تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست
m@ys@m عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,291 تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست
*مهتاب* عضو جدید Sep 8, 2008 #7,292 تورفته ای که عشق من ازسربدر کنی من مانده ام که عشق ترا تاج سر کنم....
ghisoo_tala عضو جدید Sep 8, 2008 #7,293 ماجرای دل خون گشته نگویم با کس ، زانکه جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,294 ماهی كه فضیلتش فزون از صد ماه از راه رسیده مثل خورشید پگاه برخیز و بگو به پیشواز رمضان لا حول و لا قوة الا بالله
ماهی كه فضیلتش فزون از صد ماه از راه رسیده مثل خورشید پگاه برخیز و بگو به پیشواز رمضان لا حول و لا قوة الا بالله
neda_eng عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,295 هر کس به طریقی دل ما میشکن بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست من در عجبم دوست چرا میشکند
هر کس به طریقی دل ما میشکن بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست من در عجبم دوست چرا میشکند
گلابتون مدیر بازنشسته Sep 8, 2008 #7,296 دوش ديدم كه ملاك در ميخانه زدند ... گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,297 در چهار راه خلوت دله من راهی نیست - زیر این شب کده پر از تاریکیست این راز نبود که ریشه این دل آبی نیست - همه می دانند که در چشمه این دل - دیگر آبی نیست
در چهار راه خلوت دله من راهی نیست - زیر این شب کده پر از تاریکیست این راز نبود که ریشه این دل آبی نیست - همه می دانند که در چشمه این دل - دیگر آبی نیست
canopus مدیر بازنشسته کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,298 تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم آنکه بر مقصود نایل شد سحر پروانه بود
gh_engineer عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,299 دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده اسرار فنا خواهی رفت
Aseman Etemaad عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,300 ترسمکه اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود...
ترسمکه اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود...
sisah عضو جدید Sep 8, 2008 #7,301 در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی دل که آیینه شاهیست غباری دارد از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی دل که آیینه شاهیست غباری دارد از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,302 یكدم ز رخت پرده بر انداز كه مهتاب از شرم تو در تیرگی شام نشیند
Aseman Etemaad عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,303 دنگ دنگ ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ....
sisah عضو جدید Sep 8, 2008 #7,304 گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
Aseman Etemaad عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,305 یارب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از ترس حسود چمنش!
گلابتون مدیر بازنشسته Sep 8, 2008 #7,306 شبها كه تنهائيم بارعشه هاي روحمان ،تنها در ضربه هاي نبض ميجوشد احساس هستي، هستي بيمار
sisah عضو جدید Sep 8, 2008 #7,307 روی رنگین را به هر کس مینماید همچو گل ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین گفت میخواهی مگر تا جوی خون راند ز من
روی رنگین را به هر کس مینماید همچو گل ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین گفت میخواهی مگر تا جوی خون راند ز من
canopus مدیر بازنشسته کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,308 نگاه گرمی از آن شمع بی پروا نمی بینم در این محفل که آتش از پر پروانه میریزد
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,309 دیگر این پنجره بگشای كه من به ستوه آمدم از این شب تنگ دیرگاهی ست كه در خانه ی همسایه ی من خوانده خروس وین شب تلخ و عبوس می فشارد به دلم پای درنگ
دیگر این پنجره بگشای كه من به ستوه آمدم از این شب تنگ دیرگاهی ست كه در خانه ی همسایه ی من خوانده خروس وین شب تلخ و عبوس می فشارد به دلم پای درنگ
vahm عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,310 گر طلبکار خدایید خدا در همه جاست میکنی از چه سبب طی بیابانی چند
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,311 دلم گرفت خدا را از این همه تشویش شب است و باز غمی در دلم ز هر شب بیش فغان ز دیده كه دل را در این بلا افكند كه هر بلا كه به مردم رسد ، رسد از خویش
دلم گرفت خدا را از این همه تشویش شب است و باز غمی در دلم ز هر شب بیش فغان ز دیده كه دل را در این بلا افكند كه هر بلا كه به مردم رسد ، رسد از خویش
ie student عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,313 در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب
ie student عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,314 بنال ای نی،که من غم دارم امشب نه دلسوز و نه همدم دارم امشب دلم زخم است از دست غم یار هم از غم،چشم مرهم دارم امشب شهریار
بنال ای نی،که من غم دارم امشب نه دلسوز و نه همدم دارم امشب دلم زخم است از دست غم یار هم از غم،چشم مرهم دارم امشب شهریار
سرمد حیدری مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت مدیر تالار Sep 8, 2008 #7,315 بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد از بهر بوسهای ز لبش جان همی دهم اینم همی ستاندو آنم نمیدهد حافظ
بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد از بهر بوسهای ز لبش جان همی دهم اینم همی ستاندو آنم نمیدهد حافظ
essyh2003 کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,316 دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پا فرشته به دو دست دعا نگه دارد
M mohx عضو جدید Sep 8, 2008 #7,317 خواهش خواهش از شما عزیزان خواهش می کنم در بخش هنر و ادبیات به شعر های من در صفحه 10 و 11 غزل و قصیده سری بزنید و اگر خوشتون اومد نظراتتون رو که برام خیلی مهمه بدید آخرین ویرایش: Sep 9, 2008
خواهش خواهش از شما عزیزان خواهش می کنم در بخش هنر و ادبیات به شعر های من در صفحه 10 و 11 غزل و قصیده سری بزنید و اگر خوشتون اومد نظراتتون رو که برام خیلی مهمه بدید
S secret_f عضو جدید کاربر ممتاز Sep 8, 2008 #7,318 در دل همه شرك و روی بر خاك چه سود با نفس پلید ، جامه ی پاك چه سود زهرست گناه و توبه تریاك وی است چون زهر به جان رسید ، تریاك چه سود
در دل همه شرك و روی بر خاك چه سود با نفس پلید ، جامه ی پاك چه سود زهرست گناه و توبه تریاك وی است چون زهر به جان رسید ، تریاك چه سود
گلابتون مدیر بازنشسته Sep 9, 2008 #7,319 در سياهي دستهاي من ميشكفت از حس دستانش شكل سرگرداني من بود بوي غم ميداد چشمانش
sisah عضو جدید Sep 9, 2008 #7,320 شراب لعل کش و روی مه جبینان بین خلاف مذهب آنان جمال اینان بین به زیر دلق ملمع کمندها دارند درازدستی این کوته آستینان بین
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین خلاف مذهب آنان جمال اینان بین به زیر دلق ملمع کمندها دارند درازدستی این کوته آستینان بین