هر کی سوتی داده تعریف کنه!

رز سیاه

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار مادربزرگم رفته بود مغازه میخواست یه دفتر 60 برگ بگیره
برگشت به فروشنده گفت
ببخشید آقا دفتر شلپک دارید
*
*
*
یه بار هم مادربزرگم زنگ زده بود خونمون ما خونه نبودیم گوشی رفت رو پیغام گیر
پیغامگیرمون هم خارجی بود مادربزرگم هم گفته بود
پش چرا دهنتون کج میکن عین ادم حرف بزن دیگه
این چه وضع حرف زدنه ؟؟؟
*
*
*
یه بار سر کلاس زیست درسمون دربار ه ی گروه خونی و تولید مثل بود دو تا از بچه ها به من گفتن از خانم بپرس میشه جنسیت بچه رو قبل از ازدواج فهمید منم که حواسم نبود همینو از خانم پرسیدم یهو دیدم کل کلاس ولو شدن رو زمین تازه فهمیدم که چی گفتم
*
*
*
یه بار دوستم رفت پای تخته درس جواب بده دفتر یکی از بچه ها رو وقتی حواسش نبود کش رفت خانم دفتر رو نگاه کرد یهو دید توی دفتر اسم یکی دیگه رو نوشتن برگشت به دوستم گفت دفتر خودت کجاست دوستم هم برگشت به درو غ گفت دفتر رو طلایه برده اون روز هم دوستم طلایه غایب بود
نفر بعدی که رفت پای تخته جدی جدی هم دفترش دست طلایه بود اونم برگشت گفت دفترم رو طلایه برده نفر بعدی هم که دفترش ناقص بود اونم گفت دفترم رو طلایه برده
نفر بعدی که رفت پای تخته دفترش جا مونده بود خانم قبل از اینکه اون حرفی بزنه گفت لابد دفتر تو رو هم طلایه برده
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار مادربزرگم رفته بود مغازه میخواست یه دفتر 60 برگ بگیره
برگشت به فروشنده گفت
ببخشید آقا دفتر شلپک دارید
*
*
*
یه بار هم مادربزرگم زنگ زده بود خونمون ما خونه نبودیم گوشی رفت رو پیغام گیر
پیغامگیرمون هم خارجی بود مادربزرگم هم گفته بود
پش چرا دهنتون کج میکن عین ادم حرف بزن دیگه
این چه وضع حرف زدنه ؟؟؟
*
*
*
یه بار سر کلاس زیست درسمون دربار ه ی گروه خونی و تولید مثل بود دو تا از بچه ها به من گفتن از خانم بپرس میشه جنسیت بچه رو قبل از ازدواج فهمید منم که حواسم نبود همینو از خانم پرسیدم یهو دیدم کل کلاس ولو شدن رو زمین تازه فهمیدم که چی گفتم
*
*
*
یه بار دوستم رفت پای تخته درس جواب بده دفتر یکی از بچه ها رو وقتی حواسش نبود کش رفت خانم دفتر رو نگاه کرد یهو دید توی دفتر اسم یکی دیگه رو نوشتن برگشت به دوستم گفت دفتر خودت کجاست دوستم هم برگشت به درو غ گفت دفتر رو طلایه برده اون روز هم دوستم طلایه غایب بود
نفر بعدی که رفت پای تخته جدی جدی هم دفترش دست طلایه بود اونم برگشت گفت دفترم رو طلایه برده نفر بعدی هم که دفترش ناقص بود اونم گفت دفترم رو طلایه برده
نفر بعدی که رفت پای تخته دفترش جا مونده بود خانم قبل از اینکه اون حرفی بزنه گفت لابد دفتر تو رو هم طلایه برده
اون سوتی مامان بزرگتتتتت خدایی باحال بود ایول حیف کوپن ندارم ....یکی طلبت
 

رز سیاه

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم یکی دیگه
یه روز داشتم واسه دوتم از یه حادثه صحبت میکردم میخواستم بگم یه پرشیا پر پسر
گفتم یه پسر پر پرشیا
*
*
*
یه بار دیگه برای دیدن یه تئاتر دعوت شده بودم دانشگاه آزاد وارد که شدم پشت پیشخون یه زن بود ازش آدرس الن رو گرفتم و حواسم نبود پیچیدم که از در طرف اقایون برم داخل یهو دیدم مامانم و دوستم دارن با تعجب بهم نگا میکنن نگهبانا هم با حرص بعد که از روبرو سه تا پسر داشتن می یومدن فهمیدم چه گندی زدم
*
*
*
یه بار دیگه تو رستوران بودیم از شانس من بیچاره نوشابه ها رو تو شیشه آوردن داشتیم غذا میخوردیم که بابام گفت اون نوشابه رو بذار اونور فقط مواظب باش نشکنیش همینکه بابام این حرفو زد نوشابه از دستم افتاد رو می و خورد به اون یکی و افتادن و دوتاشونم شکستن
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم یکی دیگه
یه روز داشتم واسه دوتم از یه حادثه صحبت میکردم میخواستم بگم یه پرشیا پر پسر
گفتم یه پسر پر پرشیا
*
*
*
یه بار دیگه برای دیدن یه تئاتر دعوت شده بودم دانشگاه آزاد وارد که شدم پشت پیشخون یه زن بود ازش آدرس الن رو گرفتم و حواسم نبود پیچیدم که از در طرف اقایون برم داخل یهو دیدم مامانم و دوستم دارن با تعجب بهم نگا میکنن نگهبانا هم با حرص بعد که از روبرو سه تا پسر داشتن می یومدن فهمیدم چه گندی زدم
*
*
*
یه بار دیگه تو رستوران بودیم از شانس من بیچاره نوشابه ها رو تو شیشه آوردن داشتیم غذا میخوردیم که بابام گفت اون نوشابه رو بذار اونور فقط مواظب باش نشکنیش همینکه بابام این حرفو زد نوشابه از دستم افتاد رو می و خورد به اون یکی و افتادن و دوتاشونم شکستن
;):D:biggrin::D:biggrin:
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه بودم که یه فیلم جبهه ایی تکراری داشت نشون میداد.
اومدم بگم میدونم آخرش چی می شه که گفتم آخرش یارو شهید می شه با عصا بر می گرده!!!!!!!!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin:
 

Saber-jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
سال 85 که واسه امتحان رانندگی رفته بودم ، 4 نفر سوار ماشین شدیم اولش یه پسره نشست پشت فرمون سرهنگه گفت خب عزیزم حرکت کن ، طرفم بعد بستن کمربند زد دنده 1 و . . . ولی ماشین حرکت نکرد ! بعش پسره گفت پس چرا ماشین راه نمیره ؟! سرهنگه هم گفت عزیزم پیاده شو شما قبول نشدی فقط دفعه بعد خواستی امتحان بدی قبلش ماشینو روشن کن !!!!!!!
 

hosein_t

عضو جدید
چند وقت پیش دوستم تعریف میکرد رفته بود امتحان شهر برای رانندگی ، افسر بهش گفت راه بیفت . . . داشت میرفت که افسر بهش گفت بزن کنار. . . رفیقم زد کنار و افسر بهش گفت چرا روبروی خونه ی مردم پارک کردی!!؟. . . دوستم گفت آخه شما گفتین ، افسر گفت ما درخواست ها و سوالای انحرافی برای امتحان کردن شما میپرسیم! ولی چون از دست فرمونت خوشم اومده یه فرصت دیگه بهت میدم! . . .. بعد به دوستم گفت راه بیفت . . . دوستم داشت رانندگی میکرد که افسر گفت روبروی اون رونیز توقف کن! دوستم رسید به ماشین اما توقف نکرد! افسر بهش گفت چرا توقف نکردی!!؟ دوستم گفت آخه اون ماشین پرادو بود! نه رونیز!! فکر کردم شاید سوال انحرافی باشه!!! . . . . افسرم عصبانی شد و ردش کرد!!:surprised:
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin:


یه بار با یکی از عناصر انوث رفته بودیم فست فود. هات داگ گرفتیم. بعد دیدم سسش کمه.
رفتم با کلی کلاس بادی به قبقب انداختم گفتم به یارو: اقا ببخشید ففه سلسل دارید:surprised:

یارو گفت بله؟؟؟:eek::eek:

گفتم اقا ببخشید سس فلفل دارید؟:redface:

گفت اها:razz::razz:

:D:D:D:D
 

YuMi

اخراجی موقت
:biggrin:
پسرخالم بچه بوده
با باباش سوار می نی بوس میشن
یه آخونده میاد تو

پسرخالم میگه : اِ اِ اااااااا بابا،
امام خمینی اومده:biggrin:


مینی بوس میره رو هوا
 
آخرین ویرایش:

s.khalighi

عضو جدید
يادش بخير،
ترماي اول دانشگام بود ... با رفيقم Nima_r تو كلاس بوديم و منتظر استاد.
رفيقم كه حوصلش سر رفته بود بلند شدو شروع كرد به مشت و لگد انداختن كه يهو استاد از در اومد تو.
ولي نيما هنوز متوجه ورود استاد نشده بود بازم داشت حركات رزميش رو به زيبايي تمام انجام مي داد و ديگه رسيده بود به آخراش كه ... ديگه خودتون مي دونين چي شد ديگه ... تازه استادم خانوم بود ... خلاصه كلي خنديديم.
:biggrin:
 

s.khalighi

عضو جدید
يه روز رفته بودم شهر كتاب واسه يكي از دوستام يه هديه بخرم.
بعد از اينكه هديه رو خريدم بردمش پيش مسئول كادو كردن هديه ها.
خيلي سرش شلوغ بود ... نفر قبل از منم كه خانوم بود يه كيف دستس خريده بود و مي خواست كادوش كنه ... كلي طول كشيد ... منم از دانشگاه يه سره رفته بودم شهر كتاب و حسابي خسته بودم ... ديگه نزديكاي آخرش بود كه خانومه گفت:
- ببخشيد تورو خدا معطل شدين ...
منم كه اصلاً تو باغ نبودم اومدم محترمانه صحبت كنم، گفتم:
- نه خواهش مي كنم آقا ...
بايد قيافه زنه رو مي ديدين ... قيافه منم كه ديگه نگو ... :confused:
 

s.khalighi

عضو جدید
نمي دونم سوتيه يا ... ولي خيلي باحال بود.
اين ماجرا واسه يكي از دوستام اتفاق افتاده.
روز كنكور باباش مي خواد برسونتش حوزه. داشتن مي رفتن كه يهو يه يارو مي پيچه جلوشون، رفيق منم سرش رو از پنجره مي كنه بيرون با تمام توانش داد مي زنه " گوساله"
يارو هم سرش رو از پنچره مياره بيرون مي گه " گوساله باباته"
ديگه خودتون شرايط رو تصور كنين ... :biggrin::biggrin::biggrin:
 

Anahita.pb

عضو جدید
یه بار یه اس ام اسی میخواستم واسه یکی از دوستام در مورد یه مسئله شخصی یکی دیگه از دوستامون (که بم گفت به کسی نگم) بفرستم که اشتباهی واسه خود اون طرف فرستادم...واقعا ضایع شدم
 

Similar threads

بالا