مشاعرۀ سنّتی

[hami_life]

ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکن خای تو خوش

 

[atish_baran]

شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
​

نسیم عطر گردان را شکر در مجمر اندازیم

 

[hami_life]

می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است

 

[googooli]

تو پرده پيش كشيدي و ز اشتياق جمالت
ز پرده ها بدر افتاد رازهاي نهاني

 

[googooli]

يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را

 

[atish_baran]

اسمان را گرفته تنگ در اغوش
ابر با ان پوستین سرد نمناکش​

 

[hami_life]

شبی یادم اید که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت:
.......................................
......................................

 

[نازنین]

تو را من چشم در راهم
شباهنگام كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي

 

[artemiss]

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت...

 

[نازنین]

تنها نه ز راز دل من پرده بر فتاد *** تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود

 

[atish_baran]

دورتر از چشمه خورشید ها

برتر از این عالم بی انتها

باز هم بالاتر از عرش خدا

عرصه ی پرواز مرغ فکر ماست​

 

[کالیگولا]

تو همچو صبحی من من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی پسرم

 

[hossein1320]

مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین . هوا بس ناجوانمردانه سرد است
آی دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی . در بگشای

 

[eng.saeedsgk]

سلام

سلام

یارم به یک نو پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو مست استو هشیارش کند

 

[2sadaf2]

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نكرد

 

[googooli]

دارم ز بی همدمی , فریاد من رنگ سکوت ... رازها در سینه دارم , آشنای راز نیست!

 

[2sadaf2]

ترسم كه اشك در غم ما پرده شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[gh_engineer]

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

 

[2sadaf2]

تا كه بوديم نيوديم كسي
كشت ما را غم بي هم نفسي
تا كه رفتيم همه يار شدند
خفته ايم و همه بيدار شدند

 

[essyh2003]

دوستان کودک هر لحظه ای اند
تا به ایشان غمی ابراز کنم

 

[2sadaf2]

مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر ميان
نستدن جام مي از جانان گرانجاني بود

 

[essyh2003]

در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت

 

[hossein1320]

" تو چه شد که آمدی اینجا ؟"
" تو چگونه "
عصر یا شب وبا هم راه می رفتیم
در حیاط کوچک پاییز . در زندان
از ری و از روم و از بغداد
وز دروغ وراست . با هم هرچه می افتاد . می گفتیم

م- امید

 

[مجید]

من اگر به خود بمانم
به چه روی از تو خواهم
که جمالت بنمایی
ز لبت بوسه ستانم

 

[2sadaf2]

مطرب بساز پرده كهكس بي اجل نمرد
وانگونه اين ترانه سرايد خطا كند

 

[gh_engineer]

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

 

[atish_baran]

در کبود اسمان ها،روشنی

می گریزد جانب افاق دور

در افق بر لاله ی سرخ شفق

می چکد از ابرها،باران نور​

 

[essyh2003]

رندان تشنه لب را ابی نمی دهد کس
گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

[atish_baran]

تنم به سان غریقی ست در کشاکش موج​

نه هیچ راه گریزی به بی کران فضا​

نه هیچ ساحل امنی در این افق پیدا​

نه هیچ نقطه پایاب و اب میگذرد​

 

[يامين]

دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود
غم خوردن بيهوده نميدارد سود
پر کن قدح می به کفم درنه زود
تا باز خورم که بودنيها همه بود




​