مشاعرۀ سنّتی

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو..............يادم از كشته ی خويش آمد و هنگام درو

و زمزمه لبم صدای اسم تو

عطر حضورت را بر تمامی ، زوایای دلم پاشیدی

و با هر قطره باران هزار بار

فریاد زدم

که

دوستت دارم

و

تو نشنیدی
 

IT Engineer2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و زمزمه لبم صدای اسم تو

عطر حضورت را بر تمامی ، زوایای دلم پاشیدی

و با هر قطره باران هزار بار

فریاد زدم

که

دوستت دارم

و

تو نشنیدی
يادم آرد روز باران:
گردش يک روز ديرين
خوب و شيرين
توی جنگلهای گيلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چُست و چابک.
 

IT Engineer2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض......پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا