مشاعرۀ سنّتی

[gelayor14]

بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه ............ که از پای خُمت یکسر به حوض کوثر اندازیم

من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

 

[مهندکس]

من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

ماه من چون آگهی از ناله شبهای من

رحمتی کن بر دل بیچاره و شیدای من..

 

[toghrol1]

ماه من چون آگهی از ناله شبهای من

رحمتی کن بر دل بیچاره و شیدای من..

نگارم گر به چین با طرهٔ پرچین شود پیدا/ ز چین طرهٔ او فتنه‌ها در چین شود پیدا

 

["هرکی"]

آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون/ گفتند فسانه ای و در خواب شدند

نگارم گر به چین با طرهٔ پرچین شود پیدا/ ز چین طرهٔ او فتنه‌ها در چین شود پیدا

 

[toghrol1]

آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون/ گفتند فسانه ای و در خواب شدند

دیده‌ای آتش که چون سوزد پرند/ برق محنت همچنانم سوخته است

 

["هرکی"]

تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی

 

[*zahedan]

یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود
در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

​

 

[BIGHAM]

در هوس خیال او، همچو خیال گشته ام
وز سر رشک نام او، نام رخ قمر برم​

 

["هرکی"]

مرا چشمیست خون افشان ز چشم آن کمان ابرو/ جهان پر فتنه می بینم از آن چشم و از آن ابرو

 

[S O R M E]

مرا چشمیست خون افشان ز چشم آن کمان ابرو/ جهان پر فتنه می بینم از آن چشم و از آن ابرو

وعده وصل به فردا دهي و مي داني............. هرکه امروز تو را دید به فردا نرسد

 

[ghazal1991]

وعده وصل به فردا دهي و مي داني............. هرکه امروز تو را دید به فردا نرسد

دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس

كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس

 

[S O R M E]

دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس

كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس

سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت............................. به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم

 

[ghazal1991]

سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت............................. به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم

من به ديوانگی از عشق تو افسانه شدم


عشق گفتي و من از عشق تو ديوانه شدم

 

[S O R M E]

من به ديوانگی از عشق تو افسانه شدم


عشق گفتي و من از عشق تو ديوانه شدم

من از حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم ..................... که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

 

[ghazal1991]

من از حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم ..................... که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

از آنرو هست یاران را صفاها با می لعلش


که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد

 

[S O R M E]

از آنرو هست یاران را صفاها با می لعلش


که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند ....................... خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش

 

[baran72]

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند ....................... خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

 

[toghrol1]

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

یا تو به دم صبح سلامب نسپردی/یا صبحدم از رشک سلامت نرسانید

 

[self.f_t_m990]

یا تو به دم صبح سلامب نسپردی/یا صبحدم از رشک سلامت نرسانید

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

 

[toghrol1]

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی/کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

 

[ghazal1991]

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی/کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[alone.eng]

یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[toghrol1]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس/که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس

 

[gelayor14]

دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس/که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

 

[toghrol1]

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد/به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

 

[S O R M E]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد/به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت.................... آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

 

["Coral"]

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت.................... آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

وصال او زعمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن بـه

 

[مهندکس]

وصال او زعمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن بـه

هرچه گشتیم در این شهر نبود اهی دلی

که بداند غم تنهایی و دلتنگی ما....

 

[gelayor14]

هرچه گشتیم در این شهر نبود اهی دلی

که بداند غم تنهایی و دلتنگی ما....

از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد
من از دل و دل از من دیوانه گریزد
دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد

 

[مهندس خرده پا]

از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد
من از دل و دل از من دیوانه گریزد
دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد

دلم تنهاست ماتم دارد امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب