مشاعرۀ سنّتی

[گلابتون]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه تدبیر کند رای صوابت

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت

 

[Aseman Etemaad]

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

 

[کالیگولا]

شرم از آن چشم سيه بادش و مژگان دراز
هر كه دل بردن او ديد و در انكار من است

 

[Sharif_]

ته که نوشم نه‌ای نیشم چرایی
ته که یارم نه‌ای پیشم چرایی
ته که مرهم نه‌ای بر داغ ریشم
نمک پاش دل ریشم چرایی

 

[محـسن ز]

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

 

[رنگ خدا]

گفت وگو هاست در این ره که جان بگذارد
هر کسی عربده این که مبین و ان مپرس

 

[کافر خداپرست]

سه چيز زمن ربوده‌اي بگزيده
صبر از دل و رنگ از رخ و خواب از ديده

 

[abfa]

ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد

 

[رنگ خدا]

داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

 

[الهه_م]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در من ترانه های قشنگی نشسته اند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]

 

[محـسن ز]

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای گشتم و چندی به سر شدم

 

[abfa]

در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافه های تاتاری ست

 

[GHARIBZADEH]

در خلوت من نگاه سبزت جاریست
این قسمت بی تو بودنم اجباریست
افسوس نمی شود کنارت باشم
هر لحظه و ثانیه من تکراریست

 

[رنگ خدا]

در کار خانه که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند

 

[گلابتون]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود درمقام صبر
آری شود لیک به خون جگر شود

 

[abfa]

دور است سراب ازین بادیه هش دار
تا غول بیبان نفریبد به سرابت

 

[محـسن ز]

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

 

[رنگ خدا]

رهزن دهر نخفتست مشو ایمن از او
اگر امروز نبردست که فردا ببرذ

 

[الهه_م]

دل ويك گوشوارِ كاغذی انگيزه ی بودن
ومن باران نديده دختری دلگير در باران
صدای خيسِ مردی درگلوی تار می روئيد
كسی مثل خودم مثل خودش درگير در باران

 

[کافر خداپرست]

نِي گفت که پا من به گل بود بسي
ناگاه بريدند سرم در هوسي

نه زخم گران بخوردم از دست کسي
معذورم دار اگر بنالم نفسي

 

[abfa]

همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها

 

[رنگ خدا]

هان مشو نوامید که واقف نهی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

 

[رنگ خدا]

همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

 

[کالیگولا]

يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را
برو از خانه گردون بدر و نان مطلب
كان سيه كاسه در آخر بكشد مهمان را

(اينو واسه شعر كافر گفته بودم. ماشالله دوستان با سرعت نجومي تايپ مي كنن.)

 

[محـسن ز]

من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و اسان میرسد

 

[Sharif_]

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ

اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

 

[abfa]

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما

 

[رنگ خدا]

يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را
برو از خانه گردون بدر و نان مطلب
كان سيه كاسه در آخر بكشد مهمان را

(اينو واسه شعر كافر گفته بودم. ماشالله دوستان با سرعت نجومي تايپ مي كنن.)

اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار بنام من دیوانه زدند

 

[محـسن ز]

چنان مستم چنان مستم من امشب
که ا ز چنبر برون جستم من امشب

 

[رنگ خدا]

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما

احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش دل فرو خواندتار زنهادن ندارد