متن کامل مناظره مهندس طاهری و حاج آقا عابدینی(ازین کلاسای عرفانی میذاشته اقای مهندس)

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
دعای فرج – حاج آقا عابدینی :
ان شاء الله که جلسه ما مرضی خداوند تبارک و تعالی و انسان های کامل ( پیغمبر اکرم و ائمة اطهار ) واقع بشود و اگر جلسه ی گفتگوست نظرها به هم نزدیکتر شود و اگر نقصی در نظرها هست ان شاء الله اصلاح شود و دلها به هم مهربانتر شود .
اگر ما فرمایشات جناب آقای طاهری را به دو قسمت تقسیم کنیم ( که با هم مرتبط هم هستند ) یک قسمت به درمان و فرادرمانی می پردازد که بی ارتباط به مسئله ای که درباره ی عرفان مطرح می کنید نیست ؛ اما عمده ی نگاه ما و تخصص مربوطه ما بخش دوم است که به عنوان عرفان حلقه یا عرفان کیهانی خودش را در مباحث اصلی و مبانی فکری کار می گنجاند که در کتاب زیبای جنابعالی بیشتر این مباحث به اختصار بیان شده است . قطعا ً حول محور آنچه مکتوب شده و می توان راجع به آن نظر داد یا برخی صحبت های عمومی حضرتعالی خواهد بود .
امّا مباحثی که از آن نشئت می گیرد و اینکه چقدر این مباحث نتیجه داده یا نداده ( درمان ها ) مباحث پزشکی را می طلبد و می شود به عنوان تتمّه ی بحث با دوستان دیگر قرار بگیرد امّا فعلاً بحث در این است و از این منظر است .
آقای طاهری : به نام اوبیا تا شروع کنیم / در انتظار شب نشینیم و طلوع کنیم /. مهم نیست چگونه و چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا شروع کنیم / ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است / چرا غرور و تفاخر ؛ بیا رکوع کنیم .
بسم الله الرحمّن الرحیم با عرض سلام – با عرض تسلیت شهادت سرور شهیدان امام حسین [SUP]( ع )[/SUP] پیشوای شیعیان. تشکر می کنم از فرصتی که در اختیار بنده گذاشتید دوستانمان از کمیته دین پژوهی ،کمیته پزشکی ، کمیته رسانه و چند جای دیگر ...........
جلساتی وقت گذاشتید و عنایت کردید و موضوع فرادرمانی را مورد بحث قرار دادید . البته به واسطه اینکه جلسات یکجانبه بوده است تبعات منفی ای را برای ما به دنبال داشته است که بنده مقدمتاً – نه به عنوان گلایه – گفتم تا جلسه ای را داشته باشیم که رفع شبهات بکند .
حاج آقا عابدینی :جاج آقا شما الحمدالله جلسات متعددی داشتید . اینترنت هم که هست ، کتاب هم که 000/60 نسخه چاپ شده بود .
آقای طاهری : خیر این چاپ نهم است و عمده قضایای ما با ebook است .
حاج آقا عابدینی :منظورم این بود که یک جانبه نبوده است ، چرا یکجانبه ؟
آقای طاهری : خدمتتان توضیح می دهم . بعضی از مواقع قضاوت نهایی است که تعیین کننده است نه قضاوت های ابتدائی ! مثلاً فرض بفرمائید وقتی ما مطلبی را به طور یکجانبه می گوئیم . می گوئیم این گروه می- گویند مجاز – مجاز وجود ندارد پس نیازی به خالق ندارد پس از نظر این گروه خدایی وجود ندارد . بلافاصله از نظر حضرتعالی – که بی نظر بود – دوستان دیگر تحت عنوان « عرفان بدون خدا » جلسه ای می گذارند که من شرح آن را می گویم و بلافاصله جلوی چاپ کتاب بنده را می گیرند و چیزهای دیگر ...؛ شما بی نظر صحبتی را می کنید ولی عده ای منتظر صحبت شما هستند که با دست شما مار بگیرند . ما در مسائلمان نباید ساده اندیشی داشته باشیم چون بلافاصله سوء استفاده هایی صورت می گیرد . در حال حاضر در کشور اسلامی مان فضایی حاکم هست که مختص الآن نیست . تمام وقایعی که حول مسائل ما اتفاق می افتد وقایع نگاری و ثبت و ضبط می شود ؛ تمام مذاکرات و غیره ......... یکی از اهدافی که در دو سه سال گذشته وجود داشته است این بوده که نیروهای مملکتی را در مقابل جمعیت ها قرار بدهد و جمعیت ها را در مقابل آنها قرار بده . به منظور ایجاد بلوا و آشوب و چیزهایی که در آینده بیشتر مشخص می شود و سیاسی کردن جمعیت های غیرسیاسی ؛ یعنی آنها را به جان هم بیندازد و از دور نگاه بکند ؛ ما را به جان شما بیندازد و شما را به جان ما ! ما باید با هم در وحدت باشیم ولی رویارویی اندیشه مان در جای خود محفوظ است و مسلماً تمام مطالبی را که شما فرمودید دوستان عزیزی خیلی جلوتر از شما ( دو دهه قبل تر ) مطرح کرده اند و مسئله این نیست که امروز بعد از سه دهه بپرسیم که ارتباط خالق با مجاز چیست ؟ چون قبلاً بررسی هایی صورت گرفته است . اگر بین ما تفرقه بیفتد کسانی که منتظرند با دست ما مار بگیرند دست به سیاسی کردن جمعیت های غیرسیاسی می زنند . نمونه ی این قضیه در چند سال گذشته بسیار اتفاق افتاده و جمعیتی نیست که طی چند سال گذشته به نوعی آن را ناراضی نکرده باشند و تحریکش نکرده باشند .
من این مطلب را در شروع تحریم ها مطرح کردم و دوستان را دعوت به وحدت کردم که سال بعد مقام معظم رهبری این مطلب را مطرح فرمودند و برای ما باعث خوشحالی شد که مسئولین مملکت خودشان به مسائل اشراف دارند . من این مطلب را به عنوان گلایه مطرح نکردم بلکه به خاطر وحدتی که به آن اعتقاد دارم مطرح کردم بحث و رویارویی اندیشه بله ولی چیزهای دیگر خیر .
بلافاصله از مطالب شما سوء استفاده شده است ( طبق مستنداتی که هست )
حاج آقا عابدینی : من پیاده شده ی صحبت هایم را آورده ام در هیچ کجای صحبتم بنده نگفته ام اینها قائل به خدا نیستند و نیاز به خالق از بین می رود . بلاخره ما باید یک جایی حجتی در ارائه داشته باشیم اگر شما کتابی را به عنوان نتیجه ی افکار و خلاصه ی افکارتان است چاپ کردید این کتاب می تواند محور بحث قرار بگیرد .
آقای طاهری : این کتاب یک متن بسیار خلاصه ای از بسیاری تئوری هاست از آلودگی تشعشعات بگیرید تا سیستم عصبی ثانویه تا اقبال – مذهب فلسفه و ..... است . چون ما برای چاپ کتاب مشکل داشتیم و همه ی اینها داستانهایی است .
کتاب های دیگر مثل کتاب در معادشناسی در بحث موعود و ......... که هیچکدام را نمی توانیم چاپ کنیم به علت اینکه از ما رفرنس می خواهند و کتاب های ما بدون رفرنس است پس کارشناسان هیچ کدام قبول مسئولیت نمی کنند .
ان شاء الله بعد از اینکه برادری هایمان را به هم ثابت کردیم دوست داریم که کتاب هایمان را در اختیار شما بگذاریم ما در حال حاضر با بسیاری از دوستان عالمان در مراوده ی اطلاعات هستیم . ایشان می دانند که دیروز یکی از روحانیون قم را دیدیم و اصرار کردیم که با ما همکاری کنند و ما را تنها نگذارند باید به ما مشاوره دهید .
ما اصلاً از این صحبت ها گریزان نیستیم . ما برای وصل کردن آمدیم . ما از هر نظر سازنده و انتقادی استقبال می کنیم .


حاج آقا عابدینی : ما در کمال متانت و تواضع مباحث شما را نقد علمی کردیم . 8 جلسه ما به صورت کلی مبانی کلی بحث را مطرح کردیم دوستان اصرار کردند که جزئی و موردی بشود . من عقیده ام این بود که هر چه کلی تر باشد هم اشخاص مورد هجمه واقع نمی شوند هم مبنای فکری مورد نقد قرار گرفته است بدون آسیب . لذا 8 جلسه مبانی بود امّا یک جلسه آخر به اصرار دوستان جزئی شد .......ادامه دارد.
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
آقای طاهری : من از شما تشکر می کنم . این جزو افتخارات ماست که شما ما را قابل دانستید نقد کردید . جزو وقایع نگاری این قضیه است . این مطالب را ما روی سایت می گذاریم . این جنبه ی گلگی به خاطر وضعیتی است که با آن رو در رو هستیم و بعد سیاسی قضیه که از این مسائل سوء استفاده ای می شود و ...... این موضوع جدا از روش تحقیق جنابعالی است . هر انسانی از جمله من ممکن است اشتباه بکند ما آماده ی پذیرش اشتباهتمان هستیم ولی افترا و تهمت و جو سازی موضوع دیگری است .
مباحثمان را در رابطه با یک تعریف جزئی از عرفان شروع بکنیم . تعریفمان از عرفان چیست ؟ منظور ما از عرفان کیفیت شناسی است . ما بحث شناخت و بررسی کمی داریم و کیفی ! هر جا صحبتی از کمیت بشود الزاماً صحبت از کیفیت هم به میان می آید پس ما یک بحث کیفیت شناسی داریم که آن را در شاخه های مختلف مورد بررسی قرار می دهیم . مثلاً در مدیریت : کیفیت در مدیریت ؛ کیفیت در حقوق ؛ کیفیت از نقطه نظر علم ؛ کیفیت در مذهب و .......
مثال بزنیم : مثلاً در قضا و قضاوت ! قضات کتابی دارند که تمام موارد قانون در آن هست وقتی یک سارق را پیش قاضی می برند یک فرم کمی دارند سرقت کردی مجازاتت این است . امّا یک بُعد کیفی هم دارد قاضی می تواند از بُعد کیفی هم نگاه کند این سارق بار اولش است یا نه ؟ نیاز مالی داشته یا نه ؟ چه کمبودها و مشکلاتی دارد . می تواند این را هم بررسی کند پس به بعد خشک کمی می توان نگاه کیفی هم کرد . ما به هستی می توانیم نگاه کمّی بکنیم که همان علوم است و می توانیم نگاه کیفی هم بکنیم یعنی به چرایی و پشت صحنه اش هم می توان نگاه کرد .
کیفیت : ایجاب نمی کند که کمیتی به وجود بیاید مثلاً اگر ما کنترل کیفی در صنایع داریم باعث نمی شود ما خودرو را بسازیم امّا اگر خودرو ساختیم می گویند ببنیم چه طور کار می کند . پس کیفیت سنجی به خودی خود فاقد پیشنهاد انجام کار است . فاقد اصول انجام کار است . فقط زمانی به وجود می آید که کمیتی داشته باشیم تا مدیریت نباشد بحث کیفی معنا ندارد تا خودرو نباشد کفیت آن معنا ندارد .
- مثلاً در اصول مطروحه در مذهب یکی اش تقم الصلوه است . این از زاویه ی کمی اش مطرح اش است امّا یک نفر می تواند آن حرکت فیزیکی را از منظر کیفی ؛ از منظر دل بررسی کند .
- مثلاً کارمندی سرکار می آید و کارت هم می زند از لحاظ کمیت ساعات کار او مشخص است اما از لحاظ کیفیت چی ؟ کارمند دلسوزی است با وجدان است یا از زیر کار در می رود . این بُعد کیفی از کارت ساعتی او مشخص نمی شود .
- ما به کنترل کیفی عرفان می گوییم . کنترل کیفی در مذهب همان عرفان است . بنابراین در عرفان چیزی به نام تکلیف نیست . این یکی از مطالبی که شما مطرح کردید بود « عدم تکلیف مداری عرفان » از موارد مطرح شده توسط شما بود .
- حاج آقا عابدینی :بهتر نیست مطالب تک تک گفته شود و سئوالات آن مطرح شود سپس به سراغ مطلب بعدی برویم ؟ چون الآن شما چند مطلب را بیان فرمودید .
- آقای طاهری : حاج آقا شما تمام مطالبتان را بیان فرموده اید .
- حاج آقا عابدینی :نه این طور نبوده است قاعده ی صحبت این است که در یک مطلب طرفین نظرشان را بگویند و سپس وارد مطالب بعدی شوند اما اگر قرار باشد از ابتدا تا انتها صحبت های شما بشود پس قرائن قبلی چه می شود ؟
- آقای طاهری : حاج آقا شما نه جلسه صحبت فرموده اید و تمام نقطه نظراتتان را نگفته اید .
حاج آقا عابدینی : نه این طور نبوده فقط جلسه آخر بوده آن هم بسیاری مطالب گفته نشده است .
( یکی از حضار آقای طیب A : آقای طاهری شما هم در جلساتتان در دانشگاه تهران تمام مطالبتان را گفته اید و ما هم استفاده کرده ایم شما اگر فیلم های آقای عابدینی را دیدید ما هم فیلم های دانشگاه تهران را دیده ایم . این جلسه برای سخنرانی تشکیل نشده امّا شما سخنرانی ای رو شروع کرده اید که نسبتاً طولانی است و اگر بخش های مقدماتی اش رد بشود اصلاً بخش های بعدی گفتنش بی دلیل است اجازه بدهید بحث ها بخش به بخش مورد صحبت قرار بگیرد و چیزی که اثبات شد و یقینی شد روی آن پله دوم را بسازید ) .
- آقای طاهری : دانشگاه تهران مباحث خود ماست .
- حاج آقا عابدینی : ( یکی از حضار آقای طیب : ما برای سخنرانی دعوت نشده ایم بلکه برای یک جلسه گفتگو دعوت شده- ایم )
- آقای طاهری : ممکن هست ما وقت کم بیاوریم سخنرانی دانشگاه ارتباطی با این مباحث ندارد در دانشگاه تهران کسانی بودند که آشنایی داشتند و کار عملی انجام داده بودند آمده بودند از بحث های تئوری استفاده کنند .
- حاج آقا عابدینی :جلسات دانشگاه و دیگر جلسات شما مخاطب عام داشته است . البته در دانشگاه تهران عده ای از آنها افرادی بودند که جلسات قبلی حضرتعالی را شرکت کرده بودند امّا همانطور که خودشان ابراز می کردند عدّه ای گفتند جلسه ی اول است که می آئیم خود جنابعالی از حضار پرسیدید .
آقای طیب : کتاب شما چاپ شده و 000/90 نفر آن را خوانده اند آیا 000/90 در حلقه های شما بودند یا مثل بنده مخاطب عام بودند آیا سخنرانی های شما که بیرون داده می شود مخاطبش عام نبوده ؟ سایت شما مخاطبش عام است و هر کس می تواند وارد سایت شما بشود و از مطالبش استفاده بکند پس اگر صحبتی در برابر صحبت های شما شده در برابر این همه صحبتی که از جنابعالی شده زیاد نبوده است و این باعث نمی شود که شما بفرمائید من باید نُه جلسه یا یک جلسه مقابل آن صحبت کنم . اگر این طور باشد ما هم باید صدها جلسه صحبت بکنیم .
حاج آقا عابدینی :قاعده این است که این جا مخاطب عام نیست و ما دو گروه هستیم که نسبت به هم نقد داریم باید در این جلسه نقد بشود جلسه گفتگوست . اگر بنا بود ما نقطه صحبت های جنابعالی را بشنویم باید به جلسه ی سخنرانی شما می آمدیم . ما هم می آمدیم عیبی هم نداشت چنانچه نوارهایتان را گوش کرده ایم . من همه ی نوارهای شما را گوش کرده ام و خلاصه ی آنها را در این برگه ها نوشته ام .
- آقای طاهری : من دارم به ترتیبی که شما نقد کرده اید مطالبم را می گویم
جمع آوری قضیه مذهب اصول رهروی است عرفان کیفیت رهروی است در عرفان نمی گویند که دزدی نکنید یا چه کاری بکنید . بلکه هر آنچه در اصول مذهب بود کیفیّتش را مورد بررسی قرار می دهد . مثلاً غلط است بگوییم نظر عرفان راجع به اخلاق چیست اخلاق در اصول مذهبی مورد بررسی قرار می گیرد اما عرفان کیفیت قضیه را مورد بررسی قرار می دهد . بنابراین جز کیفیت چیزی در عرفان نداریم تکلیف مدار بودن عرفان که شما فرموده بودید اصلاً عرفان پیشنهاد تکلیف ندارد . بعد از اینکه عملی صورت گرفت روی کیفیت آن بحث می کند . در اینجا اخلاق را هم داریم که اصول کیفیت را بررسی می کند که جایگاه خودش را دارد بنابراین ما در عرفان مطلب مستقلی مانند اخلاق در عرفان و عبادت در عرفان نداریم مگر اینکه کیفیّتش را بحث کند .
این موضوع که شما فرموده بودید که عبادت مزدوران – آزادگان – بردگان : اولاً کجا تخطئه شده ؟ دوماً اینکه ما گفتیم این مسیر هست اما مطلوب آن است که ما به جایی برسیم که عبادت آزادگان است و این خانه ی دل ما تمام و کمال در خدمت عبادت قرار بگیرد و ما با عشق این مسئله را دنبال کنیم و نگاه ما نگاه عاشقانه به مسئله ی عبادت باشد کجا ما گفتیم که عبادت تجّار را ما قبول نداریم حتی دوستان یک مثال در کلاس ها از من شنیده اند : بچه ای که تازه به حرف می آید کلماتی را می گوید که نه از نظر تلفظ درست است و نه از نظر معنا .
پدر و مادر برای این کلام – با وجود اینکه فاقد معناست – ذوقی می کنند که کائنات به وجد می آید اما اگر همین بچّه به مرحله ی دکترا رسید و دوباره همان کلام را تکرار کرد شما از او می پذیرید ؟ قطعاً نمی پذیرید .
ما در جلسات می گوئیم بسم الله الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان همه هم خوششان می آید اما در جایی دیگر ممکن است همین پذیرفته از فرد نباشد یا چیز بیشتری از او بخواهند و انتظار بیشتری از او داشته باشند وقتی بچه تازه به سن تکلیف می رسد از روی تقلید نماز می خواند و قاعدتاً عشقی ندارد ولی در یک جایی باید از این مسیر عبور بکند و عبادت را از عبادت تاجر به عبادت آزادگان برساند . تعجب می کنم ما کجا تخطئه کردیم ؟
من نظرم این بود که توضیحات بعدی را بدهم .
- حاج آقا عابدینی :اجازه بفرمائید ما به این سئوال جواب بدهیم و بگوئیم کجا ؟ گفتگو بکنیم .( یکی از حضار آقای طیب A : و جلسه هم ناظمی داشته باشد که وقت بدهد چون شما متکلم وحده اید . اجازه بدهید ناظم را تعیین کنیم . )
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
( یکی از حضار آقای طیب A ( خطاب به آقای طاهری ) : چه شما حرفهای جاج آقا را نقد کنید چه ایشان حرفهای شما را یک جلسه یا ده جلسه ! تا هر جایی که نقدی وجود داشته باشد . قرار نیست همین فرصت واحد شما باشد که شما می گوئید من می خواهم از آن استفاده کنم در عین حال هم اسم جلسه گفتگو است ولی فقط گفت دارد گو ندارد . جلسه باید ناظر داشته باشد و وقت بدهد )
- حاج آقا عابدینی :همه حرفهایی که جنابعالی تا اینجا فرمودید من تفصیلاً روی این صحبت ها حرف دارم . من تفصیلاً این حرف ها را گوش کرده ام راجع به کیفیت ؛ راجع به معنای عرفان ؛ دو جلسه شما راجع به عرفان صحبت کردید نوارش را من کاملاً پیاده کرده ام الآن فرمایشات حضرتعالی جدید نیست و دوستان هم که اکثراً شاگردان حضرتعالی هستند و اینها را شنیده اند . اگر جمعی بودند که نشنیده بودند میگفتیم که جنابعالی می خواهید برای آنها بیان کنید و آنها را از شبهه در بیاورید اما دوستان همه این جلسات را گذرانده اند و ما هم که شنیده ایم پس بهتر است گفتگو کنیم .
- آقای طاهری : حاج آقا نتیجه ای رو که جنابعالی درباره ی تکلیف مدار نبودن گرفتید نشان می دهد که .....
من نوارها را بعد از آن جلسات گوش کرده ام و الآن باز هم حرف جدید دارم با توجه به آن گوش کردن های جدیدم . اجازه بدهید نسبت به مسائل گفتگو کنیم و کسی مدیر جلسه باشد تا نتیجه بگیریم .
( یکی از حضار W: مطالبی که شما فرمودید استاد یادداشت کردند عادلانه این است که الآن هم شما یادداشت کنید بعد جواب بدهید )
( یکی از حضار آقای طیب A ( خطاب به حاج آقا عابدینی ) : ایشان ( آقای عابدینی ) صد برابر آقای طاهری یادداشت کرده اند ؛ وقت بیشتری هم گذاشته اند . اگر ایشان ( آقای طاهری ) تشریف آورده اند سخنرانی بفرمایند ما برویم . اگر هم جلسه گفتگوست باید ایشان (آقای طاهری) تحمل شنیدن انتقادات را داشته باشند ) .
- حاج آقا عابدینی :ببینید موضوع دعوت ما به اینجا چیست ؛ گفتند آقای طاهری می خواهند تشریف بیاورند در رابطه با بحث هایی که شده گفتگو کنیم نگفتند ایشان می خواهند سخنرانی کنند .
- آقای طاهری : سخنرانی نیست حاج آقا .
- حاج آقا عابدینی :می خواهید قبل از اینکه ایشان می خواهند بگویند من مطالبشان را از رو بخوانم ؟
( یکی از حضار آقای طیب A : سخنرانی هایی که آقای طاهری داشته اند نظریات خودشان را بیان کرده اند فارغ از اینکه نقدی به کسی وارد بکنند و جریان فکری را مورد نقد قرار بدهند نظرات شخصی شان را گفته اند . بعد یک جلسه ی نقدی برگزار شده که منصفانه اش این است که برای پاسخ به آن نقد ؛ جلسه ای برگزار شود حالا تصور این حضور هم همین پاسخ به نقد بود . آنچه که به ما منتقل شد همین بود که یک جلسه ای باشد که حاج آقا تشریف داشته باشند که در آن نسبت به نقاطی که تشکیک کرده بودند پاسخ بگیرند .
سی دی را شخصاً رؤیت کردم که شما ( آقای عابدینی ) آن جا تصریح فرموده بودید که چیزی که مجاز است خدا نمی خواهد . )
- حاج آقا عابدینی :بنده جمله ی خود ایشان را خواندم . الآن هم از روی کتاب می خوانم .
( یکی از حضار : ( خطاب به آقای عابدینی ) : تیتر مطلب را هم بخوانید ، تیتر مطلب اثبات وجود خداست و جمله ی شما نفی خداست ) .
- جواب تخطئه را بدهید
( یکی از حضار آقای طیب A : پس ما امروز آمده ایم یک سخنرانی از آقای طاهری بشنویم نیامدیم گفتگو کنیم ، پس 8 جلسه هم می خواهند صحبت کنند . پس ما هم باید معادل 8 جلسه ایشان ( آقای طاهری ) در دانشگاه تهران حرف بزنیم . چه فایده ای دارد ؟ اگر نگرانی ای از سست بودن حرفهایمان نداریم باید به میدان قد بگذاریم تا ارزشش شفاف تر و روشن تر شود بنابراین آقای مهندس وام می خواهد این گفتگو رو در رو انجام شود . من بنا را بر سوء نیّت نمی گذارم ممکن است خطاهایی در ذهنم داشته باشم یک محقق دیگر هم ممکن است اشتباهاتی کرده باشد با تبادل اطلاعات می توانیم میزان اشتباهات را پایین بیاوریم ولی این مستلزم گفتگوی متقابل است ) .
( یکی از حضار : باید از استاد دعوت می شده سپس این اتفاق می افتاده )
( حضّار آقای طیب A : استاد هم باید در جلسات دانشگاه تهران از ما دعوت می کردند )
( یکی دیگر از حضار A : ایشان ( آقای طاهری ) کلاس درس داشتند ) .
( حضّار A : ایشان سایت و کتاب برای عموم مردم دارند ) .
( حضّار B : شما دارید به چیزی متهم می کنید که 70 میلیون حق مسلّم شان است ) .
( حضّار A آقای طیب : اگر جلسه گفتگوست که گفتگو کنند اگر جلسه سخنرانی است بگویید ضبط کنند ما هم در خانه گوش می کنیم و یادداشت می کنیم ) .
( یکی دیگر از حضار ( آقای کامیابی ) : من از خانم رسائیان خواهش کردم که به جلسه نظم بدهند . همه دانشگاهی هستیم ، یک موضوعی مطرح بشود در یک حد : زمانی خاص هر یک از دو طرف می توانند پاسخگو باشند . همه هم این بحث ها رو قبلاً شنیده اند اینجا جلسه ی دفاعیه نیست بحث دانشکده دندانپزشکی جداگانه است اینجا می خواهیم درباره مسائلی که ایجاد شبهه می کنند بحث شود ) .
( خانم دکتر رسائیان : با عرض سلام . در بحث های اعلام نظر و اظهار نظر همیشه هست وقتی بحثی فرافیزیکی باشد مشکل بیشتر خواهد شد . وقتی دکتر کامیابی این جلسه را به بنده اطلاع دادند . به نظرم رسید که آقای مهندس مکانیکی درباره ی فرادرمانی نظرات و تجربیاتی دارند و می خواهند این تجربیات را به مدعوین منتقل کنند . این جلسه در یک سالن سیصد نفری برگزار نشده و محدود است بیشتر برای اینکه ما با چنین چیزی آشنا شویم و بعد بتوانیم پاسخگوی سئوالات دانشجویان باشیم و اگر نتوانیم حق را ادا نکردیم . از آقای مهندس طیب ممنون هستم که این رقابت را بین نظرها ابراز می فرمایند ولی همین طور که همه – چه موافق و چه مخالف – احساس کردند ما باید در هر کاری احساس عدالت کنیم تا آرامش داشته باشیم چون همه چیز سر جای خودش قرار می گیرد . عدم احساس عدل همه را دچار پریشانی می کند و ما دلمان نمی خواهد مهمانانی که به دانشکده ، تشریف آوردند خدای نکرده با یک خاطره ناعادلانه ما را ترک بفرمایند . در نتیجه خواهش می کنم هر یک از سروران که سئوالی دارند یا پاسخی در مقابل مهندس طاهری بفرمایند با رعایت وقت – خودشان تعیین کنند من می خواهم 5 دقیقه یا دو دقیقه صحبت کنم – فرمایشاتشان را بفرمایند – سایرین که مراد خود را تنها می بینند خیلی طبیعی است که از او دفاع کنند و طرف مظلوم را بگیرند . )
( یکی از حضّار B : ما اینجا ارتباط مرید و مرادی نداریم شاید مرسوم گروه ها این است که قطبی و مرشدی دارند . ما چنین حالتی را نداریم ما نسبت به چیزهایی آگاه شده ایم قدردان هم هستیم اما رابطه مان مرید و مرادی نیست )
( خانم دکتر رسائیان : ممنونم از اصلاحتون )
- لطفاً جناب مهندس موضوع خاصی رو وارد شوند و صحبتشان را بفرمایند و بعد از آن مهلت دهند اشکالات رو دیگران مطرح کنند و اگر پاسخی برای آن اشکالات داشتند بفرمایند و پس از آن موضوع جدید ارائه دهند .
- آقای طاهری : یکی از موضوعاتی که اینجا به آن رسیدیم بحث تخطئه روی مباحث عبادتی داشتیم که خودمان چنین کاری نکرده ایم ولی شما این بحث را مطرح فرموده اید لذا بفرمائید پاسخ دهید .
خانم دکتر رسائیان : بنده منتظرم آقای مهندس طاهری که شما یکی از ابعاد فکری و کاری تان را مطرح بفرمایید و در رابطه با آن بحث بفرمایید ما به یک اطلاعات خاصی برسیم و سپس مورد بحث قرار بگیرد .
- آقای طاهری : راجع به این موضوع قبلاً صحبت شد راجع به بحث نگاه کیفی به بحث عبادت . ما این روایت از حضرت علی [SUP]( ع )[/SUP] در رابطه با عبادت تجار ، آزادگان و ... ما این بحث را به عنوان یک بحث کیفی مطرح کرده بودیم نه اینکه تخطئه کنیم . اگر محبّت کنند پاسخ بدهند ما روشن می شویم .
( یکی از حضّار B : جسارتاً اگر صلاح می دانید – خطاب به آقای طاهری – مسائل عمده اشکال عقل و عشق را مطرح بفرمائید چون برای حاج آقا گویا اشکالی در این باره پیش آمده ) .
- آقای طاهری : من از زاویه ای وارد جریان شدم که دوستان فکر کردند من می خواهم سخنرانی کنم در حالی که من اصلاً سخنران نیستم فقط سعی می کنم مباحث را با زبان الکن خود توضیح بدهم .
ما دو پله داریم که همه ی موارد زندگی ما از این دو پله خارج نیست یا پله ی عقل است یا پله ی عشق / پله ی عقل در برگیرنده علم و دانش و عقل و استدلال و پند و نصیحت و اصول است . در واقع یک پله ی ابزار است ما در این پله با ابزار سر و کار داریم مثل استدلال .
و روی پله ی عشق ما با هیچ گونه کمیتی که بتوانیم ابزار برای آن قائل باشیم سر و کار نداریم در واقع همان بحث کیفیت روی این پله مطرح می شود مثل ذوق ، شوق ، حیرت ، تعجب و .... که کمیت برای آنها نمی توان قائل شد .
وقتی روی پله ی عشق هستیم روی پله ی بی ابزاری هستیم پای عقل لنگ است برای همین گفته می شود :
پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سوخت بی تمکین بود . چون استدلال روی پله عشق کاربردی ندارد و تا کمیّتی نباشد کیفیتی نمی تواند روی آن سوار شود و کاری انجام دهد . من الآن می گویم عاشقم روی کره ماه قدم بزنم تا یک آپولو نسازم عشق من قابل پیاده شدن نیست . بنابراین اینها لازم و ملزوم همدیگرند و هر کدام کاربرد جداگانه ای دارند . روی پله ی عقل اصول داریم ولی در پله ی عشق کیفیت پیاده کردن اصول را داریم پس در پله ی عشق می خواهد بگوید یک کار را ما با چه دلی انجام می دهیم . صلاه مقدار کمی دارد که روی پله عقل است شرایط نماز شرایط مکان شرایط لباس . اما اینکه ما با چه دلی این کار را انجام می دهیم روی پله ی بی ابزاری و عشق می آید ذوق است نمی توان برای آن کمیت و حد و اندازه گذاشت پس موضوع عبادات این بوده که ارتقا کیفی پیدا بکنیم نه چیز دیگری که مورد تخطئه قرار گرفته باشد .
حاج آقا عابدینی :بحث کمیت و کیفیتی که حضرتعالی مثال می زنید . کمیت و کیفیت یک بیانی است که اصطلاح جدیدی است که خودتان ایجاد کرده اید و الّا طبق مصطلاحات که مورد قبول است هیچگاه استدلال را به عنوان کمیت کسی مطرح نکرده است یعنی در آنچه که مربوط به عقل است که برداشت ما از جهان است و پایه های برهانی جهان در تمام اصطلاحات رایج جهان به عنوان یک کیفیت دیده شده است البته کیفیت مختلف است چون علم خودش کیفیت است لذا چون علم کیفیت است بعضی وقت ها کیفیتی است که در مرتبه ی علم حصولی است اما یک کیفیت در ارتباط با علم حضوری است و در عرفان مطرح می شود . هر دو کیفیت است اما دو گونه کیفیت است نگوییم که عقل کمیت است و ابزاری است که استدلال ابزار آن است . خوب کسی هم می تواند بگوید ابزار عشق ، شور است . شوق است . امّا واقعاً آن شور و شوق و سوز ابزار عشق است ؟ به یک عنوان می توان گفت ابزار است به عنوان دیگر می توان گفت عین عشق است . استدلال به عنوانی عین عقل است به عنوانی ابزار عقل است . اشکالی ندارد . من این را قبول ندارم که بین عقل و عشق دائماً تفکیک می کنیم یعنی انسان را در دو ساحت نگاه می کنیم . عقل و عشق لازم و ملزوم یکدیگرند و اگر ما هر کدام از اینها را تفکیک کردیم و برای هر کدام لازمه ای شناختیم .
آنجا که در اشعار به عقل تاخته می شود منظور توقف در عقل است که اشتباه است نه خود عقل . اگر می گوید – پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود – نمی خواهد بگوید عقل غلط است می خواهد بگوید عقل تا یک حدی کشش دارد بیش از آن از او توقع نداشته باشیم لذا امیر المؤمنین [SUP](ع )[/SUP] هم هرگاه می خواهد عقل را در رابطه با شناخت خدا مطرح کند مطرح می- کند که اگر عقل پایش را در دایره ذات ربوبی گذاشت و هم می شود .
به نام خدا : DVD2
آیا می شود عشق باشد ولی از عقل منسلخ باشد ؟ این امکان ندارد چون عقل یعنی شناخت و فهم و یافت ؛ یعنی همان شور و شوقی که حتی در عشق یافت می شود و انسان یافت می کند خود آن بیان عقلش است . لذا هر عشقی بر عقل مبتنی است و هر عقلی ممکن است به عشق منجر شود . امّا آیا هر عاشقی مبتنی بر عقل است . می شود این قاعده ی کلی را گفت ؟ جون از کلام حضرتعالی یافت می شود که عشق قطعاً از عقل نشئت می گیرد آیا می توان این را کلی گفت یا نه برخی عشق ها ممکن است بر پایه عقل نباشد به عنوان یک سئوال این را مطرح می کنم .
( یکی از حضار A آقای طیب : در تکمیل سئوال آقای عابدینی جسارتاً عرض می کنم گمان من این است که در به کار بردن کمله ی عقل و عشق باید ریزبینانه تر جلو رفت یک عقل ابزاری داریم یک عقل جزئی داریم . عقلی که به حقوق آدم و طبیعت اذعان می کند عقلی که دستاوردش هم علوم تجربی است هم صنایع و فناوری ها . این عقل جزئی است . یک عقل کلی هم داریم . عقل الهی .
بله در حوزه عقل جزئی و کاسب کار و منفعت محور چه عشق مجاز چه عشق حقیقی یک نوع مالیخولیاست چون عشق می گوید « خودت را فدای معشوق کن » عقل می گوید » همه را فدای منافع خودت کن » لذا نه تنها عقل ابزاری نمی تواند عشق الهی را درک کند عشق مجاز را هم یک بیمار روانی می داند و می گوید باید عاشق را درمان کرد . اختلال عقلی پیدا کرده است بنابراین وقتی از عقل صحبت می کنیم باید بگوییم کدام یک از این دو عقل ؟ عقل جزئی یا عقل الهی . عقلی که
« بک اعاقب و بک اثیب » ............ و « العقل ما عبد به الرحمن » ؛ در حوزه عشق هم همین طور .
عشق مجاز و عشق حقیقی داریم . عشق مجاز عشق به تجلیّات و خلوق است . مستقل و فارغ از اینکه مخلوق است . بما هو هو عاشق است این عشق مجاز است امّا عشق حقیقی عشق به حقیقت و آثار آن حقیقت با نظر به اینکه آثار آن حقیقت است .
بنابراین وقتی ما این دعوای عقل و عشق را مطرح می کنیم باید اول آن تفکیک را کرده باشیم . کدام عقل با کدام عشق تقابل دارد . عقل به معنای عقل حقیقی با عشق حقیقی در واقع یک گوهر دارند . به تعبیری یکی از تجلیات آنچه به آن عشق می گوییم می شود عقل و همانطور که اشاره هم شد هر مرتبه ای از معرفت مقدمه ی مرتبه ی بالاتر است ؛ ( بالاتر از محبت است ) و وقتی محبت ایجاد شد انگیزه شناخت را ایجاد می کند و می شود معرفت بالاتر و اینها به مرتبه ای می رسند که عشق عاشق را به فنای در معشوق بکشاند آنجا دیگر بساط جمع می شود و نه عاشقی می ماند و نه عشقی و همه چیز معشوق است و بس !
بنابراین به نظر من می آید که این تعاریف ریزبینانه تر باید در آثار شما می شد ضمن اینکه اساساً انطباق آن با بحث هایی که شما کردید ( در حوزه عرفان و تعریف شما از عرفان که از ابداعات جنابعالی است ) وقتی از چیزی که تعاریف مصطلحی از چیزی داریم و اگر بیاییم تعریف جدیدی از آن بکنیم همیشه این نگرانی هست که مخاطب به معنای متعارف آن در جامعه آن را بگیرد ما چه انگیزه ای داریم ؟ مثلاً اگر واژه ی خدا را برای دستگاه تلفن همراه وضع کنیم البته جعل اصطلاح مانعی ندارد اما وقتی می گوییم « خدا » چند نفر از مخاطبان ذهنشان به سمت تلفن همراه می آید ؟ اصطلاحی که شما راجع به عرفان به کار بردید اصطلاح بدیع و ناشناخته ای است اینکه عرفان فارغ از دستور العمل هاست فارغ از تکالیف است . به هیچ وجه اینطور نیست . لازمه ی عرفان عملی سلوک است دستور العمل های سلوکی است که بدون آن محال است سالک به هدفش
( مراتب معرفت شهودی ) برسد . بنابراین اینکه بگوییم عرفان بی اعتنای به تکالیف است و راجع به کیفیت تکالیف صحبت می کند و دستور العملی برای سالک تعیین نمی کند این دور از حقیقتی است که در عرفان هست ) .
( جناب آقای عینی : فکر می کنم صحبتی که شد قرابت ذهنی و نزدیکی تفکر در این بخش را رساند در حوزه معرفت وقتی نگاه به عقل و عشق می کنید قابل تفکیک نیست این دو در انسان یک تابش دارد و یک سرچشمه ! و یک مسیر را طی می کند و به یک هدف هم می رسد ولی به دلیل اینکه ما بخواهیم در مفاهیم و مصادیق وارد شویم تفکیک می کنیم معرفت را به عشق و عقل ! و وقتی دوستان مثال می زنند که باید مسیری را طی بکنیم که مرحله ی عشق را طی بکنیم و از آن مرحله در مرحله ی عقل پا بگذاریم . آنچه که جناب آقای طاهری هم می فرمایند همین است من فکر می کنم که اگر به جزئیات عنایت بفرمائید ایشان می گویند که اگر ماشین تولید نشود کنترل کیفی نمی تواند بر آن سوار بشود ( یعنی ما مقدمه ای داریم عالم استدلالی داریم عالم کمیتی داریم این عالم کمیت وجود دارد بعد از آن بحثی به عنوان کیفیت مطرح می شود . البته اگر شما وارد بحث عشق به معنای عشق مطلق و کلی شوید – محاسبات عقلی و استدلالی پایش لنگ است . مثال می زنیم ؛ ایّام متعلق به ابا عبدالله حسین [SUP]( ع )[/SUP] حرکت امام حسین با چه معنای عقلی – به معنای آنچه جعفر برای امام حسین [SUP]( ع )[/SUP] ترسیم کرد – می تواند مبتنی باشد به چه ؟ )
- حاج آقا عابدینی :امام حسین [SUP]( ع )[/SUP] در جواب جعفر چه گفت ؟ با چی جواب داد ؟ مگر نگفت عشق است ؟ مگر استدلال نکرد ؟
( یکی از حضار B : آن عقل کلی است گفت اگر دین زنده نمی شود الاّ به خون من ، فالسیوف ......)
- حاج آقا عابدینی :استدلال کرد
( یکی از حضار B : بله – استدلال کرد )


- حاج آقا عابدینی :استدلال کرد که منکر معروف شده لذا من می روم تا شهید شوم.......****
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
( یکی از حضار B : بله – استدلال کرد )
- حاج آقا عابدینی :استدلال کرد که منکر معروف شده لذا من می روم تا شهید شوم
( آقای یمینی : پس این مبنای عقلی وجود داشت که حرکت عاشقانه ی امام حسین [SUP](ع ) [/SUP]را توجیه می- کرد )
- حاج آقا عابدینی :پس عقل و عشق در آغوش همدیگرند .
( آقای یمینی : پس آنچه که آقای مهندس طاهری می فرمایند که تا دریافت های کمّی نباشد نمی شود کیفیت را بر آن سوار کرد دلیلش آن است که دست در آغوش همدیگر دارند ) .
- حاج آقا عابدینی : کمیتی که ( آقای طاهری ) ایشان مثال می زند که می گوید کمیت و ابزار کار عقل است غیر از این می شود آن عقل جزئی نگر است ایشان عقل کامل را هم می گوید . امّا آن عقلی که در اشعار می آید چیز دیگری است . ما هم عشق جزئی داریم هم عقل جزئی داریم هر دوی اینها ذم به آنها تعلق گرفته مذمت شده اند ؛ هم عقل جزئی هم عشق جزئی .
هم عشق کلی داریم هم عقل کلی ؛ وقتی پیامبر اکرم [SUP]( ص )[/SUP] روایت کرد که « اولُّ ما خلق » عقل است « الأول ما خلق الله العقل » یعنی آنجایی که رابطه ی نهایی عالم است . در بالاترین اولین عقل است . پس عقل کمیّت نیست ابزار نیست پس ما یتاییم در عقل جزئی مثال بزنیم ؛ عقل را تخطئه بکنیم ! همین مثال را می توان عیناً درباره ی عشق زد عشق جزئی که هوس می شود و عشق را تخطئه کرد این هر دو غلط است هم عشق یک مرتبه ی متعالی دارد هم عقل یک مرتبه متعالی دارد .
( ناظم جلسه : آقای مهندس طاهری لطفاً جواب این سه نفر را یکجا بدهید )
- آقای طاهری : در کتاب نوشته شده انسان همواره بر روی دو پله قرار دارد پس داریم راجع به انسان صحبت می کنیم ؛ هرگز منظور از این تفکیک به منزله ی این نیست که این راهش را می رود آن راه خودش را ؛ چون این دو لازم و ملزوم یکدیگرند با هم هستند . جایی نگفتیم که هر کدام جایی می روند و جدا شدن دلیل بر تخطئه نیست ، کجا تخطئه شده ؟ هیچ جا تخطئه نشده در آنجا هم اشاره به عقل کل شده است و هم اشاره به عقل جزء نگر شده و عقل جزء نگر اگر مورد ملامت عرفا قرار گرفته برای این است که در جایی می خواهند به یک فرازهایی دست پیدا کنند و عقل جلوی پایشان را می گیرد عقل گوید ......... حد بست و بیرون راه نیست / عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
یعنی این خواسته راهی را برود عقل گفته راهی نیست و او عقل را تخطئه کرده است و در واقع عرفا هم علمای عرفان خودشان بوده اند و در مقام انکار عقل نبوده اند . من تعجب می کنم که چرا ما از یک بحث تحت عنوان تخطئه یاد می کنیم این دلیل بر تخطئه نیست این یک جایگاه دارد و آن یک جایگاه دارد و عقل بیان عشق است . عشق خودش بیان ندارد . عقل است که عشق را به تفسیر می- کشد .
یک موضوع دیگر در بحث عرفان عملی در نظری ؛ ما برای کنترل کیفی در صنعت می گوییم این فولاد را ما داریم حالا می خواهیم بدانیم کیفیت آن چیست . طرح این مسئله و اینکه از طریق کشش فشار و غیره امتحان کنیم و این می شود نظری !
ولی خود بحث کیفیت ؛ در موضوع کیفیت سنجی هست . وقتی ما می گوییم کیفیت عملی را افزایش دهیم تعریف نحوه ی ارتقا کیفیت نظری می شود . حالا ما چطور به درک جهان هستی برسیم ؟ این یک کیفیت است .
این چگونه برسیم ؟ نظری است . از نظر ما کیفیت سنجی نظری است . که با هم وارد بحث و بررسی می شویم که ما چطور این جهان هستی را درک کنیم . چرایی اش و پشت صحنه اش را درک کنیم ، فلسفه ی خلقت را درک کنیم . با استدلال یک مسئله است . ادراک هستی که مطرح می شود یک بحث دیگر است و این موضوع نظری روی خود کیفیت بحث می کند . هرگز نظری این نیست که دروغ نگوییم . دروغ نگوییم باید از اصول و مانیفست بیرون بیاید که همان مذهب است .
( حضّار A : یعنی هیچ دستور العملی وجود ندارد که بگوید چه بکن و چه نکن ؟ )
آقای طاهری : آن نحوه ی رسیدن به آن ادراک و اشراق هست ولی اگر اصولی دارد مال مذهب است
( حضّار آقای طیب A : مذهب را که ما جدای از عرفان تعریف نکردیم . گاهی کسی با رساله مرجعش زندگی می کند و در مسیر سلوک عرفانی هم نیست امّا اگر یک سالکی پیش اهل دل و اهل معرفتی برود و بخواهد تحت تربیت او قرار بگیرد و بخواهد به وادی شهود هم راه پیدا بکند آن پیر راهبر به او دستور العمل سلوکی می دهد که بگوید چه بکن چه نکن دستور ترک محرمات ادای واجبات ، تقیّد به مستحبات و ............ . آیا دستور العملی به او می دهد ؟ ذکری به او می دهد ؟ یا هر روش دیگری ! که برای تربیت سلوکی او مصحلت می داند به او می دهد یا نمی دهد ؟ اینها همه تکالیفی است که آن مربّی عرفانی به آن سالک الی الله می دهد و او مکلّف است از راه انجام آنها .... حوزه ی تکالیف در عرفان بسیار وسیع تر است از تقدس زاهدانه ی معمولی است .
شما با یک رساله ی مرجع تقلید احکامتان تمام می شود ولی وقتی به حوزه ی عرفان می آیید آنقدر ریزبینانه وارد تکالیف می شوند که حد ندارد . بنابراین اینکه ما بگوییم عرفان تکلیف مدار نیست و فقه تکالیف را مشخص می کند ؛ عرفان کیفیت انجام تکالیف را روش می کند به هیچ وجه اینطور نیست )
( یکی از حضّار B : ورود به این این حیطه ها لازمه اش این است که ایشان مرجع تقلید باشد و احکام به مردم بگوید . وقتی شما می خواهید راجع به نماز و شکسته بودن نماز صحبت کنید و کیفیت روزه و اعمال عبادی ولو حیطه عملش متفاوت است بنده وظیفه دارم از جهت شرعی بنابر تکلیفم عمل کنم ، تقلید کنم یا مقلّد باشم یا مجتهد باشم یا عمل به احتیاط کنم امّا بحث ایشان بحث کیفیت عمل است مثالی که ایشان (آقای طاهری ) می زند به صراحت همین جمله را می گوید ماشینی باید باشد تا کنترل کیفیت بر آن سوار شود . بنده متشرّع و مقلّد باشم ، نمازم را بخوانم ، روزه بگیریم ، تقیّد و تدیّن داشته باشم اما در سطح ارتقای کیفی چه کاری می توانم بکنم . )
( یکی از حضّار آقای طیب A : یعنی عرفان دستور العمل جدیدی ندارد یعنی به غیر از تکالیف عامّه تکلیفی ندارد ؟ ) .
یکی از حضّار : به عنوان اینکه تشریع و قانون گذاری کند ندارد )
- آقای عابدینی : ما یک بحث تکلیف فقهی داریم که آقایان فرمودند یک تکلیف اخلاقی داریم تکلیف اخلاقی هم تکلیف است آیا انواع مراقبات را تکلیف ویژه ای برای شخص قرار می دهیم یا خیر ؟ قبلاً اگر کسی نماز را می خواند از گردنش ساقط می شد و قضا نداشت امّا اگر الآن تحت دستور یک عارف و ولی قرار می گیرد تکلیف او از ده تکلیف تبدیل به صد تکلیف می شود . حالا دیگر نماز او خیلی مراقبات ویژه دارد از قبل از نماز باید حواسش جمع بشود . باید وضو . ورود به نماز و مراقبت خاصی داشته باشد . یکی یکی تکالیف افزایش می یابد . با این وجود آیا عرفان تکلیف پذیر هست یا نیست ؟
( آقای دکتر آذر گشت (ناظم جلسه): جناب آقای دکتر طاهری تا آنجایی که بنده دو را دور اطلاع دارم جناب آقای طاهری ایده نویی را ارائه داده اند من از این جلسه استفاده کردم تا اطلاع پیدا کنم که این اندیشه از چه اصول و روش هایی برخوردار است و مخاطبین چه کسانی هستند . به عنوان یک اندیشه نو من واقعاً احترام قائلم . ایشان از چیزی که تابحال بوده فراتر رفته اند و در واقع از فلسفه دینی شناختی می خواهند یک استفاده ی اجتماعی و درمانی بکنند . خیلی با ارزش است . این دارای چه اصول و فلسفه و تاکتیک ها و روش هایی است چه سازه هایی دارد . اینها باید تشریح بشوند تا در این جمع بحث بیشتری روی آنها بشود و جا بیفتد . اینها یک جوّ علوم تجربی و استدلالی حاکم است . پس باید سطح بحث ها را مقداری کاربردی تر کنید . این جلسه متأسفانه به سمت بحث های فلسفی با کمی رنگ ایدئولوژیک رفته است . بحث از حالت فرادرمانی خارج شده . من انتظارم این بود که اطلاعاتی رو دربارة این روش بدانم و ببینم که با تجربیات قبلی ام چقدر همخوانی دارد . اجازه بفرمایید کمی اصول و روش ها را مطرح بفرمایید .
اگر حاج آقا عابدینی ایرادی به اصول دارند بفرمایند اگر به روش ها بفرمایند بعد بفرمایند .
به نظر می آید تعریف عرفان با کیفیت شناسی متفاوت است . من عرفان مطالعه نکرده ام ولی عقل کلی من نشان می دهد که این تعریف نمی تواند با عرفان سازگار باشد . عرفان به معنی تعمّق در شناخت ، خلوص در شناخت باید باشد . حداقل آن کیفیت است . )
آقای طاهری : دنیای عرفان پر است از مسائل مربوط به دنیای دل و این دنیای دل می خواهد کیفیت اعمال را ارائه دهد .
( آقای دکتر آذرگشت : من دورادور شنیده بودم که فرادرمانی یعنی تنظیم سامانه شناختی انسان موافق با کارکردهای فیزیولوژیک بدن به معنی استفاده ی درمانی از آن – چرا در این زمینه ها بحث نمی- کنید که اساتید فیزیولوژی هستند ؟
( یکی از حضار C : حاج آقای عابدینی در ابتدای بحث فرمودند که اصلاً نمی خواهند وارد مباحث درمانی شوند )
حاج آقای عابدینی : معلوم می شود که علّت دعوت ها مختلف هست هر کسی را به نحوی دعوت کردند . به ما گفتند راجع به مباحث دعوت شده می خواهیم بحث و گفتگو کنیم حضرتعالی ( آقای طاهری ) را دعوت کردند که می خواهند با بحث آشنا شوند . قرار بر این بود که دوستانی که مطلع بر بحث هستند و مبانی ایشان را دیده اند به این جلسه بیایند حالا ما بنده و آقای طیب هستیم که همین جا با هم آشنا شدیم ولی دوستان الحمد الله هستند .
آقای طاهری : پس اجازه بدهید بنده تاریخچه را بگویم چون مورد سئوال واقع شده ام . زمانی که سه دهه ی قبل موضوع فرادرمانی به عنوان طب مکمل به صورت یک کار عملی عرضه شد به دنبال آن ذهن – روانشناسی کل نگر به عنوان طب مکمل در زمینه ی بیماری های روانپزشکی مطرح شد . این دو رشته را ما به جامعه ی علمی عرضه کردیم و در جامعه پیاده کردیم و مورد تست و آزمایش پزشکان محترم قرار دادیم که تا به حال جمع کثیری از پزشکان روانپزشکان در این مسئله کسب اطلاعات کردند .
بعد از آن که کار را مبتنی بر تجربه عرضه کردیم بحث تئوری و بحث های دیگر آن هنوز نبود . در واقع علوم تجربی همین است یک واقعیتی را می گوید وجود دارد یا ندارد و اگر وجود داشت صرفنظر از اینکه چرا و چگونه اتفاق می افتد به عنوان یک واقعیت پذیرفته می شود تا بعداً نظریه پردازی آن انجام شود .
در ابتدا به ساکن اولین چیزی که لازم بود تئوری های فرادرمانی و سایمنتولوژی بود ولی بعداً یک اتفاقی افتاد به علت موفقیت این دو رشته در زمینه کار عملی عده ای – با نظر یا بی نظر – ما را به یک میدان مین کشاندند گفتند : اینکه درمان می کنید ببینیم نقش مذهب ما در این رابطه چیست ؟ یک سئوال خیلی ساده ! آیا درمان شما تداخلی با مسائل شرعی ما ندارد ؟ ارتباط فلان مسئله با این چه می شود ؟ چون بحث شفا محوری در این درمان مطرح بود و ما مرتباً از اصولی که داشتیم که از چهار منظر به این قضایا نگاه می کردیم فلسفه – علم – مذهب – عرفان مرتباً پرسیده اند و ما از یک منظر جدید مسئله را مطرح کرده ایم .
نهایتاً گفته اند باید نظراتتان به صورت کتاب بیاید که نتوانید منکر آن شوید . کتاب هم چاپ کردیم . سپس اعتراضی شد . بعد از آنکه ما وارد مذهب شدیم باید وارد کیفی شناسی هم می شدیم تا موضوع کامل می شد یعنی چهار نظر باید پشت این قضیه باشد تا کامل شود . اگر بخواهد انسان شمول باشد باید چهار منظر را پوشش داده باشد بعد که وارد شدیم عده ای که می خواستند سنگ بیندازند گفتند چه طور شده که شما وارد مذهب شدید ؟
خیلی ساده ما را به میدان مین کشاندند و هر لحظه یک مینی در جلوی پای ما منفجر می شود بلکه نهایتاً به یک حکم تکفیری منتهی بشود که با آن جلوی دو رشته ی علمی را بگیرند که الآن ثبت دانشگاهی شد در دانشگاه شاهد – در کانادا و در انگلستان . مافیای دارو و مافیاهای دیگر و افرادی خواسته و ناخواسته وارد این مباحث می شوند و مبا حثشان ...................
بگذریم از اینکه کمیته قرآن پژوهما جواب دارد کمیته ی این پژوه ما جواب دارد و اگر خود من هم از اینجا بروم خود این دوستان هستند و جواب شما را خواهند داد .
فقط ما ترمینولوژی مان با هم فرق می کند یعنی یک حرف را با یک چیزهایی می زنیم یعنی فرض کنید اگر مثلاً ما تعریف کیفیت را آوردیم همان بوده . من ثابت می کنم هر عارفی آمده حرف از دل زده داره همان حرف ما را می زند .
ما سه دوست غیر از دوست مقصد نمی خواهیم . او دارد حرف کیفی می زند منتها با زبان خودش و با ترمینولوژی خودش . ساقیا بده جامی زان شراب روحانی / تا دمی بیابسایم زین حجاب جسمانی . دارد حرف از کیفیت می زند با یک زبان بی زبانی . من حاضرم ساعت ها بنشینم و مطالب را مورد بررسی قرار بدهم و ثابت کنم دنیای عرفان حرفی غیر از کیفیت و ارتقای کیفیت نداشته است . این یک حریم است . ما در حریم های مختلف کیفیت شناسی داریم در بحث مدیریت هم ما یک شاخه داریم در آسیب شناسی موسیقی یک حریم داریم . به هر صورت ما قصد نداشتیم وارد محدوده ی مذهب شویم .
بحث امروز ما همین است . من فرادرمانی را قبول کردم پس ارتباطش با مسائل شرعی و خدا چه می شود ؟ بعد ما باید بگوییم ما خدا محوریم ما جریان خدا محور فرد محور داریم و همه را توضیح می دهیم .
ما الآن واقعیت غیر قابل انکاری داریم و آن این است که چندین هزار نفر در جامعه و چهارگوشه دنیا این دو رشته ی طب مکمل ما را تست کرده اند جواب گرفته اند . اینجا از کمیته ی پزشکی مان هم دوستان هستند . ویژه نامه ی مدارک پزشکی هست .
دو مسئله هست : ما به عنوان ایرانی می خواهیم دو رشته طب مکمل داشته باشیم یا نمی خواهیم و سر یک سری اصول حتماً بحث خواهیم کرد . همین الآن اگر وزارت ارشاد به ما اجازه ی چاپ دهد ما حداقل صد کتاب آماده داریم .
- حاج آقا عابدینی :امکانش هست چند تا از این کتاب ها را ما هم داشته باشیم ؟
- آقای طاهری : شما زمینه اش را فراهم کنید . بعد از چاپ
- حاج آقا عابدینی :ما فقط یک طلبه ایم در قم .
- آقای طاهری : شما یک نامه برای وزارت ارشاد بنویسید .
- حاج آقا عابدینی :وزارت ارشاد اصلاً ما را نمی شناسد . آن کسی که به حساب نمی آید ما هستیم .
حاج آقا عابدینی :در این کتاب شما فرمودید ما در این کتاب هدفمان عرفان بود و خواستیم فرادرمانی را به عنوان یک زیر مجموعه مطرح بکنیم . الآن می فرمایید . ما می خواستیم فرادرمانی را مطرح کنیم مجبور و کشیده به عرفان شدیم .
- آقای طاهری : اگر شما اجازه دهید توضیح می دهم .
بعد از آنکه ما این مباحث رو مطرح کردیم و پله پله ما را کشاندند ما مجبور شدیم اصل موضوع را بگوییم . فرادرمانی در واقع یک کیفیت شناسی است . یک کمیت شناسی داریم یک کیفیت شناسی ! اصلاً سایمنتولوژی راجع به انسان شناسی و چیدمان وجود صحبت می کند .
( دکتر آذرگشت : اگر فلسفه دمینگ نبود شما در توجیه فرادرمانی چه می کردید ؟
( یکی از حضار D : اصلاً ربطی ندارد به فلسفه دمینگ )
( دکتر آذرگشت : این سرچشمه ی استدلالی که آمده کیفیت شناسی . به نظر شما آنقدر قوی هست که بتواند یک چیز متافیزیکی را توجیه کند ؟ )
- آقای طاهری : این موضوع تحقق پیدا کرده ، پیاده شده از دست من هم خارج است . اگر من همین الآن به این دوستان بگویم خانم ها آقایان فرادرمانی تعطیل ! شما کنار می گذارید ؟ نمی گذارید . چون این موضوع در قالب عملی و کلاسیک جلو رفته .
( دکتر آذرگشت : من چون یک مقداری مدیریت خوانده ام فکر می کنم برای توجیه یک اندیشه نو که می خواهید از عرفان داشته باشید برای استفاده ی درمانی ، متوسل شدن صرفاً به اصول کیفیت کفایت لازم را نمی کند ) .
- آقای طاهری : اجازه بدهید توضیح می دهم . طب مکملی که ما عرضه می کنیم هیچ مداخله ی کمّی ای در امر درمان ندارد . یک مداخله ی کیفی است .
( دکتر آذرگشت : به جای ملاحظه ی کیفی اگر بفرمایید مداخله ی تنظیم شناخت ذهنی و روانی بهتر است و صحیح تر است )
- آقای طاهری : تمام شد – شما دارید کمک می کنید ما این ترمینولوژی را به تفاهم برسانیم و فهم متقابل ! بنابراین جنگ بر سر واژه نیست اختلاف فهم واژه ای ممکن است داشته باشیم امّا نهایتاً ما داریم هر دو یک حرف می زنیم و نتیجه ای هم که هست مقبوله ، قابل توجهه جدا از مسائل شرعی نیست ، بیگانه از مسائل عرفان نیست ، خدا را منظور دارد بر اساس « لا حول و لا قوه الاّ بالله » است ­­­دوستان می دانند بنابراین بیایید در جهت فهم موضوع وقت بگذاریم به جای اینکه بگوییم تخطئه است .
ببنیم آن قست مشکل نیست کمک بکنیم برای کسب آبرو برای جامعه علمی ایران که بعد از مدتها دارد چیزی را به دنیا عرضه می کند . به این قسمت توجه کنیم نه اینکه جلوی پای همدیگر سنگ بیندازیم .
مثلاً یک نفر را می گوییم . مذهبت سر جایش است حالا ببینیم کنترل ذهن هنگام نماز داری ؟ می گوید نه . یکی از مسائل بحث کنترل ذهنه . من به او نمی گویم دزدی نکن چون در آن مستتر است . کسی که می خواهد سیر و سلوکی بکند و ارتقای کیفی بدهد دیگر آن برایش مستتر است خیلی بچه گانه است که کسی می خواهد ارتقای کیفی پیدا بکند بگویی : دزدی نکن ، غیبت نکن اینکار و ...... اینها مستتر است . اصول شرعیه آنها سر جای خودش است ما فقط کمک می کنیم اعجاب انگیزترین چیزی که در ارتباطات پیش می آید مسئله کنترل ذهن است .
( آقای طیب A : هیچ وقت به عنوان مقدمه خودتان را در اصلاح مسائل شرعیه آنها ؟ من نوارهای شما را شنیده ام شما خودتان را کاملاً فارغ از این می دانید نماز می خواند یا نه – حجاب دارد یا نه – شراب می خورد یا نه – هر کاری می کند . تقیّد به شرعیات در عرفان شما اصلاً دخالتی ندارد . مستتره یعنی چه ؟ یعنی شرط مقدمه ی ما این است آن کارها را بکنند . شرط ورود به حوزه عرفانی این است که شخص اول اعتقاداتش را تصحیح کند ؟ بعد یای مقلّد باشد یا مجتهد یا عمل به احتیاط در احکام شرعی شان ! حالا می خواهد گام بلندتری را بردارد امّا من در کلاس های شما ذره ای حساسیت نسبت به اینکه اعتقاداتشان چیست ندیدم نسبت به اینکه آیا تقیّد به احکام شرعی دارند ندیدم چهره های کسانی که پای صحبت نشسته خیلی نشان نمی داد که تقیّد به مسائل شرعی داشته باشند ) .
- آقای طاهری : راجع به حجاب از صحبت های من شنیدید یا نشنیدید ؟
( آقای طیب : من مستمعانتان را سمبل زحمات شما می بینم . افرادی که خدمت جنابعالی می رسند برای شرکت در عرفان حلقه . از جهت پردازی بیشتر از حرمات الله رشد نمی کنند . حتی شما تصریح هم می کنید که اعتقادات افراد به ما ربطی ندارد . آدم خوبی یا بدی است هم به ما ربطی ندارد ما فقط می خواهیم در زمینه ی درمان این فرد تلاش کنیم و اصلاً وارد حوزه ی اعتقادات و تکالیفش نمی شویم . این عین فیلمی است که از شما دارم می خواهید همین الآن بیاورم ببینیم ! )
( یکی از حضار E : این چیزی که شما می گویید فقط یک دوره ی جدا در دانشگاه آزاد بود ایشان هشت جلسه صحبت کردند ) .
( آقای طیب : من دوستانی دارم که جلسات عرفانی من می آیند و کلاس های ایشان هم با اجازه ی من می روند . من فراتر از این فیلم از جلسات و تربیت شده های ایشان اطلاع دارم البته من جسارت به عموم نمی کنم اما می خواهم بگویم یک جلسه ای سمت و سویش این است که افراد را باورمندتر متقی تر و متشرع تر می کند و یک جلسه ای هم لابشرط است نسبت به این قضیه !
حساسیتی ندارد اصلاً وارد این مقوله نمی شود . من متأسفانه آن چیزی که در جلسات خصوصی تر هم که دوستان خودم شرکت می کنند مطلع هستم این است ) .
آقای عابدینی : در متن کتاب هم این هست اگر دوست دارید جمله اش را بخوانیم .
( آقای طیب : هم فیلم ایشان هم کتاب ایشان که نسبت به این قضیه لابشرط اند ) .
( یکی از حضار E : من احساس می کنم در این جلسه هر کس صدایش بلندتر است حرف می زند ما یکساعته اسم دادیم که پنج دقیقه دقت حضار را بگیریم اما انگار اینجا میدان جنگ است . اگر قرار بر مباحثه و باز شدن مطالب است من این مدل برخورد را اصلاً مطابق شأن این جلسه نمی دانم . اجازه بفرمایید مسائل به شکل دیگری باز شود .
یک طبیب وقتی می خواهد بیمارش را درمان کند هیچ وقت نمی پرسد تو مسلمانی یا کافری یا مسیحی یا زرتشتی ! در حیطه کار پزشکی اصلاً مسئولیتی در این رابطه نیست .
اگر این سئوال در رابطه با کل مسائل عقیدتی است به شکل دیگری می توان با آن برخورد کرد . تمام جریان هیی پیش رونده داشتند آیا با قبول این دعوت که پیشینه ی ما صددرصد صحیح است قدم به جلو برمی دارند یا با بازبینی آنچه که پشت سر گذاشته اند ؟ این مطلب مهمی است اگر علم آکادمیک بخواهد پافشاری کند ، ولی تمام موازین درمانی هیچ وقت جایی برای طب آلترناتیو باز می شد ؟ طب آکادمیک مجبور شد یک چرخش هایی را بپذیرد . این چرخش ها نه به معنی عدول از مسائل قبلی بود بلکه به معنی ایجاد فضای باز برای پذیرش مسائل جدید بود . ما باید بپذیریم که وجود انسان آنقدر گسترده است که اگر کسی بگوید با افق دید من همین است و دیگر غیر از این نیست خودش و جامعه و همه انسانها را بسته است . اگر ما این پذیرش را در علم آکادمیک داشته باشیم در فلسفه و تمام مقولات هم می توانیم داشته باشیم . چرا فکر می کنیم اگر یک مقوله ای جدید است حتماً باید در چهارچوب تعریف شده جلو برود ؟
شاید بتوانند فضای بازتری را در اختیار بگذارد که کمک به همان چهارچوب های بیان شده بکند ؟ من فکر می کنم که ما چهار تا تاتیل ( موضوع ) گذاشتیم این تاتیل عرفانی است که من قبول دارم . این تاتیل طبی است که من قبول دارم پس استاد طاهری یا هر کس دیگری باید در همین چارچوبها حرکت کند . این می شود قرون وسطی ! پس اجازه دهید فضا باز شود که حداقل اگر فکر نویی می آید اجازه اشاعه اش هم باشد ) .
( خانم کسائی زاده ( از حضّار ) : آنطور که من فهمیدم عرفان ارتقای کیفی وجود برای رسیدن به شناخت فراعقلی است که مبتنی بر اتصال و ارتباط با خداست که در این اتصال و ارتباط یک جایی به درمان می رسیم یک جایی به کنترل ذهن می رسیم . یک جایی به سعه ی صدر می رسیم یک جایی به ارتقاء کیفیت عبادت می رسیم و قس علی هذا .... ولی مه این است که هدف اصلی قرب حق است امّا اینکه عرفان اصله یا درمان استاد مقاله ای در این زمینه دارند .
اشکالی که مهندس طیب مطرح فرمودند که چرا اقسام و اقشار مختلف مردم به این عرفان کشش پیدا می کنند بدون اینکته قیدی برای آنها در کلاس ها ایجاد بشود ؟ این حسن عرفان است که افراد را با هر عقیده ای جذب می کند تا خودشان به اصلاح بینشی برسند و رشد بکنند . نه اینکه ما آنها را وادار بکنیم در ابتدا به ساکن فیگور مذهبی بگیرند تا از نظر ما موجّه باشند و آنچه در کتاب درج شده که هیچ شرطی برای اتصال با خدا در نظر گرفته نشده این اصل دین است . اگر بنده ی گنهکار با خدا در ارتباط قرار نگیرد توبه چه معنایی دارد ؟ ما حرف اصلی مان ارتباط با خداست . البته مسائل دیگر در حاشیه قرار می گیرد که یک به یک اعتبار دارد ) .
( یکی از حضار M : بنده در جواب مهندس طیب می خواستم عرض کنم . من به عنوان یک پزشک بیماری شخص را می پرسم بعد که مطلع شدم با روش فرادرمانی و توضیح آن به درمانش می پردازم آنچه که حاج آقا در جلسه هشتم فرادرمانی درباره سر سلسله مطرح کردند را هم پاسخ می دهم : خود من نُه ساله خدمت آقای مهندس هستم . هر چند مجلات قدمت سی ساله دارد ولی آبان ماه سال گذشته چاپ شده .
زمانی ما به جمع آوری مدارک پرداختیم که نیاز به ارائه ی آن به مجامع علمی داشتیم وگر نه قبل از آن مدارک جمع آوری نمی شد . از آن زمان به بعد این مجلات چاپ شد – مدارک منحصر به این مجلات نیست هزاران بیمار تا الآن درمان شده اند که تعدادی از آنها در یکسال گذشته بوده چاپ شده –
شما فرموده بودید که در تمامی بیماران اسم آقای مهندس درج شده . من این را به عنوان انتقاد می پذیرم و علت آن را عرض می کنم . آقای دکتر جعفری که سر دبیر مجله بودند به ما فرمودند که به عنوان یک فرمت وظیفه دارد اسم آقای طاهری را در پایان همه ی کیس هایتان بیاورید گر چه از این 28 کیس این دو مجله 2 تا را آقای مهندس دیده اند و بقیه هیچ کدام از بیماران شخص ایشان نبوده اند بلکه بیماران بقیه پزشکان بوده اند .
کما اینکه در مجله سوم ما فقط نوشته ایم . همکاران کمیته پزشکی . به این دلیل که این شائبه پیش نیاید که آقای مهندس باید در تمام درمان ها باشند . خود من بیمار می بینم آقای مهندس حتی از اسمش هم خبر ندارند یا در سطح ایران و ......
پس درمان وابسته به شخص ایشان نیست ایشان سر سلسله در بحث درمان نیستند . کسی که فرادرماین را یاد بگیرد و دوره های اول و دوم را گذرانده باشد می تواند درمان بکند .
من این را از جانب آقای عابدینی می پذیرم که اسم ایشان را نباید می زدیم ) .
آقای عابدینی : جناب آقای طاهری در کتاب ذکر کرده اند که لایه محافظ تفویضی است و تفویض هم باید حتماً از مربی باشد و مربی باید از هیئت مرکزی باشد یعنی سر سلسله .
آقای طاهری :روزی آسمانی – انفاق روزی آسمانی – شرایط این انفاق و مسائلی که وجود دارد بحث جدایی دارد .
در حال حاضر ما فقط چند هزار مربی داریم .
- حاج آقا عابدینی :سر سلسله اصلی کیست ؟
- آقای طاهری : من هستم اجازه بدهید عرض می کنم . الآن بنده فردا بمیرم فرادرمانی از بین رفته .
( آقای طیب : پس همان سلسله است اتصال دهنده های اصلی سلسله هایی را تشکیل می دهند که ...)
آقای عابدینی : جمله کتاب ص 88 را بخوانم .
آقای طاهری : من فقط به عنوان بنیان گذار نقش دارم اگر از این کشور بروم یا بمیرم هیچ ارتباط ندارد .
( آقای طیب بقیه به اتصال دهنده ی اصلی نیاز ندارند ؟ )
- آقای طاهری : نه ، همین الآن چند صد هزار نفر کار می کنند بدون اینکه نیازی به هم داشته باشند من در این موارد نمی خواهم ذهن شما را شفاف کنم .
- مرکزیت چه نقشی دارد ؟
- آقای طاهری : هیچ نقشی ندارد .
- جمله کتاب را بخوانم ؟ « اتصال تفویضی بوده و در قبال مکتوب نمودن سوگند نامه های مربوط به آنان تفویض می شود . تفویض ها توسط مرکزیت که کنترل کننده جریان عرفان حلقه است انجام می گیرد « خود شما در سخنرانی تان فرمودید « من تا امضا نگیرم احساس مسئولیت می کنم » یعنی در حقیقت تفویض را به خودتان مرتبط می دانید . آن وقت با امضا گرفتن تضمینی ایجاد می شود ؟ با سوگند تضمین ایجاد می شود ؟
- آقای طاهری : منظور از من ، من مربی است . هر مربی تا مطمئن نشود موضوع را تفهیم کرد که سوء برداشت صورت نگیرد . اصلاً ما اشعه کیهانی نداریم ........ و خیلی ماجراهای دیگر باید تفهیم بشود و مطمئن شویم کار را به خوبی انجام داده وگرنه همین الآن در شهرها مربی ها دارند .
- حاج آقا عابدینی :یکی بحث سر سلسله است یکی بحث تأثیر انسان ها . شما به شدت مخالف تأثیر انسان ها هستید و حتی تصریح می کنید به اینکه ....
- آقای طاهری : این تصریح ایّاک نستعین است . شما بد دارید تعبیر می کنید .
- حاج آقا عابدینی :آیا معصوم نقض ایاک نستعین است ؟
- آقای طاهری : آیا ایشان ( آقای آذرگشت که کنار آقای طاهری نشسته اند ) روی من اثر دارند یا ندارند ؟
- بله دارند .
- بنده الآن تحت تأثیر پولاریته ایشان هستم تحت تأثیر تشعشات مختلف ایشان هستم و ایشان هم تحت تأثیر منند . کی گفته تأثیر نداریم . در آنجا نقض ایاک نستعین است . در جهان هستی هر دو ذره روی هم اثر دارند و از هم روزی دارند این تعریف اکوسیستم است . دیگر چه برسد به انسان !
من در پیشگاه خداوند و دوستان اظهار می کنم که این موضوع به من هیچ ارتباطی ندارد چه باشم چه نباشم اینها کارشان مستقل است و آن مرکزیت دیسپرین است یعنی یک چهارچوبی است . یک تعهد است که در واقع برای شاگردها باشد .
( آقای طیب : در جلسات شما هم افراد مقید هستند هم افراد کم قید . سمت و سوی جلسات نه بیماران ! بلکه شاگردان شما که نیرو به آنها تفویض شده آنها سمت و سوی به سمت تشویق به عبادات ، دوری از محرمات و تقیدات دینی و شرعی نیست .
سمت و سو ؛ به دلیل ترکیب افراد ! یک قرمت حرف از عرفان کاسدانادا و کوئلیلوست اما در عرفان دینی و اسلامی که شما از آن ادبیات بهره می گیرید و به صورت غیر قابل تطبیق ، تطبیق می دهند
( چون به شدت حرف ها جداست عشقی که عارف از آن می گوید زمین تا آسمان با جهان بی ابزاری ایشان فرق دارد ) .
در حوزه عرفان دینی ، شرط اول مسلوک به حوزه عرفانی را تقیّد به احکام خدا و محکم کردن اعتقادات و انجام و محکم کردن عبادات ) انجام واجبات و ترک محرمات است . شرط ورود است . اما ما آدم هایی را داریم که در جلسات شما سالها حضور داشتند دوره های متعددی را طی کرده اند ولی به هیچ وجه تشویق به محکم کردن اعتقاداتشان نشده اند ) .
( یکی از حضار w : 1100 نفر از شاگردان در سال 86 دعوت شدند که آنچه دریافت کردند در این جلسات بنویسند . جمله خودشان بدون اینکه پرسشنامه ای تعبیه شده باشد . 5 موضوع بود . 1- ارتقای بینش الهی . 2- نگرش به دین و ایدئولوژی . 3- تغییر کیفیت عبادات . 4- تجربیات معنوی
( حس حضور در نماز ) . 5- یک مورد دیگر .
5 موضوع است که ماینفست جلسات عرفانی است . امّا من احساس می کنم شما به فرمایشات استاد گوش نمی دهید شما قالب خودتان را بسته اید فکر می کنید استاد هم باید در این قالب باشد .
انا انزلناه کافّهً للناس )
( آقای طیب : بله ، ولی آن انسان را دعوت به ایمان می کند احکام الله می کند در را باز می کند گمراه را به راه یافته تبدیل می کند ) .
( آقای دکتر آذرگشت : مهندس طیب شما بیشتر از بقیه صحبت کردید اجازه بدهید دیگران هم صحبت بکنند . اجازه بدهید دیگران در جهت تقارب نقطه نظرها صحبت بکنند ) .


( یکی از حضار B : یک وقتی ما در نتیجه گیری با هم صحبت می کنیم یک وقت در بررسی . این دوام متفاوت است ) .
 
بالا