مشاعره از اون طرف

Rtin

عضو جدید
اندوه تو شد وارد کاشانه ام امشب
مهمان عزیز آمده در خانه ام امشب
 
آخرین ویرایش:

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
در زندگی نیامدی روزی به پرسشم
مردم کنون به فاتحه بحر خدابیا
 

Rtin

عضو جدید
وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا
 

nichol

عضو جدید
مفروش عطرعقل به هندوی زلف ما
کانجا هزار نافه ی مشکین به نیم جو
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
مفروش عطرعقل به هندوی زلف ما
کانجا هزار نافه ی مشکین به نیم جو

با سلام

آه .... کاش آن لحظه پایانی نداشت -------------------- در غم هم محو و رسوا می شدیم
کاش با خورشید می آمیختیم ------------------ کاش همرنگ افق ها می شدیم

با تشکر - سیستم 32
 

nichol

عضو جدید
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
 
  • Like
واکنش ها: Rtin

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
شراب

شراب

آدمی را ز جاه بهتر چاه
کل فضولی شود,چو یافت کلاه

با سلام


شراب


ابلیس شبی رفت به بالین جوانی ---------------- آراسته با شکل مهیبی سر و بر را


گفتا که منم مرگ و خواهی زنهار ---------------- باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را


یا آن پدر پیرت را بکشی زار ---------------- یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را


یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر ---------------- تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را


لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت ---------------- کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را


گفتا پدر و خواهر من هر دو عزیزند ---------------- هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را


لیکن چو به می دفع شر از خویش توان کرد ---------------- می نوشم و با وی بکنم چاره شر را


جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی ---------------- هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را


ای کاش شود خشک بن تاک و خداوند ---------------- زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را


البته فکر کنم دوست عزیز قبلی جناب Rtin بیت خودشونو اشتباه نوشتند . ولی بنده طبق بیت ایشون نوشتم . امیدوارم به بزرگواری خود مرا ببخشید .
با تشکر - سیستم 32
 
آخرین ویرایش:

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام

شراب
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی ---------------- آراسته با شکل مهیبی سر و بر را
گفتا که منم مرگ و خواهی زنهار ---------------- باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیرت را بکشی زار ---------------- یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را
یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر ---------------- تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت ---------------- کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا پدر و خواهر من هر دو عزیزند ---------------- هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را
لیکن چو به می دفع شر از خویش توان کرد ---------------- می نوشم و با وی بکنم چاره شر را
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی ---------------- هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را
ای کاش شود خشک بن تاک و خداوند ---------------- زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را

با تشکر - سیستم 32
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

هر که آمد در این جهان ناچار --------------- رود از این جهان چه شه چه گدا
یک جهان دگر خدای آراست ----------------- که بود نام آن جهان بقا
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر که آمد در این جهان ناچار --------------- رود از این جهان چه شه چه گدا
یک جهان دگر خدای آراست ----------------- که بود نام آن جهان بقا

تمام سعی خود را کرد توی بیت آخر
بگوید یکنفر شاید.....هنوز ....اما....سه نقطه
 

Rtin

عضو جدید
زشتی اعمال ما را زندگی پوشیده است
جوی ناهموار هموارست تا باشد پر آب
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
زشتی اعمال ما را زندگی پوشیده است
جوی ناهموار هموارست تا باشد پر آب

به دست جام شراب و به گوش نغمه ساز -------------- شبی خوش است خدایا دراز باد دراز
چگونه کوته خواهم شبی که اندر وی ------------------ وصال دوست مهیا و برگ عشرت ساز
 
  • Like
واکنش ها: Rtin

Rtin

عضو جدید
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهی برون آب
 

m.baghani

عضو جدید
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهی برون آب


در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
 
  • Like
واکنش ها: Rtin

Rtin

عضو جدید
هیزم سوخته,شمع ره و منزل نشود

باید افروخت چراغی,که ضیائی دارد
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیه چشم

سیه چشم

هیزم سوخته,شمع ره و منزل نشود

باید افروخت چراغی,که ضیائی دارد

ای سیه چشم چه دیدی تو از این دیده گناه -------------------- که نگاهت چو کنم خیره کنی چشم سیاه ؟؟
هر کسی با کس در کوچه شود رویارویی ---------------------- همه را چشم فتد بر رخ هم خواه نخواه
پیشچشم تو گنهکار همین چشم من است ---------------------- چشم های دگران را نبود هیچ گناه ؟؟
 

Rtin

عضو جدید
از خس و خاشاک بگذر گرد گلها کن طواف

تا چو زنبور عسل پر شهد سازی خانه را
 

Rtin

عضو جدید
یک چند میان خلق کردیم درنگ
زایشان به وفا نه بوی دیدیم و نه رنگ
آن به که نهان شویم از دیده ی خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک چند میان خلق کردیم درنگ
زایشان به وفا نه بوی دیدیم و نه رنگ
آن به که نهان شویم از دیده ی خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
با سلام

سخت است گر چه مرگ پدر بر پسر همی --------------------- هان ای پسر مخور غم از این بیشتر همی
در روزگار هر پسری بی پدر شود ---------------------- تنها تو نیستی که شدی بی پدر همی
اسکندر کبیر که که می رفت از جهان ---------------------- گفت این سخن به مادر خونین جگر همی
کز بعد من عزایی اگر می کنی به پای ----------------------- طوری بکن که باد پسندیده تر همی

این شعر اثر ایرج میرزا است ، هر کس متن کامل شعر تحت عنوان ((تسلیت به دوست پدر مرده)) رو می خواد با پیغام خصوصی بهم بگه براش بفرستم .
با تشکر - سیستم 32
 

m.baghani

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بار ِ دلــتـنگـیـت ُ بستی ، دیگه وقت رفتنه [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]داری میری و فقط خاطره هات سهم منه[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دوس داری برو ولی نامه برامون بنویس[/FONT]
:gol:
:gol:
:gol:
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلخوشم با خاطرات هر شب تو روز ها
بی تو دارم با دل خود ماجرائی روز و شب
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
 

nichol

عضو جدید
ندانم از چه سبب رنگ اشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
 

Similar threads

بالا