DANDY GIRL
عضو جدید
ما بی غمان مست دل از دست داده ایمتقصير كسي نيست كه اين گونه غريبيم/
شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم
ما بی غمان مست دل از دست داده ایمتقصير كسي نيست كه اين گونه غريبيم/
شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريم
ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم
منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی تو را با غم چکاراست
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
تو را افسون چشمانم ز ره بردست و میدانم
چرا بیهوده می گویی دلی جون استخوان دارم!
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
ولی تو توی قلبم مونده گاری
کسی جاتو نمی تونه بگیره
برای گفتن این حرف ها دیره
میدونم دیره دیگه تمومه
ولی چی کار کنم که آرزومه
هر انکه جانب اهل خدا نگه داردولی تو توی قلبم مونده گاری
کسی جاتو نمی تونه بگیره
برای گفتن این حرف ها دیره
میدونم دیره دیگه تمومه
ولی چی کار کنم که آرزومه
هر انکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
درودی چو نور دل پارسایاندوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند...
یار با ماست چه خاجت که زیادت طلبیمدرودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهاریار با ماست چه خاجت که زیادت طلبیم
دولت بخت خدایا به من ارزانی دار...
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن سنبل و نسرین امد
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
در شهر ما بهار پر از گل رباعی است
پائیز مثنوی است زمستان قصیده است...
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که تو سنی چو فلک ، رام تازیانه توست
تنهایی و تاریکی اغاز کدورتهاست
خوش وقت سحر خیزان وان صبح و صفا دریا...
از دوســـــــت به یادگــــار دردی دارم
که ان درد به صد هزار درمان ندهم
ما رات مام لذت هستی به جست و جوست
پویندگی تمام معنای زندگی است
هرگز "نگرد نیست"
سزاوار مرد نیست
------------------------------
شبتان خوش...التماس دعا
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی عشق بند است
ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟
برايش صادقانه مي نويسم
براي آنکه بايد باشد و نيست
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شودتو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
دنبال بهونه باشی که اونو فردا ببینییا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
دنبال بهونه باشی که اونو فردا ببینی
شده شب که سر میزاری آرزو کنی بمیری
دم دم های صبح که میشه نفریناتو پس بگیری
شده با خاطره من جلو آیینه بشینی
گر بگیره تنه لبهات جای دستامو ببینی
.یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازوخصم به دام آمد و معشوقه به کام
.
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
.
ما هنوزم مثل مرداب مسخ آینه ی کویریم
ما همونیم که می خواستیم خورشیدو با دست بگیریم
.
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
.
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
.
ما هنوزم مثل مرداب مسخ آینه ی کویریم
ما همونیم که می خواستیم خورشیدو با دست بگیریم
.
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |