مشاعرۀ سنّتی

[najme74]

یارم چو قدح به دست گیرد ............................... بازار بتان شکست گیرد

در عاشقی گریز نباشد زسازوسوز>>><<<استاده ام چوشمع مترسان زآتشم

 

[Sahar Gh]

در عاشقی گریز نباشد زسازوسوز>>><<<استاده ام چوشمع مترسان زآتشم

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی, ز بامی که برخاست مشکل نشیند

 

[الهه معماري]

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی, ز بامی که برخاست مشکل نشیند

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی ست[/FONT]

 

[najme74]

دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی ست

تسبیح وخرقه لذّت مستی نبخشدت>>><<<همّت درین عمل طلب از می فروش کن

 

[tracer]

تسبیح وخرقه لذّت مستی نبخشدت>>><<<همّت درین عمل طلب از می فروش کن

نگفتمت مرو آن‌جا که آشنات من‌ام
در این سراب فناچشمه‌ی حیات من‌ام

 

[naghmeirani]

نگفتمت مرو آن‌جا که آشنات من‌ام
در این سراب فناچشمه‌ی حیات من‌ام

منم عاشق مرا غم سازگار ست
تو معشوقی تو را با غم چکارست؟

"نظامی گنجوی"

 

[Sahar Gh]

منم عاشق مرا غم سازگار ست
تو معشوقی تو را با غم چکارست؟

"نظامی گنجوی"

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[IRANIAN VOCAL]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تنها دل من ، عاشق رسوای تو باشد ............................. برگوی که جانا چه تمنای تو باشد

فی البداهه از خودم ( ساعت 03:33 بامداد یکشنبه 94/11/18)

 

[SHM.IT]

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر مارا نیست پایان الغیاث

 

[zahra.71]

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر مارا نیست پایان الغیاث

ثریا کرد با من تیغ بازی

عطارد تا سحر افسانه سازی

 

[najme74]

ثریا کرد با من تیغ بازی

عطارد تا سحر افسانه سازی

یارب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید>>><<<دود آهیش در آیینه ادراک انداز

 

[Sahar Gh]

یارب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید>>><<<دود آهیش در آیینه ادراک انداز

ز بیداران عالم هر که را دیدم غمی دارد
بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد

 

[najme74]

ز بیداران عالم هر که را دیدم غمی دارد
بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند>>><<<دل غمدیدۀ ما بود که هم برغم زد

 

[الناز تبریز]

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند>>><<<دل غمدیدۀ ما بود که هم برغم زد

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود درعمیق زمین شانهٔ بهار
بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت

 

[IRANIAN VOCAL]

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود درعمیق زمین شانهٔ بهار
بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت

تا دل به بوی زلف تو شد مست و زد گره
دیگر خیال و فکرت تنها شدن نداشت

فی البداهه از خودم مطابق با وزن ، قافیه و ردیف شعر شما)

 

[zahra.71]

تا دل به بوی زلف تو شد مست و زد گره
دیگر خیال و فکرت تنها شدن نداشت

فی البداهه از خودم مطابق با وزن ، قافیه و ردیف شعر شما)

تامل کنان در خطا و ثواب
به از ژاژ خایان حاضر جواب

"سعدی"

​

 

[Sahar Gh]

تامل کنان در خطا و ثواب
به از ژاژ خایان حاضر جواب

"سعدی"

​

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود..
دیده ی عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود

 

[Saeed.bi]

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود..
دیده ی عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود

دل شاه زان در پر اندیشه شد / سرش را غم و درد هم پیشه شد
بد اندیشه و گردش روزگار / همی بر بدی بودش آموزگار

 

[zahra.71]

دل شاه زان در پر اندیشه شد / سرش را غم و درد هم پیشه شد
بد اندیشه و گردش روزگار / همی بر بدی بودش آموزگار

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را


​

"حافظ"
​

 

[Saeed.bi]

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را




"حافظ"
​

ازو ماند کیخسرو اندر شگفت / چو بنهاد جام آفرین برگرفت
بران کو چنان پهلوان آفرید / کسی این شگفتی به گیتی ندید

 

[الناز تبریز]

ازو ماند کیخسرو اندر شگفت / چو بنهاد جام آفرین برگرفت
بران کو چنان پهلوان آفرید / کسی این شگفتی به گیتی ندید

در سینۀ هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟

 

[old eng]

در سینۀ هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

 

[Saeed.bi]

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

منم گفت شیر اوژن و گردگیر / که گاهی کمند افکنم گاه تیر
هم اکنون تو را همچو کاموس گرد / بدیده همی خاک باید سپرد
بدو گفت چنگش که نام تو چیست / نژادت کدامست و نام تو چیست
بدان تا بدانم که روز نبرد / کرا ریختم خون چو برخاست گرد

 

[najme74]

منم گفت شیر اوژن و گردگیر / که گاهی کمند افکنم گاه تیر
هم اکنون تو را همچو کاموس گرد / بدیده همی خاک باید سپرد
بدو گفت چنگش که نام تو چیست / نژادت کدامست و نام تو چیست
بدان تا بدانم که روز نبرد / کرا ریختم خون چو برخاست گرد

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز>>><<<هر کسی برحسب فکر گمانی دارد

 

[Sahar Gh]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز>>><<<هر کسی برحسب فکر گمانی دارد

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر داردد
در این بازار عطاران مرو هرسو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد..

دیوان شمس مولوی

 

[Saeed.bi]

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر داردد
در این بازار عطاران مرو هرسو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد..

دیوان شمس مولوی

دریدم جگرگاه دیو سپید / ندارد بدو شاه از این پس امید
ز پهلوش بیرون کشیدم جگر / چه فرمان دهد شاه پیروزگر؟

 

[Sahar Gh]

دریدم جگرگاه دیو سپید / ندارد بدو شاه از این پس امید
ز پهلوش بیرون کشیدم جگر / چه فرمان دهد شاه پیروزگر؟

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ازمجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 

[gelayor14]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ازمجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

 

[salvador]

به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست

نبسته است کسی شاهراه دلها را


- صائب تبریزی



​

 

[Sahar Gh]

به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست

نبسته است کسی شاهراه دلها را


- صائب تبریزی



​

این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی بازآ