مدیریت فازی

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
ریاضیات فازی یک فرا مجموعه از منطق بولی است که بر مفهوم درستی نسبی، دلالت می کند. منطق کلاسیک هر چیزی را بر اساس یک سیستم دوتائی نشان می دهد ( درست یا غلط، 0 یا 1، سیاه یا سفید) ولی منطق فازی درستی هر چیزی را با یک عدد که مقدار آن بین صفر و یک است نشان می دهد. مثلاً اگر رنگ سیاه را عدد صفر و رنگ سفید را عدد 1 نشان دهیم، آن گاه رنگ خاکستری عددی نزدیک به صفر خواهد بود. در سال 1965، دکتر لطفی‌زاده نظریه سیستم‌های فازی را معرفی کرد. در فضایی که دانشمندان علوم مهندسی به دنبال روش‌های ریاضی برای شکست دادن مسایل دشوارتر بودند، نظریه فازی به گونه‌ای دیگر از مدل‌سازی، اقدام کرد.
دکتر لطفی زاده

منطق فازی معتقد است که ابهام در ماهیت علم است. بر خلاف دیگران که معتقدند که باید تقریب‌ها را دقیق‌تر کرد تا بهره‌وری افزایش یابد، لطفی‌زاده معتقد است که باید به دنبال ساختن مدل‌هایی بود که ابهام را به عنوان بخشی از سیستم مدل کند. در منطق ارسطویی، یک دسته‌بندی درست و نادرست وجود دارد. تمام گزاره‌ها درست یا نادرست هستند. بنابراین جمله «هوا سرد است»، در مدل ارسطویی اساساً یک گزاره نمی‌باشد، چرا که مقدار سرد بودن برای افراد مختلف متفاوت است و این جمله اساساً همیشه درست یا همیشه نادرست نیست. در منطق فازی، جملاتی هستند که مقداری درست و مقداری نادرست هستند. برای مثال، جمله "هوا سرد است" یک گزاره منطقی فازی می‌باشد که درستی آن گاهی کم و گاهی زیاد است. گاهی همیشه درست و گاهی همیشه نادرست و گاهی تا حدودی درست است. منطق فازی می‌تواند پایه‌ریز بنیانی برای فن‌آوری جدیدی باشد که تا کنون هم دست‌آورد‌های فراوانی داشته است.



کاربردها:

از منطق فازی برای ساخت کنترل کننده های لوازم خانگی از قبیل ماشین رختشویی (برای تشخیص حداکثر ظرفیت ماشین، مقدار مواد شوینده، تنظیم چرخهای شوینده) و یخچال استفاده می شود. کاربرد اساسی آن تشخیص حوزه متغیرهای پیوسته است. برای مثال یک وسیله اندازه گیری دما برای جلوگیری از قفل شدن یک عایق ممکن است چندین عضو مجزا تابعی داشته باشد تا بتواند حوزه دماهایی را که نیاز به کنترل دارد به طور صحیح تعریف نماید. هر تابع، یک ارزش دمایی مشابه که حوزه آن بین 0 و 1 است را اختیار می کند. از این ارزشهای داده شده برای تعیین چگونگی کنترل یک عایق استفاده می شود.
file:///D:/Documents%20and%20Settings/H%20@%20N/Desktop/منطق%20فازی_files/warm1.jpg
در شکل روبرو، سرد بودن، گرم بودن و داغ بودن، توابعی برای مقایسه درجه حرارت هستند و هر نقطه ای روی این خطوط می تواند دارای یکی از سه ارزش بالا باشد. به عنوان مثال برای یک درجه حرارت خاص که در شکل با یک خط نشان داده شده است، می توان گفت: «مقداری سرد است»،«اندکی گرم است» یا «اصلاً داغ نیست».
حال با مثال دیگری اهمیت این علم را بیشتر درک مینمائیم:
یک انسان در نور کافی قادر به درک میلیونها رنگ میباشد.ولی یک روبوت چگونه میتواند این تعداد رنگ را تشخیص دهد؟ حال اگر بخواهیم روباتی طراحی کنیم که قادر به تشخیص رنگها باشد از منطق فازی کمک میگیریم و با اختصاص اعدادی به هر رنگ آن را برای روبوت طراحی شده تعریف میکنیم.
از کاربردهای دیگر منطق فازی میتوان به کاربرد این علم در صنعت اتومبیل سازی(در طراحی سیستم ترمز ABS و کنترل موتور برای بدست آوردن بالاترین راندمان قدرت)،در طراحی بعضی از ریزپردازنده ها و طراحی دوربینهای دیجیتال اشاره کرد
file:///D:/Documents%20and%20Settings/H%20@%20N/Desktop/منطق%20فازی_files/lotfi1.jpg دکتر لطفی زاده
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
الگوي فازي در مديريت بازار

الگوي فازي در مديريت بازار

چكيده

امروزه دنياي واقعي ما بسيار پيچيده‌تر از آن است كه بتوان يك توصيف و تعريف دقيق از آن به دست آورد؛ بنابراين براي يك مدل، بايد توصيف تقريبي يا همان فازي كه قابل قبول و تجزيه و تحليل باشد، معرفي شود.
سيستم‌هاي فازي، سيستم‌هاي مبتني بر دانش يا قواعد هستند؛ قلب يك سيستم فازي يك پايگاه دانش است كه از قواعد اگر ـ آنگاه فازي تشكيل شده است. يك قاعده اگر ـ آنگاه فازي، يك عبارت اگر ـ آنگاه است كه بعضي كلمات آن به وسيله توابع تعلق پيوسته مشخص شده‌اند.
امروزه مشكلات و پيچيدگي‌ها در حوزه بازاريابي و مديريت بازار نيز گسترش يافته اند. بررسي ادبيات بازاريابي بيانگر ضرورت وجود يك چارچوب جامع براي پيش بيني شرايط بازار است. هميشه درك اينكه مشتريان چه نيازهايي دارند و چه چيزهايي مي خواهند ساده نيست. ارتباط مستقيم با مشتريان، يك راه حل مشخص در اين زمينه و نيز يكي از مزيتهاي مقدماتي تحقيقات بازار است. اگرچه مشتريان ممكن است ندانند كه چه مي خواهند يا امكان دارد كه آنچه را كه فكر مي كنند مي خواهند، واقعا نخواهند.
در اين مقاله يك الگوي عملي، جامع و پويا براي تعيين آميخته بازاريابي تشريح خواهد شد. اين الگو بر مبناي سيستم‌هاي تصميم گيري فازي با هدف سر و كار داشتن با ماهيت پويا، مبهم، نامطمئن، ذهني و تهديدكننده متغيرهاي ورودي و الگوسازي روابط غيرخطي درگير در مشكلات بازاريابي قرار دارد. هدف اصلي اين بحث تشريح اين امر است كه چگونه متدولوژي فازي مي تواند ماهرانه با مشكلات بازاريابي سر و كار داشته باشد.
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
منطق فازي در بازاريابي (بازارهاي فازي )

منطق فازي در بازاريابي (بازارهاي فازي )

امروزه مديران بازاريابي بايد با واقعيت‌هاي بازار و تغييراتي كه در خلال اين واقعيتها رخ مي دهد، تطبيق پيدا كنند تا امكان دستيابي به اهداف فراهم شود. براي دسترسي به اين مهم، آنها بايد به سازگاري‌ها و ناسازگاري‌هاي آن دسته از مشترياني كه در حال حاضر در بازار هستند (مشتريان موجود)، توجه داشته باشند و توجه كمتري را به مشترياني كه هنوز وارد بازار شركت نشده اند يا آن را ترك كرده اند، معطوف دارند.
يك بازار پويا به شيوه زير مي تواند شكل گيرد:
(اول)يك مشتري مراجعه مي كند.
(دوم)يك مشتري مراجعه مي كند.
*يك شخص(اولي يا دومي)براي بار دوم خريد مي كند.
(مشتري ديگري)وارد مي شود.
(مشتري ديگري)براي بارچندم خريد مي كند.
(برخي مشتريان) ديگر مراجعه نمي‌كنند.( ترك مي كنند)
* مشتريان ديگري وارد مي شوند.
*مشتريان به طور فراوان و متعدد براي بارچندم خريد مي كنند.
*برخي مشتريان ديگر مراجعه نمي كنند.
گامهايي كه با علامت( *) نشان داده شده اند با توجه به توالي چندم كه ممكن است عدد بزرگي باشد، به طور تصادفي اتفاق مي‌افتند. اما از يك مشتري به مشتري ديگر و نيز از لحاظ درجات توالي با هم متفاوت هستند.
بنابراين در خصوص بازارهاي فازي مي توان گفت كه در يك زمان مشخص، صاحبان كسب و كار، بازار را به عنوان اثري تجمعي از ورودها، تكرار تجارب و ترك آن درك مي كنند. آنان مي دانند كه تغييرات فردي، بسيار فراوان و آني بوده و تعريف دقيق آن از يك فرد به فرد ديگر متفاوت است. بنابراين هر مفهومي از بازار يك مقوله فازي است.
مديران بايد همچنين بدانند كه بازار و مولفه هاي آن از هم مجزا نيستند و اينكه ادراك آنها از بازار، واقعيتي كه در بازار جريان دارد، نيست. از آنجا كه بازارها واقعا به اين مسئله كه مديران چگونه آنها را درك مي كنند، توجه نمي كنند، لازم است كه مديران بر درك بازار (ادراك صحيح آن) و مولفه هايش توجه كنند. براي مثال از تحقيقات مستمر بازار استفاده كنند.
بازار يك پديده فازي نيست بلكه ادراك و تعريف آن فازي است و اين دقيقا همان چيزي است كه مديران بايد با آن سر و كار داشته باشند.

گفته شد كه بازار، مولفه هاي بازار و ادراكات مديريتي آن پويا هستند و نيز تركيب بازار به تبع خواسته هاي تك تك مشتريان تغيير مي كند. پس بايد ادراكات صاحبان كسب و كار نيز تغيير كند. در اينجا تعريف "بازار فازي" لازم به نظر مي‌رسد. چنين تعريفي در هر لحظه زماني خاص، به ادراك فعلي از آن بستگي دارد. در كوتاه مدت، فعاليتهاي بازاريابي، براي تطبيق با واقعيات درك شده جديد، تعديل مي شوند. بنابراين اين فعاليتها با توجه به ادراك تركيب بازار تغيير مي كنند. براي هر مشتري معيني، هر يك از شرايط زير با توجه به فعاليتهاي بازاريابي ممكن است وجود داشته باشد:
-1 تغيير در فعاليتهاي بازاريابي ممكن است با تغيير در مشتريان شانه به شانه باشد.
-2 سرعت تغيير در فعاليتهاي بازاريابي ممكن است از سرعت تغيير در مشتريان پيشي بگيرد.
-3 سرعت تغيير در مشتريان ممكن است از سرعت تغيير در فعاليتهاي بازاريابي پيشي بگيرد.
بروز تغييرات شديد در بازار ممكن است آنقدر زياد شود كه مشتري خاصي را در زمان ويژه اي ناديده بگيرد. از سويي مشتريان به عنوان افرادي سرگردان با توجه به ادراكات خود از داده هاي بازار (كالاها و خدمات) حضور دارند و از سوي ديگر داده هاي سرگردان بازار بر آن است تا با ادراكات مديريتي در حال تغيير تطبيق يابد.
هنگامي كه اين دو حالت سرگرداني از هم فاصله مي گيرند، مشتري احتمالا ترجيح مي دهد به جستجوي گزينه ديگري براي تامين رضايت فردي خود بر آيد، تقريبا بدون آنكه هيچگونه شناختي از وضعيت براي تصميم گيرندگان بازاريابي وجود داشته باشد.

تعامل با بازارهاي فازي
هنگامي كه با پديده هاي فازي ارتباط برقرار مي كنيم لازم است كه با فازي بودن تطبيق يابيم و از تعاريف مطلق بپرهيزيم. روابط با مشتريان صرفا زماني ثابت است كه نقشهاي آنها را دنبال و از طبقه بندي آنها كه تعاملات ما را محدود مي سازند، دوري كنيم. بنابراين يك مدير بايد آنقدر انعطاف‌پذير باشد كه زماني كه پديده هاي فازي رخ مي دهند، بتواند با آنها تطبيق يابد، يعني قادر به ايجاد ادراك و پاسخ انطباقي به بازار باشد، اگرچه ممكن است تصور شود كه ارائه پاسخ ثابت كاراتر باشد.
بنابراين در نظر آوردن تعريف ثابتي از بازار بسيار مطلق گرايانه است، اگر چه در اين حوزه نيازمند تعاريف مشخص هستيم، اما بايد ديدگاهي انعطاف پذير از درك و پاسخ بازار وجود داشته باشد.

طبقه بندي فازي مشتريان
فوايد اين تقسيم بندي به شرح زير است:
** مشتريان را به صورت تك به تك مورد توجه قرار مي دهد.
**منجر به ايجاد و متنوع كردن برنامه هاي جامع بازاريابي مي شود.
**ارزيابيهاي مشتريان را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد.
مثالي از طبقه بندي فازي مشتريان عبارت است از طبقه بندي آنان بر مبناي ويژگيهاي:
-1 گردش عمليات (100-0):
گردش پايين عمليات (499-0) و گردش بالاي عمليات (1000-500)
-2پرداختها (از قبل، بموقع، پس از موعد، بسيار دير):
رفتار پرداخت جذاب (از قبل، بموقع) و رفتار پرداخت غير جذاب (پس از موعد، بسيار دير). در طبقه بندي فازي خطوط جداكننده را بايد به شكل خط چين ترسيم كرد چراكه احتمال انتقال هر گروه از مشتريان به خانه هاي ديگر وجود دارد. اين مثال و كاركرد آن در شكل (1) قابل مشاهده است
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
منابع
-1 اصغرپور، محمدجواد "تصميم گيريهاي چندمعياره"، نشر دانشگاه تهران، 1383، چاپ سوم
-2 بودجاريف، جرج و ماريا بوجادزيف "منطق فازي و كاربردهاي آن در مديريت"، سيدمحمد حسيني، نشر ايشيق، تهران، 1381، چاپ اول
3- Tsaur,sheng-Hshivng, Te-Yi Chang & Chang-Hua Yen (2002), "The Evaluation Of Airline service quality by Fazzy MCDM", Tourism managent, Vol 23, pp.107-115
4- Kahraman, Cengiz,Ufukcebeci (2003), Multicriteria suppliers selection using fuzzy AHP, Logistico & information management, vol 16,pp 382-394
5- S.Aly, I.Vrana, "Fuzzy expert marketing-mix model", Czech university of Agricultural, Prague, Czech Republic, 2005.pp 69-79
6- William T.Jackson, "Fuzzy Marketing: Implications for small Business", The university of Texas of the permain Basin, 2002
7- Vipul Jain,M.K Tiwari and F.T.S Chan, "Evaluation of the supplier perfprmance using an evolutionary fuzzy-based Approach", Journal of manufacturing technology management,2004. VOL 15,PP 735-744.
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
با سلام:
عالی بود امیدوارم ادامه پیدا کنه و نهایتا به بحث راجع بش بپردازیم نه که بشه مثه مدیریت دانش و سایر تاپیکا.
به هر حال خوشحالم که توی تالار خودتون فعال تر شدین.
با آرزوی موفقیت
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش منطق فازي در طراحي آميخته بازاريابي

نقش منطق فازي در طراحي آميخته بازاريابي

يليپ كاتلر مديريت بازاريابي را تحت عنوان تجزيه و تحليل، برنامه ريزي، اجرا و كنترل برنامه هاي طراحي شده براي ايجاد مبادلات مطلوب با مخاطبان هدف، با هدف سود شخصي يا متقابل تعريف كرده است. يكي از مهمترين تصميمات در مديريت بازاريابي، تعيين ارزشهاي آميخته بازاريابي و انتخاب و به كارگيري استراتژي است كه به طور ادواري آميخته بازاريابي مربوط را در واكنش به تغييرات محيط كسب و كار تغيير مي دهد. مشكل آميخته بازاريابي، تعيين ارزشهاي متغيرهاي تصميم بازاريابي است؛ چهارپي (4p) يعني محصول (كيفيت آن)، قيمت، مكان (توزيع و هزينه هاي نيروي فروش) و ارتقا (تبليغات، فروش). توسعه يك آميخته بازاريابي مؤثر براي برنامه ريزان و طراحان محصول جهت كسب مزيت رقابتي در بازارهاي صنعتي اهميت دارد. تصميم مربوط به تعيين و مشخص كردن آميخته بازاريابي، بستگي به نوع متغيرها، ميزان تصادفي بودن، پويايي، ابهام يا نادقيق بودن و كيفي يا ناملموس بودن آنها دارد؛ نظير قيمت رقيب، كيفيت محصول رقيب، سطح رقابت، فروش پيش بيني شده و غيره.
اين نوع متغيرها، اتخاذ رويكردهاي مناسبي را كه مي توانند با ماهيت چنين متغيرهايي سر و كار داشته باشند، مي طلبند. الگوي مورد بررسي در اينجا عموما براي هر بخش كسب و كار يا صنعتي كاربرد دارد و بويژه در موقعيتي كه متغيرهاي تصادفي، كيفي و مبهم در وروديها يا داده هاي مربوط به مسئله به طور بالقوه وجود دارند، سودمند است.
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
الگوي فازي آميخته بازاريابي

الگوي فازي آميخته بازاريابي

مشكل آميخته بازاريابي يك مسئله نوعي است كه درگير نوع ابهام و نامطمئني از متغيرهاي ورودي و پوياييها و روابط غيرخطي است. متغيرهاي ورودي براي مسئله آميخته بازاريابي ممكن است به شكل زير طبقه بندي شوند:


_ اهداف و مقاصد فعلي
- فروش هدف؛
- سود و مزيت هدف و نظاير آن.


_ توسعه اخير (فعلي) و عملكرد
- فروش و سود قبلي؛
- فروش و سود قبلي رقيب؛
- تلاش بازاريابي قبلي و فعلي؛
- موقعيت رقابتي يا نقطه قوت شركت و نظاير آن.


_ تغيير شرايط محيطي بازار
- پيش بينيها (فروش مورد انتظار، واكنش نهايي مورد انتظار بازار، نوسانات اقتصادي و غيره)؛
- سطح رقابت؛
- فرصتهاي جديد؛
- تهديدات جديد و نظاير آن.
_ توانايي مالي شركت
- بودجه در دسترس
با بررسي چنين متغيرهاي ورودي مشاهده مي شود كه برخي از آنها بويژه پيش بيني فروش، متغيرهايي هستند كه ارزش آن نامطمئن است. فروش رقيب، هزينه هاي تبليغات و توزيع متغيرهايي هستند كه ارزش آنها نمي تواند كامل شناخته شود، ولي مي توانند با توجه به ارزش محوري يا اصلي شان به شكل با درجه "بالا" يا "پايين" بيان شوند. متغيري نظير واكنش نهايي بازار كه ارزش آن مبهم است و نمي تواند به طور كامل تعيين شود، يا اطميناني به تثبيت آن نيست، بر مبناي تخمين يا پيش بيني داده هاي بي اعتبار قرار دارد. عوامل يا فاكتورهاي ذهني نظير سطوح رقابت و موقعيتهاي رقابتي شركت كه كمي سازي آن بر مبناي قضاوت صرف كارشناسان شركت و قضاوت انساني قراردارد، به ناچار به شكلي نامعين مشاهده مي شوند. رابطه ميان اهداف، شرايط اقتصادي، پيشرفتها و ساير متغيرهاي ورودي ديگر از يك طرف و تعيين آميخته بازاريابي از سوي ديگر، غيرخطي و دشوار است يا تا وقتي كه در قالب قوانين تصميم اگر- پس بيان شود، نمي تواند به طور كامل تعريف شود. اكنون واضح و آشكار است كه تنها راه مديريت همه اين ابعاد مسئله آميخته بازاريابي، به كارگيري مجموعه هاي منطق فازي است كه به گونه اي مؤثر چنين داده‌ها يا وروديهاي ذهني نامعين و نامطمئن را مديريت كرده و روابط غيرخطي ميان وروديهاي مسئله و خروجيهاي آن را شكل مي دهند.



الگوي فازي آميخته بازاريابي شركت فرضي ABC: يك مثال تصويري مشروح
كاربرد الگوي فازي آميخته بازاريابي براي شركت انتفاعي ABC، نشان خواهد داد كه چگونه متدولوژي فازي براي به كارگيري در چنين مسئله بازاريابي مناسب است. اين الگو بر مبناي سيستم تصميم گيري فازي (FDMS) قراردارد كه از آن براي الگوسازي و شكل دهي ارتباط آميخته بازاريابي استفاده شده است. اين الگو، متغيرهاي ورودي را كه عمدتا بر ارزشهاي متغيرهاي تصميم بازاريابي در جهت متغيرهاي خروجي تأثيرگذار هستند، طراحي و ترسيم مي كند كه در واقع شرايط و تنظيمات آميخته بازاريابي هستند:

- قيمت (P)
(CZK/Unit)
- تبليغات، فروش شخصي و هزينه هاي ارتقا يا ترويج (A)
(CZK)
- توزيع (صرفا نيروي فروش و هزينه تحويل قابل اصلاح و تنظيم در كوتاه مدت)(D)
(CZK)
- كيفيت محصول (از طيف 0 تا 2، با ميانگين يا متوسط 1)
متغيرهاي خروجي الگو ثابت هستند، در حالي كه انتخاب متغيرهاي ورودي بر مبناي نقطه نظرات كارشناسان شركت و دانش محيط بازار آنها قراردارد. فرض كنيد كه كارشناسان شركت، تشخيص داده اند كه متغيرهاي ورودي زير عمدتا آميخته بازاريابي را تعيين مي كنند:
I1-: فروش قبلي (CZK)
I2-: فروش پيش بيني شده (CZK)
- I3: فروش هدف (CZK)
- I4: سود هدف (CZK)
- I5: رضايت مشتري هدف (CZK)
- I6: قيمت رقيب (CZK/Unit)
- I7: كيفيت محصول رقيب
- I8: تبليغات رقيب (CZK)
- I9: واكنش نهايي (CZK sales/CZK marketing expenditures)
- I10: سطح رقابت
فرض مي شود كه محصول براي نوع خاصي از مشتريان (بخش خاصي) و در حوزه خاصي از فروش توزيع مي شود و متغيرهاي ورودي براي چنين جزئياتي شناسايي مي شوند. شكل (2) الگو فازي آميخته بازاريابي شركت ABC را نمايش مي دهد.
در اين حالت ارزشهاي متغيرهاي ورودي و خروجي فازي مي شوند. بر مبناي ايده كارشناسان و تحليل گران، توابع عضويت مثلثي شكل با 5 مجموعه فازي به كارگرفته مي شوند: "خيلي پايين" مساوي با VL، "پايين" مساوي با L، "متوسط" مساوي با M، "بالا" مساوي با H و "خيلي بالا" مساوي با VH است. عامل ماكزيمم براي حل «عضويت بخشي» در 2 مجموعه فازي، جهت تعيين مجموعه‌هاي فازي ارزش هاي عملي فعلي متغيرها به كارگرفته مي شود. محور افقي در تمام متغيرها اعداد به دست آمده از آمار و اطلاعات و محور عمودي (µ) از 0 تا يك، اين متغيرها را برحسب 5 عبارت فازي يادشده در بالا مي سنجد. به عنوان مثال، در شكل (4) ارزش سود هدف60=I4 است كه به صورت بخشي متعلق به دو مجموعه فازي "متوسط" با درجه عضويت 0.6= µ و مجموعه فازي "بالا" با درجه عضويت 0.4= µ است. پس، عامل ماكزيمم، اين ارزش را براي مجموعه فازي تعيين مي‌كند كه دارنده ماكزيمم درجه عضويت است؛ در اينجا مجموعه فازي "متوسط". در مورد ارزشهاي مساوي درجه عضويت، نظير شكل (3)، مجموعه فازي با ارزش محوري بزرگتر انتخاب مي‌شود. براي بقيه متغيرهاي ورودي نيز وضع به همين منوال است و توابع مثلثي (نظير شكل 3 و 4) براي تك تك اين متغيرها تشكيل مي شود.
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
مبناي قانون

مبناي قانون

مبناي قانون (Rule-base) دربرگيرنده قوانين تصميم كارشناسي است كه ترجمه و تبديل متغيرهاي ورودي به تنظيمات آميخته بازاريابي را مديريت مي كند. كار طراحي و ترسيم از متغيرهاي ورودي به سمت مدل آميخته بازاريابي خروجي بر مبناي يك استراتژي كاملا انطباقي است كه تغييرات دوره اي در آميخته بازاريابي را در واكنش به همه پيشرفتهاي فعلي، شامل گذر زمان، تحولات در فروش و سود خود و رقيب و تحولات در آميخته بازاريابي رقيب ايجاد مي كند. به علاوه، چنين قوانين تصميمي براي حصول اطمينان از ثبات و دوام رابطه ميان كيفيت محصول و قيمت و سپس هزينه هاي توزيع با كيفيت و قيمت و بعد از آن هزينه هاي تبليغات با كيفيت، قيمت و توزيع ساختارمند شدند. اين امر نخست از طريق تعيين كيفيت محصول، مطابق با مؤلفه‌هاي تأثيرگذار انجام مي شود، سپس كيفيت به عنوان يك متغير ورودي در تعيين تصميم قيمت اضافه مي شود و نظاير آن. در قسمت زير، قوانين تصميم كارشناسان شركت ABC در جداول 1و2 مطرح مي شوند.
نظير اين دو جدول را مي توان براي بقيه متغيـرهاي ورودي مثل رضايت مشتري هدف، سود هدف و... و تعيين تاثير آنها بر آميخته بازاريابي شركت ABC نيز ترسيم كرد.
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتيجه گيري
دستاورد هاي الگوي منطق فازي براي تعيين آميخته بازاريابي به شرح زير است:
1. توسعه الگويي كه ارزشهاي متغيرهاي ورودي نامطمئن را مديريت مي كند، نظير پيش بينيها و غيره.
2. توسعه الگويي كه با متغيرهاي ورودي مبهم و ناقص نظير كيفيت، واكنش نهايي و غيره سر و كار دارد.
3. توسعه الگويي كه به شكلي كارا متغيرهاي ذهني نظير قدرت رقابتي شركت، سطح رقابت و كيفيت محصول و تركيبي از آنچه براي فراهم سازي راهكارها يا تصميمات واقع گرايانه لازم است را مديريت مي كند.
4. توسعه مدلي كه اثر آميخته ناهمگون متغير كمي و هم فاكتورهاي كيفي را صرفنظر از واحد يا ابعاد چنين متغيرهايي از طريق بيان ارزشهايي چون (بالا، پايين، خيلي قوي و نظاير آن) ارزيابي و تركيب مي كند
 

Similar threads

بالا