farahikia83
عضو جدید
من ز تو دوری نتوانم دگر
وز تو صبوری نتوانم دگر
وز تو صبوری نتوانم دگر
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبرو با يار وفا دار چه كرددور از نشاط هستی و غوغای زندگی
دل، با سکوت و خلوت غم، خو گرفته بود
آمد سکوت سردو گرانبار را شکست
آمد، صفای خلوت اندوه را ربود!
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |