مشاعرۀ سنّتی

[محـسن ز]

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار زرخ پرده که مشتاق نگاهیم

 

[abfa]

می نوش ندانی از کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

 

[محـسن ز]

تا بوسه چند از لب پیمانه نگیرم
چون شیشه خالی به جگر آب ندارم

 

[R@mtin.eng]

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق ............ چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست

 

[محـسن ز]

تا چه پیش آید که در دام توام
هرکه می بیند قفایی میزند

 

[R@mtin.eng]

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد ..... نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]در قمار زندگی عاقبت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ما باختیم...[/FONT]​

[FONT=&quot]بس که تک خال محبت بر زمین انداختیم[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]​

 

[amarjani200]

[FONT=&quot]در قمار زندگی عاقبت[/FONT][FONT=&quot]ما باختیم...[/FONT]


[FONT=&quot]بس که تک خال محبت بر زمین انداختیم[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]​

مرا گفت : از تلاطم ها مياساي !​

كه بد دردي است جان دادن به مرداب !

مشيري​

 

[yamaha R6]

تشکر از بالایی

[FONT=&quot]يه روزي قدرمو مي دوني كه ديره[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]روزي كه كسي سراغت نمي گيره[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]يه روزي مي دوني من كي و چي بودم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]روزي كه از نبودنم گريت مي گيره[/FONT]​

 

[amarjani200]

تشکر از بالایی

[FONT=&quot]يه روزي قدرمو مي دوني كه ديره[/FONT]

[FONT=&quot]روزي كه كسي سراغت نمي گيره[/FONT]
[FONT=&quot]يه روزي مي دوني من كي و چي بودم[/FONT]
[FONT=&quot]روزي كه از نبودنم گريت مي گيره[/FONT]​

هزاران اسب سپيد از هزار سوي افق،
رها شدند و چو باد از هزار سو رفتند

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]دلم دور است و احوالش ندونم[/FONT][FONT=&quot]
كسي خواهد كه پيغامش رسونم

[/FONT]

 

[amarjani200]

[FONT=&quot]دلم دور است و احوالش ندونم[/FONT]
[FONT=&quot]كسي خواهد كه پيغامش رسونم[/FONT]

مرا باز گردان
مرا اي به پايان رسانيده
آغاز گردان

مصدق

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]كه از آب بقا جوييد عمر جاوداني را[/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

 

[amarjani200]

[FONT=&quot]نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن[/FONT]

[FONT=&quot]كه از آب بقا جوييد عمر جاوداني را[/FONT]​

اين ماه پرفروغ كه بيتاب مي رود

سيمينه زورقيست كه بر آب مي رود
سهيلي​

 

[yasin.m]

داني كه چيست دولت، ديدار يار ديدن
در كوي او گدايي بر خسروي گزيدن

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]نهیب میزند به من دلی که درد میکشد [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]به برگ قصه ام کسی شبیه مرد میکشد[/FONT]

 

[amarjani200]

[FONT=&quot]نهیب میزند به من دلی که درد میکشد [/FONT]​

[FONT=&quot]به برگ قصه ام کسی شبیه مرد میکشد[/FONT]

در پس اين قدرت بي انتها قدرت نمايي هست
بال خاكي بشكن و بال خدايي ساز كن اي رهرو گمراه​

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]هان مشو نوميد چون واقف نئي از سر غيب [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باشد اندر پرده بازي هاي پنهان غم مخور[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

 

[sanaz950]

روشن از پرتو رويت نظري نيست كه نيست
منت خاك درت بر بصري نيست كه نيست
ناظر روي تو صاحب نظرانند آري
سر گيسوي تو در هيچ سري نيست كه نيست

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]تا دستي به اتفاق بر هم نزنيم پايي ز نشاط بر سر غم نزنيم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح كين صبح بسي دمد كه ما دم نزنيم[/FONT]


تقدیم بالایی
[FONT=&quot][/FONT]​

 

[Aseman Etemaad]

می شناسم مرگ را بی وحشت اما قلب من
می تپد در سینه چون از عشق سرشارم هنوز

 

[sshhiimmaa]

زلف او دامست وخالش دانه آن دام ومن
بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست​

 

[Mahdi JooN]

ترا افسون چشمانم ز ره برده است و مي دانم
كه سرتاپا بسوز خواهشي بيمار مي سوزي
دروغ است اين اگر، پس آن دو چشم رازگويت را
چرا هر لحظه بر چشم من ديوانه مي دوزي

 

[shabnam777]

یه روز یکی تو خاطرم خطی کشید مثل خدا

دلم اسیرش شد از همه دلها شد جدا

 

[Mahdi JooN]

او بمن مي گويد اي آغوش گرم
مست نازم كن، كه من ديوانه ام
من باو مي گويم اي ناآشنا
بگذر از من، من ترا بيگانه ام

 

[Aseman Etemaad]

معصوم چشم های تو یک جور دیگرند​

انگار مدتیست که از من مکدرند​

*​

نازکتر از بهار به آنان نگفته ام​

آنها، که از تمامی اشعار من سرند!​

 

[ویدا]

دوش ازین غصه نخفتم که رفیقی می گفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد

 

[sina1]

دل و دین وعقل و هوشم همه را به آب دادی
به کدام باده ساقی به من خراب دادی

 

[ahad-sanobary]

در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن
من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم ميرود

 

[sina1]

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سحر نکرد