دانشگاه جولیارد نشسته بودی گیتار میزدی منم بهت یه 1$ دادم... بعدم گفتی پرتت کردن از جولیارد بیرون... یادته؟

.
.
.
آدم رو چیز بگیره ....ولی جو نگیره ...:دی!

 

[mina jigili]

یکی دیگه از هزاران سوتی یا بهتر بگم خاطره هامو میگم:سال سوم دبیرستان بودیم که بعد از امتحانات آخر ترم با 3تا دیگه از دوستام رفتیم 1 تاکسی گرفتیم و 4تایی نشستیم توش از اونجایی که خیلی شیطون بودیموو همش به فکر خنده از همون اول انگار یکی ما را قلقلک می داد و دنبال بهونه بودیم که بخندیم . در این حین من خواستم یواشکی آرایشموتمدید کنم و میخواستم خیلی سریع این کارو انجام بدم دست کردم تو کیفم و خواستم رژمو بیرون بکشم وتا دستم بهش خورد سزیع کشیدمش بیرون که در همین زمان خط لبم هم به همراهش بیرون کشیده شد و افتاد وسط پای راننده وای نمی دونستم چیکار باید بکنم وزدم زیر خنده دوستام که از خنده منفجر شدن و تا آخر مسیرخندیدیم راننده هم انگار نه انگار..اصلا متوجه نشد چی شده که ماداریم می خندیم.

 

[paeeizan]

یکی دیگه از هزاران سوتی یا بهتر بگم خاطره هامو میگم:سال سوم دبیرستان بودیم که بعد از امتحانات آخر ترم با 3تا دیگه از دوستام رفتیم 1 تاکسی گرفتیم و 4تایی نشستیم توش از اونجایی که خیلی شیطون بودیموو همش به فکر خنده از همون اول انگار یکی ما را قلقلک می داد و دنبال بهونه بودیم که بخندیم . در این حین من خواستم یواشکی آرایشموتمدید کنم و میخواستم خیلی سریع این کارو انجام بدم دست کردم تو کیفم و خواستم رژمو بیرون بکشم وتا دستم بهش خورد سزیع کشیدمش بیرون که در همین زمان خط لبم هم به همراهش بیرون کشیده شد و افتاد وسط پای راننده وای نمی دونستم چیکار باید بکنم وزدم زیر خنده دوستام که از خنده منفجر شدن و تا آخر مسیرخندیدیم راننده هم انگار نه انگار..اصلا متوجه نشد چی شده که ماداریم می خندیم.

.
.
.
شاید راننده میدونسته و خودشو زده به اون راه .....

 

[alborz_3000]

.
.
.
شاید راننده میدونسته و خودشو زده به اون راه .....

اره شاید خودشو زده به اون راه ، میخواسته تو مدادتو برداری

 

[***]

.
.
.
آدم رو چیز بگیره ....ولی جو نگیره ...:دی!

پیشنهاد میکنم آواتارتو عوض کنی چون فوق العاده اواس....

 

[mina jigili]

اره شاید خودشو زده به اون راه ، میخواسته تو مدادتو برداری

خجالت بکش

 

[mina jigili]

.
.
.
شاید راننده میدونسته و خودشو زده به اون راه .....

نه قیافش تابلو بود متوجه نشده

 

[***]

چند روز پیشا تو مترو بودم از بیجایی مجبور بودم وایستم تو قسمت مردونه.... این لوکوموتیو رانا هم که قربونش برم توووووپ، یارو ترمز کرد افتادم تو بغل یه پسره (شانس آوردم افغانی نبود)... یاروهم همچین خوشش اومده بود...منم از خجالت آب شدم...یارو هم تا آخر خط همینجور ذل زده بود بهم.فکر کرده بود از قصد این کار رو کردم....خیلی حس بدی بود....

 

[alborz_3000]

خجالت بکش

چشم، این شیطنت شما رو نادیده میگیریم

 

[alborz_3000]

چند روز پیشا تو مترو بودم از بیجایی مجبور بودم وایستم تو قسمت مردونه.... این لوکوموتیو رانا هم که قربونش برم توووووپ، یارو ترمز کرد افتادم تو بغل یه پسره (شانس آوردم افغانی نبود)... یاروهم همچین خوشش اومده بود...منم از خجالت آب شدم...یارو هم تا آخر خط همینجور ذل زده بود بهم.فکر کرده بود از قصد این کار رو کردم....خیلی حس بدی بود....

اگه یکم شیطنت شیرین داشتی، دفعه بعد که ترمز میکرد، با لگد میزدی وسط پای پسره، اون وقت تا اخر مسیر تو به اون ذل میزدی، و اون بود که الان اینجا پست میزاشت

 

[mina jigili]

چشم، این شیطنت شما رو نادیده میگیریم

عجب! باشه بزرگی از خودتون.

 

[***]

اگه یکم شیطنت شیرین داشتی، دفعه بعد که ترمز میکرد، با لگد میزدی وسط پای پسره، اون وقت تا اخر مسیر تو به اون ذل میزدی، و اون بود که الان اینجا پست میزاشت

اون جوری فک کنم کار به جاهای باریک میکشید...از شانس گندم من اونجا فقط دختر بودم....یه پیرزنه هم بود....اگه اون کارو میکردم فک کنم (.........) بلا ملا سرم میاوردن!!!! (دس جمعی!)‌LOL!

 

[alborz_3000]

اون جوری فک کنم کار به جاهای باریک میکشید...از شانس گندم من اونجا فقط دختر بودم....یه پیرزنه هم بود....اگه اون کارو میکردم فک کنم (.........) بلا ملا سرم میاوردن!!!! (دس جمعی!)‌LOL!

فکر نکنم، من اگه تو اون واگن بودم که طرف تورو میگرفتم، یه لگدم من میزدم

 

[mina jigili]

اگه یکم شیطنت شیرین داشتی، دفعه بعد که ترمز میکرد، با لگد میزدی وسط پای پسره، اون وقت تا اخر مسیر تو به اون ذل میزدی، و اون بود که الان اینجا پست میزاشت

1سری منم از سرویس مدرسه رفتم پایین اومدم از خیابون رد بشم طرف چپو که نگاه کردم دیدم ماشین نیست و همونجوری با گردن کج مسیر خیابونو داشتم میگرفتم که یهو رفتم تو بغل رانندمون مونده بودم این کی پیاده شدو کی رسید به من ولی کلی معذرت خواهی کردو خودشم مثل من دستپاچه شده بود.

 

[paeeizan]

پیشنهاد میکنم آواتارتو عوض کنی چون فوق العاده اواس....

.
.
.
چی؟ ..... نگرفتم ..!!!

 

[***]

فکر نکنم، من اگه تو اون واگن بودم که طرف تورو میگرفتم، یه لگدم من میزدم

والا دیگه قسمت نبود شما اونجا باشی!‌ با این حال ممنون....

 

[paeeizan]

اره شاید خودشو زده به اون راه ، میخواسته تو مدادتو برداری

.
.
.
راس میگه ..منم میدونم ...

 

[alborz_3000]

والا دخترای تالار مثله اینکه همه اشتباهی رفتن تو بغل یکی، نمیدونم من چرا انقدر کم سعادت بودم ، هیشکی اشتباهی نیومده بغلم

 

[***]

والا دخترای تالار مثله اینکه همه اشتباهی رفتن تو بغل یکی، نمیدونم من چرا انقدر کم سعادت بودم ، هیشکی اشتباهی نیومده بغلم

اتفاقا یکی از پسرای تالارم یه بار اشتباهی رفته تو بغل یکی.... ماجرا اسکیت (چه مشهور شدا!!!!‌)

 

[arash_m_shimi]

من سعادت داشتم بیان تو بغلم ولی مرد بوده و 220 وزن داشته .به این میگن سعادتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

 

[alborz_3000]

من سعادت داشتم بیان تو بغلم ولی مرد بوده و 220 وزن داشته .به این میگن سعادتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

شما اصلا اسمتو بزار ارش سعادتمند. داداش همه از این لیاقتا ندارن، شما نظر کرده بودی

 

[arash_m_shimi]

شما اصلا اسمتو بزار ارش سعادتمند. داداش همه از این لیاقتا ندارن، شما نظر کرده بودی

اره ارش سعادت زاده هستم از سعادت اباد.سعادتی بود این سعادتی که گفتم.له شدم.تا دو روز سعادت دردش باقی بود

 

[gelayol joon]

اره ارش سعادت زاده هستم از سعادت اباد.سعادتی بود این سعادتی که گفتم.له شدم.تا دو روز سعادت دردش باقی بود

باهمین مشتت یدونه میخابوندی تو صورتش تا حواسش جمع بشه

 

[arash_m_shimi]

باهمین مشتت یدونه میخابوندی تو صورتش تا حواسش جمع بشه

این مشت من نوازشی بود واسش.یه لحظه حس کردم روده هام زده بیرون .ولی چشام داشت واقعا میزد بیرون

 

[paeeizan]

Eva اوا ----وای الان صاحابش میاد میگم اسپم را انداختینا!!!!!

.
.
.
. متاسفانه بازم نگرفتم ... میشه سلیس تر توضیح بدی استاد ...

 

[alborz_3000]

باهمین مشتت یدونه میخابوندی تو صورتش تا حواسش جمع بشه

نه دیگه درست نیست. مگه یه دتر میومد بغلش با مشت میزدش که این طفلک 220 کیلویی رو بزنه؟