مشاعرۀ سنّتی

**setare**

عضو جدید
نه دگر با تو بسازم نه به آه تو بسوزم
نه دگر نگاه غمگين به گذر گاهت بدوزم
نه دگر يادت کنم من نه سراغت را بگيرم
نه دگر اشکي بريزم نه به خنجرت بميرم
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه دگر با تو بسازم نه به آه تو بسوزم
نه دگر نگاه غمگين به گذر گاهت بدوزم
نه دگر يادت کنم من نه سراغت را بگيرم
نه دگر اشکي بريزم نه به خنجرت بميرم

ما را نبود دلی که خرم گردد
خود بر سر کوی ما طرب کم گردد

هر شادی عالم که بما روی نهد
چون بر سر کوی ما رسد غم گردد

 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو در آینه نگه کن که چه دلبری ولیکن

تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد

در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم

تا هرچه کند دوست خوشستیم دگربار

رفت و نرفته نگهم بسوی او هنوز

غرق گل است بسترم از بوی او هنوز

دوران شب ز بخت سیاهم بسر رسید

نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز
 

EVER GREEN

عضو جدید
زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت

جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگهان پرده برانداخته​ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته​ای یعنی چه
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست


تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
 
  • Like
واکنش ها: agin

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست


تو نه چنانی که منم ، من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم ، من نه بر آنم که تویی

من همه در حکم توام ، تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم ، من کم از آنم که تویی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
يار اگر ننشست با ما نيست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدايی عار داشت
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
يار اگر ننشست با ما نيست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدايی عار داشت

تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد
بسیار شد بلای تو، این نیز بگذرد

عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شدو آتش به همه عالم زد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فرخ
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دارد ز ستاره‌ها هزاران

بی ماه چراغدان ندارد

بی گفت تو گوش نیست جان را

بی گوش تو جان زبان ندارد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارد ز ستاره‌ها هزاران

بی ماه چراغدان ندارد

بی گفت تو گوش نیست جان را

بی گوش تو جان زبان ندارد


در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم

کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم

کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

آن عشق جوان چو نوبهارت

جز پیران را جوان ندارد
 

**setare**

عضو جدید
دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند

نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند

نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد

دل آتشین من بین که به موج آب ماند

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست ...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا