Reza.P
کاربر فعال
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
در سینه ی تو گرمیه تابستان بود
بر روی لبت ترانه ی باران بود
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
درد عشقی کشیدهام که مپرسدر سینه ی تو گرمیه تابستان بود
بر روی لبت ترانه ی باران بود
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
روي بازوي يكي رند بلاكش خواندمنگاهم کن که شب گم شه!نگاهم کن که پیدا شم!
نگاهم کن!نگاهم کن!نذار تنهاترین باشم!
به تو می بخشم آوازُ چراغُ شبنم ُ نورُ...
به تو می بخشم این قلب ِ به تو محتاج مغرورُ
تو ابرا رو بگیر از من که چشمام خیس بارونه!
بدون دور از تو پروانه نو حبس پیله می مونه!
نگاهت رو نثارم کن!گل وحشی تو رامم کن!
بتابون عشقو تو چشمام!شروعم کن،تمامم کن!
نگاهم کن که تو چشمات یه جنگل داره می سوزه!
بدون ِ تو دچارم من،دچار مرگ ِ هر روزه!
نگاهم کن!بذار با تو تماشایی بشه دنیا
بذار از برق چشم تو بمیرن این سیاهی ها
به آخر می رسم بی تو،به دیوار و شب و خنجر
بهارُ عشقُ دعوت کن به این تقویم ِخاکستر
file:///C:/DOCUME%7E1/AndisheH.Co/LOCALS%7E1/Temp/msohtml1/01/clip_image001.gif
"یغما گلرویی"
روي بازوي يكي رند بلاكش خواندم
مرد ره در ره دلدار كمر خم نكند
اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداريدیدم سحری درخت ارغوانی را
کشیده سر به بام خسته,جانی را
اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداري
به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو
نمی یابم ترا در دل،نه درعالم نه در گیتیو یارا , یارا گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن
من ندیدم سخنی خوشتر از افسانۀ تونمی یابم ترا در دل،نه درعالم نه در گیتی
کجا جویم ترا آخر من حیران نمی دانم
من ندیدم سخنی خوشتر از افسانۀ تو
عاقلان بیهده خندند به دیوانۀ تو
در دلی نیست نشانی زوفا؛ من هم نیزو فکر میکردم آسمان را میتوان تسخیر کرد
آب اقیانوس را با آه خود تبخیر کرد
تا به کی ساکت بمونم من که پر از ارزویم
قصه دردل نهفته غصه ای شد در گلویم
ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم
مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقيامیان آن همه گل رفتم و عاشق نشدم
تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم؟
............................................................
"آناهیتا شمس" عزیز، اسم و فامیل خیلی قشنگی داری
دم فروبند ز هر شکوه به دوران حیاتمن نیستم ار کسی دگر هست
از دوست به "یاد دوست"خرسند
این جور که می بریم،تا کی؟
وین صبر که می کنیم تا چند؟
ماه رویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه میبینی صواب
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار، ما هم مردمانیم
در این غوغا که کس کس را نپرسد
مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماه رویم در آغوش بود
ما لاله سان ز داغ تو نوشیم خون دلدر این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم
يه عمره دور چشماش گشتم اماما لاله سان ز داغ تو نوشیم خون دل
تو همچو گل حریف قدح نوش کیستی ؟
يه عمره دور چشماش گشتم اما
نفهميدم که اون چشما چه رنگه
لا لا لا لا نخواب زندونه دنيا
سر ناسازگاری داره با ما
بشين باز هم دعا کن واسه اون که
ما رو اينجا گذاشت تنهای تنها
مریم حیدرزاده
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |