پیش از هر چیز، از تداومتان در بحث سپاسگزارم.
خیلی ممنون از توجهتون
ببینید در مورد آرایش خانمها بحث خیلی گسترده تر از اونه که بشه اینجا قضاوت کامل ازش بشه.
وقتی شما حق انتخاب ندارید که با حجاب باشید یا بی حجاب و وقتی شما در سنی که باید آزمون وخطا کنید یه مسیر جلوی پاتون میذارن دیگه میشه همون محدودیتی که گفتم ما دچارشیم که ازش جلب توجه و خیلی چیزای دیگه در می یاد که میتونه ناخاسته باشه.
به نکته کاملا درستی اشاره فرمودید.
در جوامعی که حق انتخاب قائلن برای تصمیم گیری فردی ، خانمها میتونن بفهمن که چرا آرایش میکنن یا نمیکنن.
باز هم به نکته درستی اشاره فرمودید.
بعضی از خانمهای ایرانی بدون آرایش دلنشین ترن ، شایدم خودشون بدونن ولی احساس میکنن اگه اینکارو نکنن یه چیزی کم دارن که این برمیگرده به همون مسائلی که تو جامعه دچارشیم.
در این موضوع با شما هم عقیده نیستم. شما می فرمایید "مسائلی که در جامعه به آنها دچاریم" که من از آن به "مشکل" برداشت می کنم. به نظر من آرایش خانومهای ایرانی به خودی خود مشکل نیست، چراکه این موضوع جدیدی نیست. بانوان ایرانی سالهای سال در درب خانه ها با آرایش زندگی می کردند و چشم همه مردان ایرانی ،"از کودکی تا کهنسالی"، پر بود از این رنگها و لعابها. ولی به ناگهان طی یک فرایند نه چندان مبهم، همین زنان در نظر همین مردان ناخوشایند و بد نام شدند. حتی همین امروزه هم ما زنان در خانه خود را معمولا با آرایش می بینیم. حال فرض کنید که مقوله آرایش به یکباره هم از خانه و هم از بیرون خانه حذف شود. آیا در این حالت فرضی، نمی بایست انتظار داشته باشیم که باز هم برخورد ما با زنان در خانه و زنان بیرون از خانه یکسان باشد؟ مشاهده می فرمایید که آرایش به عنوان یک فاکتور، چندان نمی تواند در این مقایسه دخیل باشد.
همانطور که شما فرمودید این مبحث مجال باز تری می طلبد. فقط به عنوان یک مفر اشاره می کنم که روش مخالفان کشف حجاب رضاخانی، روش کاملا مشخص و ماثری بود. قرنهاست که نقاط ضعف فرهنگهای ملل مختلف شناخته شده است.
در مورد فرهنگ ما که اصلش برمیگرده به داریوش کبیر ، من چیز زیادیش رو توی ملت امروز ایران نمی بینم که بخوام راجع به اصالت ایرانی جبهه بگیرم. ناراحت نشین اما دلخوشی ما به عشق شیرین وفرهاد ومعصومیت مانده در تصاویر مینیاتوری آرزومونه.
کاش به آرزوهامون برسیم.
در اینکه فرهنگ داریوش کبیر در امروز ما مشاهده نمی شود کاملا حق با شماست. اصلا من می خواهم یک قدم جلوتر رفته و بگویم که اگر ما هنوز فرهنگ 2500 سال پیش را می داشتیم، واقعا مردمان جلبکی بودیم. خدای ایران گواه است که هرگز قصد جبهه گیری ندارم. من فکر می کنم فرهنگ موجود زنده ایست که در گذشته زاده شده و تا آینده زنده خواهد ماند. فرهنگ امروز ما برآیندیست از داریوش نامی تا به امروز، به اضافه بی نهایت تغییر و تحول.
بله ناراحت می شوم ولی نه از فرمایش به جای شما که کاملا هم درست است، بلکه از اینکه این آرزوهای ما، نظر به نداشته هایمان نیست. به راستی ما امروز آرزوی از دست داده هایمان را در دل می کشیم. در وجود حقیقی شیرین و فرهاد اطمینانی نیست، ولی عمر تابلوهای مینیاتوری استاد بهزاد و رضا عباسی، با منت قید عتیقه را یدک می کشند.
سربلند باشید و همچنان در تداوم.