شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
از خطا گفتم شبي زلف تو را مشك ختنشمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
ايكه گفتي جان بده تا باشدت آرام جانزاهد بودم ترانه گویم کردی
سردسته بزم باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
دلا در عاشقي ثابت قدم باشز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببردرو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
مولانا...
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد
(د)
دوستان!من وقتي شاعرشو نمي نويسم يعني شعر از حافظه
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد
(د)
دوستان!من وقتي شاعرشو نمي نويسم يعني شعر از حافظه
نفس بر آمد و كام از تو بر نمي آيددردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
مولانا...
مرسی از توضیحی که دادین...
نقش باشد نقاش و قلمدلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت میکنم آنی
طلب کن هرچه میخواهی مهیا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشدنفس بر آمد و كام از تو بر نمي آيد
فغان كه بخت من از خواب در نمي آيد
(د)
خواهش مي كنم
نرگس همه شيوه هاي مستيدلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت میکنم آنی
طلب کن هرچه میخواهی مهیا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
نه هر درخت تحمل كند جفاي خزاندردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
نرگس همه شيوه هاي مستي
از چشم خوشت بوام دارد
(د)
آنكس كه بدست جام دارددود آه سينه ی نـالان من
سوخت ايـن افسردگـان خـام را
محرم راز دل شيداى خود
كس نمى بينم ز خاص و عام را
آنكس كه بدست جام دارد
سلطاني جم مدام دارد
(د)
دلي كه غيب نمايست و جام جم داردده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
من دیگه رفع زحمت کنم...
مرسی،مشاعره خیلی خوبی بود...
شبتون بخیر...
دلي كه غيب نمايست و جام جم دارد
ز خاتمي كه دمي گم شود چه غم دارد
(د)
شب بخير
تنت بناز طبيبان نيازمند مباددرزدم وگفت کیست. گفتمش ایدوست، دوست
گفت درآن دوست چیست؟ گفتمش ایدوست،دوست
گفت اگر دوستی ! ازچه دراین پوستی؟
دوست که درپوست نیست! گفتمش ایدوست دوست
گفت درآن آب وگل . دیده ام ازدور دل
او بچه امید زیست ؟ گفتمش ایدوست ، دوست
گفتمش اینهم دمیست . گفت عجب عالمیست !
ساقی بزم توکیست . گفتمش ایدوست، دوست
درچوبرویم گشود، جمله بود و نبود
دیدم ودیدم یکیست . گفتمش ایدوست دوست
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابتمن تو را گم کرده ام در مثنوی، گیجم هنوز
این همه آن چشمهایت را به چشم من ندوز
تو شکایت که: چرا این نیست آن یک هست که؟
من به تو گفتم دوباره: مصلحت این است که
تو نمیخواهی بفهمی معنی این جمله چیست؟
هیچ کس را هیچ وقتی تو نمیفهمی که کیست
من مست مي عشقم هشيار نخواهم شدتو می گفتی نکن در من نگاهی
که من خونها کنم تاوان ندارم
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن برنیک و بد فرمان ندارم
مولانا...
من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد
وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
(د)
درگهی را کازمودم در کرم
حاجت نو را بدان جانب برم
درگهی را کازمودم در کرم
حاجت نو را بدان جانب برم
مدامم مست ميدارد نسيم جعد گيسويت
خرابم مي كند هردم فريب چشم جادويت
(ت)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |