هر آنچه حق مرا داده همان بهوصال او زعمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
که لطف او ز لطف دیگران به
فی البداهه از خودم با قالب،وزن،قافیه و ردیف شعر شما
هر آنچه حق مرا داده همان بهوصال او زعمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
هر آنچه حق مرا داده همان به
که لطف او ز لطف دیگران به
فی البداهه از خودم با قالب،وزن،قافیه و ردیف شعر شما
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد *** در خرابات مپرسید که هشیار کجاست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود/ | وین راز سر به مهر به عالم سمر شود | |
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر/ | آری شود ولیک به خون جگر شود |
ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻣﻮﺳﺎﯾﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ،
ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ! ﺩﺭﺩﻭ ﺩﻝ ﺑﺎ ﻃﻮﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳت
هر آنچه حق مرا داده همان به
که لطف او ز لطف دیگران به
فی البداهه از خودم با قالب،وزن،قافیه و ردیف شعر شما
بسیار زیبا.فقط به وزن مصرع ها بیشتر دقت کنیدتو که چشمان تو با هرکه به جز من بد نیست
تو که در آخر هر جزر نگاهت مد نیست
تو که دلخوش شده ای با عسل خاطره ها
غم تو با غم دلتنگی من یک حد نیست!
زیبا و پر معنا
هرگه به درگاهش روم،آرام جانم می شود
آری خداوند است که ،آب روانم می شود
خودم
ممنون
بسیار زیبا.فقط به وزن مصرع ها بیشتر دقت کنید
دیدی که رسوا شد دلم ........................ غرق تمنا شد دلم
مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب....................... بهتر ز طاعتی که ز روی و ریا کنند !!!(با تقلب)
اَی اَی ...
دیدی که من با این دل .......................... بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی ................................ بر روی او عاشق شدم
من مـیـــان جســـمها جــان دیـــدهام
درد را افکنـــده درمـان دیـــدهام
دیــــدهام بــر شـــاخهها احـســـاســها
میتپــد دل در شمیــــم یاسها
تو مو بینی و مجنون پیچش مو.
تو ابرو، او اشارتهای ابرو.
یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
ن بسته ام ب کس دل!ن بسته کس ب من دل
چو تخته پاره بر موج
رها
رها
رهاااااااا من!!!!!!!!!!
دست از طلب ندارم تا کام من برآیدناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
من بی تو سرگردان من بی تو حیرانمدیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی بر زلف او عاشق شدم
[FONT="]مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست [/FONT]من بی تو سرگردان من بی تو حیرانم
شرحی ز گیسویت حاله پریشانم بی تابم
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
بــاید کـه شب تــا صبــح را پیشم بمـانـی
وقتـی نـگاهت می کنـم سعـدی بخوانی
...: )
[FONT="]مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست [/FONT]یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
مباد قطره ی اشکی میان لیقه بیفتدیک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
هر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان رامرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
تقلب میکنید کامل تقلب کنید!!بـــــهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی!
شیخ بهایی
ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﺫﺍﺕ ﻣﺮﺍ, ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ....!مباد قطره ی اشکی میان لیقه بیفتد
سیاه بخت شود اشک و در مضیقه بیفتد
به خط خوش بنویسید اشک دیده بر آن است
که قطره قطره به یاد تو هر دقیقه بیفتد
...
سید مهدی موسوی
در کارگه کوزه گری کردم رایﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﺫﺍﺕ ﻣﺮﺍ, ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ....!
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﻢ ...ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ...!
جالبه.. شاعرش آقاست!! (ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﮐﺮﻡ ﺯﺍﺩﻩ)
یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستمدر کارگه کوزه گری کردم رای
بر پله چرخ دیدم استاد بپای
می کرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم
یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم
شاید مخاطبش زنش بوده!!ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﺫﺍﺕ ﻣﺮﺍ, ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ....!
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﻢ ...ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ...!
جالبه.. شاعرش آقاست!! (ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﮐﺮﻡ ﺯﺍﺩﻩ)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |