در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند
من از خوش باوری هایم محبت جست وجو کردم
در بادیه یی ماندم تا روز قیامتمن زنی را دیدم نور در هاون می کوبید
ظهر ها در سفره ی آنان
نان بود
سبزی بود
دوری شبنم بود
کاسه ی داغ محبت بود
نه زیاد
بچه ها لطف کنید اگه خواستید صحبتی کنید بعد از شعرتون تایپ کنید
یه پست جدا ندید
ممنون
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |