[FONT="]اي دل اگر از ان چاه زنخدان به در ايي ...هر جا كه روي زود پشيمان به در ايي[/FONT]
یا رب ار خصم خطا رفت نگیریم بر او/// ور به حق گفت جدل با سخن حق مکنیم
[FONT="]اي دل اگر از ان چاه زنخدان به در ايي ...هر جا كه روي زود پشيمان به در ايي[/FONT]
یا رب ار خصم خطا رفت نگیریم بر او/// ور به حق گفت جدل با سخن حق مکنیم
[FONT="]مرا هرگه بهار آید به خاطر یاد یار آید.......به خاطر یاد یار آید مرا هرگه بهار آید[/FONT]
دل میرود زدستم صاحب دلان خدارا // دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
شب خوش دوستان عزیز
آن یار کزو گشت سر دار بلنداگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را...به خال هندويش بخشم سمرقند وبخارا را
شب خوش مهسا جان...
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی.....یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینیآن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی.....یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاستدلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی.....یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
یک خریدار دگر مانده است وگر اینست وضعتكيه بر جاي بزرگان نتوان زدبه گزاف
مگر اسباب بزرگي همه اماده كني....
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست.....دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست...............یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
تقصیر نکرد عشق در خماریتا سر زلف تو در دست نسیم افتادست.....دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست...............
(دوستان ببخشید مه تشکر ما به نهایت رسیده است)
تا تو مرا دفن دهی کشته مرا فراق تویارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم.......ای بیخبر زلذت شرب مدام ماتا تو مرا دفن دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داده من رسی من به خدا رسیده ام
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست.....دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست...............
(دوستان ببخشید مه تشکر ما به نهایت رسیده است)
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم.......ای بیخبر زلذت شرب مدام ما
تا به کي بايد رفتتا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است....
تا به کي بايد رفت
از دياري به دياري ديگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقي و ياري ديگر
کاش ما آن دو پرستو بوديم
که همه عمر سفر مي کرديم
از بهاري به بهار ديگر...
رفته بودم سر حوض
تا ببينم شايد ، عكس تنهايي خود را در آب ،
آب در حوض نبود .
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخوردل زود باورم را به کرشمه ای ربودی...........چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
واعظ شهر چو مهر ملک وشحنه گردید....من اگر مهر نگاری بگزینم چه شودراحت جان شیدا تویی تو
سر گران از چه با ما تویی تو ؟!
در تلاطم های اقیانوس پر طوفان عشقواعظ شهر چو مهر ملک وشحنه گردید....من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
ترک گدایی مکن که گنج بیابی...از نظر ره روی که درگذر آیددر تلاطم های اقیانوس پر طوفان عشق
پای واپس می کشد موجی که طوفان زاده نیست
دلا ! تا کی در این زندان ، فریب این و آن بینی ؟ترک گدایی مکن که گنج بیابی...از نظر ره روی که درگذر آید
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند.......ببرد زود به جانداری خود پادشهشدلا ! تا کی در این زندان ، فریب این و آن بینی ؟
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
شـب جـدایی با تمـام محـجوبی ...یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند.......ببرد زود به جانداری خود پادشهش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |