مهدويت در اشعار حافظ شيرازي

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار

مهدویت ریشه قرآنی دارد و حدیث معصوم ریشه یافته از قرآن کریم می باشد و می دانیم که شمس الدین محمد از حافظین قرآن کریم و لاجرم آشنا با موضوعاتی است که ریشه در کلام الله دارند . پس بسیار طبیعی و بجاست که تحت تآثیر کتابی که آن را به چهارده روایت در ذخیره ذهنی خویش دارد ، همچنین ازمهدی موعود یعنی شخصی که قرآن در 130 آیه بشارت از ظهور وی داده ، بسراید . از همان مولودی که بیش از صد نامش ریشه قرآنی و خطاب ربوبی دارد.
و راستی حافظ چگونه از مولودی نسراید که در بطن مادر ، قرآن را به قرائت برای مادر خویش می خواند و پس از تولد ، بی درنگ برای پدر بزرگوارش به تلاوت قرآن می پردازد.
و حافظ که حافظ قرآن است و شعرش به گفته حضرتش " سروش عالم غیب و موهبت خداداد است "چرا از این سروش و موهبت برای همه جهانیان نسراید و چگونه در شعر آسمانگیرش ، نام امامی را که مراسم نامگذاری اش قبل از زمین در آسمانها برگزار شده ، ذکری جمیل ننماید و از نوری که پیش از خلقت خاک و افلاک آفریده شده این شاعر نورانی دم نزند.
حافظ که مبلغ بلیغ قرآن است و رسول اکرم و صدق گفتارش را می شناسد چگونه سخن او را به یاد نداشته باشد که فرمود :" در آخر زمان مردی از فرزندان من قیام کند که هم اسم و هم کنیه من است و هر کس او را نشناسد کافر است . و مگر این حافظ نیست که هر غزل وی عنوانی دیگر بر عناوین ایمانی اوست " .
او سلحشورترین مدافع توحید در میدان شعر و ادب پارسی است . چگونه نسبت به احوال آنکس که طبق خطاب خدا ، بقیة الله و ادامه دهنده حکومت توحید در جهان است با همه وجود مشتاق نباشد و چون دیگر منتظران این منجی بشریت برای ظهورش متوسل به ذکر و دعا نگردد و هر حدیث و روایتی که بوی و رنگی از آن "مهدی دین پناه" از آن فرزند " شحنه نجف" از آن " اولاد ساقی کوثر" دارد به گوش جانش نسپارد و از جان شعرش لبریخته نگردد ، ولاجرم چنین ملموس و حس شدنی مخاطبش می سازد و چنین لبریختگی از نام و یاد " امام زمانش" در دیوان وی پژواک طبیعی نبوغ و وثوق اوست

سایه قد تو بر قلبم ای عیسی د م
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتاده است

*******
چشمم آندم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود

*******

داغ سودای توأم سرّ سویدا باشد
من چون از خاک لحد لاله صفت برخیزم

*******

حافظ چگونه از مردی نسراید که مهبط قرآن درباره وی در روزهای جنگ احد به عمار یاسر می فرماید:" حضرت مهدی (عج) در راه تأویل و اسقرار قرآن می جنگد ، همچنان که من بخاطر تنزیل قرآن می جنگم" .
آری این گفته صریح ، پیشگویی " خاتم الانبیاء " درباره " خاتم الاوصیاء" می باشد که سوز غیبت و نهان زیستی اش برای هر شاعر شیعی بالاخص حافظ عارف ، انگیزه ای بسیار قوی برای سرایش خواهد بود
و سرانجام چگونه این شاعر اخطارها و اعتراضها ، از موعودی نسراید که استقرار دولت حقه اش مظهر عدالت نامه است و مگر این "شمس الدین محمد " نیست که شاهد بیداد حاکمان درنده خو و خود پرست زمان خود بوده و روزگارش را چنین بفریاد برخاسته است:
عقاب جور گشاده است بال در همه شهر
دعای گوشه نشینی و تیر آهی نیست
*******
در آستین مرقع پیاله کن پنهان
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
*******
صراحی و حریفی گرت بچنگ افت
بعقل نوش که ایام فتنه انگیز است
*******
خواهم شد ن به کوی مغان آستین افشان
زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت
*******
اگر در مصرع آخر به تصریح وی و باور او را امر " آخر زمان" خوب توجه کنیم چگونه می شود که در شعر او که آیینه تمام نمای روح اوست آرزوی حکومت مهدی یعنی حکومت کامل ارزشهای انسانی بر جامعه موج نزند و آرمان وی برپایی حکومت پاک و الهی وی نباشد .
باری چون نکته گوئیهای حافظ درمو ضوع "مهدویت " مبتنی ومتخذ از احادیث است و همچنان که دیدیم حدیث معصوم نیز جانمایه از قرآن گرفته ، بجاست که با انطباق احادیث مهدویت با شعر خواجه ، ما نیز با لسان الغیب یاد کرده باشیم از...
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست .

 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز

مهدویت ریشه قرآنی دارد و حدیث معصوم ریشه یافته از قرآن کریم می باشد و می دانیم که شمس الدین محمد از حافظین قرآن کریم و لاجرم آشنا با موضوعاتی است که ریشه در کلام الله دارند . پس بسیار طبیعی و بجاست که تحت تآثیر کتابی که آن را به چهارده روایت در ذخیره ذهنی خویش دارد ، همچنین ازمهدی موعود یعنی شخصی که قرآن در 130 آیه بشارت از ظهور وی داده ، بسراید . از همان مولودی که بیش از صد نامش ریشه قرآنی و خطاب ربوبی دارد.
و راستی حافظ چگونه از مولودی نسراید که در بطن مادر ، قرآن را به قرائت برای مادر خویش می خواند و پس از تولد ، بی درنگ برای پدر بزرگوارش به تلاوت قرآن می پردازد.
و حافظ که حافظ قرآن است و شعرش به گفته حضرتش " سروش عالم غیب و موهبت خداداد است "چرا از این سروش و موهبت برای همه جهانیان نسراید و چگونه در شعر آسمانگیرش ، نام امامی را که مراسم نامگذاری اش قبل از زمین در آسمانها برگزار شده ، ذکری جمیل ننماید و از نوری که پیش از خلقت خاک و افلاک آفریده شده این شاعر نورانی دم نزند.
حافظ که مبلغ بلیغ قرآن است و رسول اکرم و صدق گفتارش را می شناسد چگونه سخن او را به یاد نداشته باشد که فرمود :" در آخر زمان مردی از فرزندان من قیام کند که هم اسم و هم کنیه من است و هر کس او را نشناسد کافر است . و مگر این حافظ نیست که هر غزل وی عنوانی دیگر بر عناوین ایمانی اوست " .
او سلحشورترین مدافع توحید در میدان شعر و ادب پارسی است . چگونه نسبت به احوال آنکس که طبق خطاب خدا ، بقیة الله و ادامه دهنده حکومت توحید در جهان است با همه وجود مشتاق نباشد و چون دیگر منتظران این منجی بشریت برای ظهورش متوسل به ذکر و دعا نگردد و هر حدیث و روایتی که بوی و رنگی از آن "مهدی دین پناه" از آن فرزند " شحنه نجف" از آن " اولاد ساقی کوثر" دارد به گوش جانش نسپارد و از جان شعرش لبریخته نگردد ، ولاجرم چنین ملموس و حس شدنی مخاطبش می سازد و چنین لبریختگی از نام و یاد " امام زمانش" در دیوان وی پژواک طبیعی نبوغ و وثوق اوست

سایه قد تو بر قلبم ای عیسی د م
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتاده است

*******
چشمم آندم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود

*******

داغ سودای توأم سرّ سویدا باشد
من چون از خاک لحد لاله صفت برخیزم

*******

حافظ چگونه از مردی نسراید که مهبط قرآن درباره وی در روزهای جنگ احد به عمار یاسر می فرماید:" حضرت مهدی (عج) در راه تأویل و اسقرار قرآن می جنگد ، همچنان که من بخاطر تنزیل قرآن می جنگم" .
آری این گفته صریح ، پیشگویی " خاتم الانبیاء " درباره " خاتم الاوصیاء" می باشد که سوز غیبت و نهان زیستی اش برای هر شاعر شیعی بالاخص حافظ عارف ، انگیزه ای بسیار قوی برای سرایش خواهد بود
و سرانجام چگونه این شاعر اخطارها و اعتراضها ، از موعودی نسراید که استقرار دولت حقه اش مظهر عدالت نامه است و مگر این "شمس الدین محمد " نیست که شاهد بیداد حاکمان درنده خو و خود پرست زمان خود بوده و روزگارش را چنین بفریاد برخاسته است:
عقاب جور گشاده است بال در همه شهر
دعای گوشه نشینی و تیر آهی نیست
*******
در آستین مرقع پیاله کن پنهان
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
*******
صراحی و حریفی گرت بچنگ افت
بعقل نوش که ایام فتنه انگیز است
*******
خواهم شد ن به کوی مغان آستین افشان
زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت
*******
اگر در مصرع آخر به تصریح وی و باور او را امر " آخر زمان" خوب توجه کنیم چگونه می شود که در شعر او که آیینه تمام نمای روح اوست آرزوی حکومت مهدی یعنی حکومت کامل ارزشهای انسانی بر جامعه موج نزند و آرمان وی برپایی حکومت پاک و الهی وی نباشد .
باری چون نکته گوئیهای حافظ درمو ضوع "مهدویت " مبتنی ومتخذ از احادیث است و همچنان که دیدیم حدیث معصوم نیز جانمایه از قرآن گرفته ، بجاست که با انطباق احادیث مهدویت با شعر خواجه ، ما نیز با لسان الغیب یاد کرده باشیم از...
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست .


سلام
مرسی:gol:

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

حافظ
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
عالی بود.... :gol:

ببخشید این رو می گم ....

غزل
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گرنکته دان عشقی بشنو تو این حکایت


در مورد واقعه عاشوراست خیلی پر محتواست....:gol::gol:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
عالی بود.... :gol:

ببخشید این رو می گم ....

غزل
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گرنکته دان عشقی بشنو تو این حکایت


در مورد واقعه عاشوراست خیلی پر محتواست....:gol::gol:
خواهش ميكنم....
لطف دارين.... :gol:

بله غزل خيلي زيبا و پر محتوايي هست كه در مورد واقعه عاشوراست اما به نظرم تو اين غزل هم اشاره هايي به حضرت حجت (عج) شده.....
دستتون درد نكنه..... :gol:
كاملش رو ميذارم براي دوستان كه همه بهره ببريم از كلام و شعر زيباي حافظ....
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
خواهش ميكنم....
لطف دارين.... :gol:

بله غزل خيلي زيبا و پر محتوايي هست كه در مورد واقعه عاشوراست اما به نظرم تو اين غزل هم اشاره هايي به حضرت حجت (عج) شده.....
دستتون درد نكنه..... :gol:
كاملش رو ميذارم براي دوستان كه همه بهره ببريم از كلام و شعر زيباي حافظ....
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

thanks alot:w27:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار

Similar threads

بالا