ابلیس این غرور چنان در برم کشید
کز بام کبر طعنه به نام خدا زدم
سلام چطوری !
کم یاب شدی ؟
سلام
مخلصیم.
مقیم کوی امید از فنا چه غم دارد
غبار رهگذر انتظار آب بقاست
ابلیس این غرور چنان در برم کشید
کز بام کبر طعنه به نام خدا زدم
سلام چطوری !
کم یاب شدی ؟
سلام
مخلصیم.
مقیم کوی امید از فنا چه غم دارد
غبار رهگذر انتظار آب بقاست
ای که دستت می رسد کاری بکنتو را نه آب... نه آیینه در نمی گنجد
تو ماورای زمینی ..... تو ماه ماهی ها
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
در دایره ای کآمدن و رفتن ماستروح آن کشته غم شاد که تا بود دمی
یار غم بود و شکایت ز غم یار نکرد
در میکده رهبانم و در صومعه عابدتو شهریار به بخت و نصیب شو تسلیم
که مرد راه به بخت و نصیب نستیزد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
دلت هم پی نخواهد برد
دل بیچاره ام هر شب
به یاد، یاد شیرینت کنار اشک می خوابد
مرا ازیاد بردی تو
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
روزی که نهال عمر من کنده شودیار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
سعدی
دلا خوبان دل خونین پسندندروزی که نهال عمر من کنده شود
و اجزام زیکدیگر پراکنده شود
گجر زانکه صراحی یی کنند از گل من
چندان که زباده پر کنی زنده شود
خیام
دیگر جا نیست قلبت پر از اندوه استدلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر ودین بی مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندند
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |