مشاعرۀ سنّتی

[valkano سبز]

من همان دم كه وضو ساختم لز چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست

 

[ie student]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[russell]

هر روز دلم در غم تو زارتر است
و از من دل بی وهم تو بیزارتر است

بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
مولانا

 

[محـسن ز]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدردخنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش رامسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو

 

[Aseman Etemaad]

وصال تو ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

 

[محـسن ز]

هرگز بیمن عاطف پیر می فروش
ساغر تهی نشد زمی صاف روشنم

 

[hamid_61]

هرکه هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا ، بر خبر سلامتش​

 

[russell]

شب شراب خرابم كند به بيداري

وگر به روز شكايت كنم به خواب رود​

 

[Aseman Etemaad]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می​رود
سعدی​

 

[محـسن ز]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

سعدی​

تامگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود

 

[russell]

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

 

[محـسن ز]

نازنین تر زقدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود

 

[Aseman Etemaad]

نازنین تر زقدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود

دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این باغ که پامال سواران خزان است!!!
هوشنگ ابتهاج

 

[russell]

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

 

[محـسن ز]

یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم وخریداری نیست

 

[Aseman Etemaad]

تو کیستی ه من اینگونه بی تو بیتابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم؟؟
فریدون مشیری

 

[russell]

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد .............. نیت خیر مگردان که مبارک فالیست

 

[cute]

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد .............. نیت خیر مگردان که مبارک فالیست

تو ای پرنده پر بسته ی رها در خون
بخوان دوباره غم آلود و بی صدا در خون

 

[محـسن ز]

تو صد هزار مرد به یک غمزه کشته ای
بیچاره جان نبرد که تنها در اوفتاد

 

[elham_kocholo]

در مشرق عشق دشت خورشید تویی
در باغ نگاه یاس امید تویی
در بین هزار پونه آن کس که مرا
چون روح نسیم زود فهمید تویی

 

[russell]

یا رب آگاهی ز یا رب های من
حاضری در ماتم شب های من

 

[محـسن ز]

نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که بخون جگر طهارت کرد

 

[russell]

دیوانه منم من ،که روم خانه به خانه

هر در که زنم خانه تویی یار

در خانه تویی ،پرتو کاشانه تویی تو

در میکده باده جانانه تویی تو

مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه

 

[محـسن ز]

همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

 

[russell]

امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد
درسکوت سپید کاغذهاپنجه هایم جرقه می کارد
شعردیوانه تب آلودم شرمگین ازشیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتش ها
آری آغازدوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگرنیندیشم که همین دوست داشتن زیباست

 

[2sadaf2]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو
این چه نگاه کردن است؟

 

[محـسن ز]

تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استاده ام تا بسوزم تمام

 

[russell]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

 

[2sadaf2]

من مست می عشقم
هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیدار نخواهم شد

 

[محـسن ز]

دست رنج تو همان به که شود صرف بکام
دانی آخر که بناکام چه خواهد بودن