مشاعرۀ سنّتی

بشارت

عضو جدید
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک (حافظ)
 

pashe_naz2001

عضو جدید
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه اخزان شود روزی گلستان غم مخور
 

a young Architect

عضو جدید
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه ،خانه ی توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفه های عجب زیر دام و دانه توست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
 

بشارت

عضو جدید
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحت کنان ما اینست
که ترک دوست بگویم تصوریست محال...(سعدی)
 

hamid_61

عضو جدید
لب سرچشمه ايي و طرف جويي
نم اشكي وبا خود گفتگويي
نياز من چه وزن آرد بدين ساز
كه خورشيد غني شد كيسه پرداز
 

ali hamraeiiyan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ه

ه

زاده اسماء را با جنة الماوی چه کار
در چم فردوس می ماندم اگر شیطان نبود
 

elnaz66

عضو جدید
در دیگران میجوییم اما بدان ای دوست
زینسان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست

به یاد ناصر عبداللهی
 

hamid_61

عضو جدید
تو كافر دل نمي بندي نقاب زلف و ميترسم
كه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
 

elnaz66

عضو جدید
واعظان کین جلوه بر محراب ومنبر میکنند
خود به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟
 

hamid_61

عضو جدید
در آنجا در فراز قله كوه دو پايم خسته از رنج دويدن
به خود گفتم در كه اين اوج ديگر صدايم را خدا خواهد شنيدن
به سوي ابرهاي تيره پر زد نگاه روشن اميدوارم
زدل فرياد كردم كاي خداوند من او را دوست دارم دوست دارم...
 

a young Architect

عضو جدید
من اگر برخیزم ،تو اگر برخیزی ،همه برمی خیزند
من اگر بنشینم،تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد
چه کسی با دشمن بستیزد


چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
 

بشارت

عضو جدید
در عهد تو ای نگار دلبند
بس عهد که بشکنند وسوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند...
 

hamid_61

عضو جدید
در چشم تو صد ميكده مي ميبينم سرمستي دل با نگهي مي جويم

در آينه جز نقش تو كي مي بينم؟ كي جز ره مهر تو رهي ميپويم؟
 

elnaz66

عضو جدید
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
 

a young Architect

عضو جدید
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالی است
 

مريم

عضو جدید
تو را از دور ميبينم كه مي ايي
تو را ازدور ميبينم كه ميخندي
تو را ازدور ميبينم كه ميخندي و مي ايي
... نگاهم باز حيران تو خواهد شد
سرا پا چشم خواهم شد


فريدون مشيري
 

hamid_61

عضو جدید
دلا ديشب چه ميكردي تو در كوي حبيب من؟
الهي خون شوي اي دل تو هم گشتي رقيب من
 

yasin_d

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه خیره را از سنگ فرش کوچه ها بردار
که اکنون برق خون می بارد از آیینه خورشید
دو چشم منتظر را تا به کی بر آستان خانه می دوزی
تو دیگر سایه فرزند را بر سر نخواهی دید .. نخواهی دید
 

elnaz66

عضو جدید
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید
 

yasin_d

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستم بگیر
دستم را تو بگیر
التماس دستم را تو بپذیر
 

hamid_61

عضو جدید
رفتي ورفتن تو آتش نهاد بر دل

از كاروان چه ماند جز آتشي به منزل؟
 

a young Architect

عضو جدید
لاف عشق و گله از یار، زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین، مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
 

بشارت

عضو جدید
دانی به چه ماند آب چشمم؟
سیماب که یکدمش سکون نیست
در هر وفا نبود هر گز
یا بود و به بخت ما کنون نیست
 

yasin_d

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ای بال پر من رفیق سفر من
میمیرم اگه سایه ات نباشه رو سر من
 

hamid_61

عضو جدید
نه از رومم نه از زنگم...
همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در، بگشاي دلتنگم
 

yasin_d

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب بیهوده بازاری است دنیا
عجب یار وفا داری است دنیا
 

hamid_61

عضو جدید
آنكه نهاده بر دلم حسرت يك نظاره را
بر لب من كجا نهد لعل شراب خواره را
 

Eghlima

عضو جدید
از همان روزي كه دست حضرت قابيل

گشت آلوده به خون حضرت هابيل

از همان روزي كه يوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزي كه با شلاق و خون ديوار چين را ساختند

آدميت مرده بود ؛ گرچه آدم زنده بود ! ....
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا