تشنهام به لب فرات بردی//ناخورده به دوزخم سپردی
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد.......به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
در میان مستمندان، فرق نیست//این غریق خرد، بهر غرق نیست
تویی بهانه آن ابرها که می گریند ........بيا كه صاف شود اين هواي باراني
یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمیکند//تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمیکند
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب........یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
نظرتون در مورد خواب چیه؟
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب........یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
نظرتون در مورد خواب چیه؟
مرا هرگه بهار آید به خاطر یاد یار آید....به خاطر یاد یار آید مرا هرگه بهار آیدیاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم ...در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم ...در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
مرا هرگه بهار آید به خاطر یاد یار آید....به خاطر یاد یار آید مرا هرگه بهار آید
دل من میرود به سربازی .... دل من تیر میکشد پشتش
اسلحه میکشد به روی خودش... میچکد ماشه زیر انگشتش
شهریارا درس عشق خود روان.....عاشقان در مکتب عرفان کنند
تسلیم شو که حکم قضا می توان شنید......حکم قضا به سمع رضا می توان شنیددل من غول در چراغ تو است..... زشت و بد طینت و سیاه شده
و دلش لک زده که جفت شود... با پری های قصر جادوهات
تسلیم شو که حکم قضا می توان شنید......حکم قضا به سمع رضا می توان شنید
تو شهریار شرابی که خواجه می نوشید.....بنوش و ولوله در جان شیخ و شاب اندازدل من از خودش دلش خون است ... نا امید و شکسته در فکر :
"خود خوری در لبان قرمز تو .... خود زنی زیر تیغ ابروهات "
تو شهریار شرابی که خواجه می نوشید.....بنوش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
زخمی که ماند بستر خالی ز همسرش
هی داد میکشد امشب به دفترش
شهریار از خاکساری پادشاهی یافتی.....ای بلنداختر مبارک بادت این تخت و سریر
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی......سنگدل این زودتر می خواستی حالا چراروی دوشم به خواب رفته پتو....... پلک های تو باد کرده ... مرا
که عزیزم به خاطر همه چیز .... که نبودی .. که نیستی... ممنون
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی......سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
من به پای خویشتن در بیشه ی عشق آمدم.........ورنه شیر عشق از این نخجیر لاغر بود سیراز هر شبی که تو ی خودم میگریستم
از آدمی که نبودم..... و نیستم
من به پای خویشتن در بیشه ی عشق آمدم.........ورنه شیر عشق از این نخجیر لاغر بود سیر
روی تنم هی سبز تر میشد وجودت
و رد پایم روی رگهای کبودت
تا جلوه کرد طلعت ساقی به جام ما......در جام لاله ریخت می لعل فام ما
شب خوش
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را.....هر لحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام استالکل به شکل قافیه هایم بروز کرد
آمد تمام خاطره ها را به روز کرد
شبت خوشگل
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را.....هر لحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام است
تو باغ و گلشن منی ، تو بهترین بهانه ایتا تو نگاه می کنی،کار من آه کردن است.......ای به فدای چشم تو،این چ نگاه کردن است
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورتو باغ و گلشن منی ، تو بهترین بهانه ای
تو عشق جاودان من ، تو ماه آشیان من
تو ساز من ، تو سوز من ، تو بهترین یگانه ای
به کوه و دشت و بوستان ، به ماه و اختر و زمان
تو عشق جاودانه ای ، تو بهترین جوانه ای
شکوه آرزوی من ، اگر ببار نیاورد
تو ای نهال آرزو ، تو بهترین جوانه ای
تو پاره تن منی ، تو عشق جاودان منی
پرنده دل منی تو بهترین ترانه ای
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |