ماجرای ورزش کردن من

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از اینکه چهار سال تو یه شهر دیگه یه زندگی کاملا مستقل داشتم ، بعد از اتمام دوره ی کارشناسی برگشتم خونه...با دستانی پر!!

با یه دل خجسته صبح روز پس از رسیدن زود از خواب بیدار شدم که برم کمی ورزش کنم و بدوام


خلاصه بیدار شدم و با توجه به شناختی که از پدرم داشتم گشادترین مانتوم رو پوشیدم و حجاب کامل تازه کلاه هم گذاشتم که کسی قیافمو نبینه


جلو آینه داشتم آخرین نگاها رو به خودم میکردم که دیدم دَدَمی یانی...!!! بابام کله صبح از خواب بیدار شد


اومدم سریع برم تا منو ندیده که دیگه دیر شده بود

منو دید و با چهره ی خواب آلوده گفت کجا کله ی صبح؟!

با لبخندی دلبرانه گفتم میرم بدوام...


گفت بله؟! نمیخواد بری
گفتم بابااااااا

گفت خب پس واستا برسونمت!!!


قیافه ی من::surprised: کجا برسونی بابا؟! میخوام بدوام

گفت خو باشه میرسونمت پارک بانوان وایمیستم بدوای بعد برت گردونم خونه...

دیگه گریه ام گرفته بود گفتم من با این بابا برنامه دارم... کلی پشیمون شدم که چرا اینهمه درسم زود تموم شده..!!!

خلاصه مامانم به دادم رسید و من تونستم بیام بیرون از خونه و هوای تازه با اجازه ی پدر استنشاق کنم...


شمام با پدرتون از این مشکلات داشتین؟!
در برابر تفکراتشون چی کار میکنین؟!
آیا بهشون حق میدین؟!
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
اره خب منم گاهي از اين قبيل مشكلات داشتم با پدرم البته قبلا بيشتر الان خيلي كمتر (البته نه در زمينه ورزش كردن ها من خودم در اين زمينه بسي بسيار تنبل مي باشم :دي)
در كل فكر ميكنم باباها مقداري غيرتي هستن و رو دخترشون زيادي حساسن و وقتي سن ماها يه خرده كمتره اين حساسيت بيشتره ولي هر چي بگذره اين حساسيت هم كمتر و كمتر ميشه فكر كنم اگه يه كم صبر و حوصله به خرج بدي اوضاع بهتر بشه.
من بيشتر سعي ميكنم چيزي رو كه بابام ميخواد و خط قرمزايي كه برام گذاشته رو رعايت كنم البته بعضي وقتا بحث پيش مياد ولي در كل سعي ميكنم رضايتشو يه جورايي تامين كنم حتي خيلي وقتا شده چيزي رو كه دوس نداشتم يا بهش اعتقاد نداشتم رو به خاطر بابام انجام دادم چون خيلي دوس ندارم بين من و بابام تشنج پيش بياد سر اين موضوع ها....

در مورد حق دادن هم نميدونم شايد حق داشته باشن شايدم نه باباي من هميشه در اين جور موارد ميگه من به تو اعتماد دارم ولي جامعه گرگه
:D ولي فكر كنم اگه پدرا هم سعي كنن يه خرده بيشتر در اين زمينه ها منطقي رفتار كنن تا احساسي خيلي بهتر باشه...
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هیچ وقت با پدرم چنین مشکلاتی نداشتم . برعکس پدرم همیشه آدم های مستقل ( چه پسر باشه چه دختر ) رو همیشه تشویق میکنه ...

پدر ما که کلا متوجه نشد کی بزرگ شدیم کی رفتیم دانشگاه کی اومدیم کجا رفتیم .. ولی یه چیز و میفهمید : .. ماشین بردی بیرون ؟؟ ؟؟؟؟!!!!!!!

:biggrin:
 

?Why

عضو جدید
حق داره خوب ... ماشاالله امنیت موج میزنه تو جامعه ... از دستِ اراذل اوباش قسر در بری ، دیگه از دستِ گشتِ ارشاد نمیتونی در بری ...
در نتیجه ، صُب راحت بگیر بخواب و خونواده رو هم بیخواب نکن و شیک و ترتمیز برو کلاس ورزشِ مفرحی ، مثِ ایروبیکی ، رقصی ، چیزی ...

والا من با بابام مشکلی ندارم
:surprised: اگرم یه روز زود بیدار شم برم بیرون و از این زندگی انگلیم فاصله بگیرم ، کلی هم خوشحال خواهد شد ...
هر از چندگاهی ساعت 11 ~ 12 شب که با دوستان میخوایم بریم بیرون و پشتِ بوته ها سیگار بکشیم و فلسفه بافی کنیم ، مامانم بم میگه: "
کجا؟"
که اونم وقتی بش میگم :"
دارم میرم بیرون" ؛کلاً حل میشه ... (دقیقاً مثِ اون جوکه ...)
کلاً اوضاع واسه پسرا خوبه ...
شما هم حقته ... :d
تا شما باشی هی متصل ، تو این تاپیک اون تاپیک ، از عقایدی که نتیجش این جوِ جامعه شده دفاع نکنی . ;)
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابای من اگه یه کم دست ازین تنبلی هام بردارم حتما استقبال هم می کنه :)
هیچ وقت ازین مشکلات باهاش نداشتم
با وجود این بعد تموم شدن دانشگاه، درک اینکه زندگی مستقلم تموم شده خیلی واسم سخت بود:(... هنوزم گاهی دلم هوای اونوقتا رو می کنه:(... با اینکه الان هم کاملا آزادم:redface:
 

*Essi*

اخراجی موقت
شمام با پدرتون از این مشکلات داشتین؟!
در برابر تفکراتشون چی کار میکنین؟!
آیا بهشون حق میدین؟!

هرچی سنت بره بالاتر، بیشتر متوجه میشی که بزرگترین خیرخواهت پدرت بوده.

این رو هم به حرف هیچ رقمه نمیشه فهمید، یکسری چیزهارو فقط و فقط گذشت زمان و تجربه میتونه به آدم ثابتش کنه.

ورزش تنهایی در پارک هایی با این وضعیت، من بعضی وقت ها میرم توی پارک دوچرخه سواری، اونجا دخترها هم هستند.

شاید این بنده خداها یک دور هم نمیتونن با آرامش رکاب بزنن، بس که دنبالشون راه میوفتن و کرم میریزند.

جامعه بیماره، یا با دوستان برو و یا افراد قابل اعتماد (پسر یا دخترش فرقی نمیکنه) ، یا برو همون پارک بانوان!!!! هرچند اسباب تاسفه، اما بهتر از ضرر جانی و روانی هست.
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
والا من بابام با زور میگه خودت برو
اما من انقدر تنبلم ک تا نبرنم خودشون نمیرم بیرون!!!!
البته وقتی شرایطش موجود باشه
وگرنه خود من ک 1 زندگی رو اداره میکنم!!!!!!!!!!
 

Ir. A. P

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه تفاوتی!!
منم بابام همیشه دعوام میکنه که چرا با دوستات نمیری بیرون میگه دختر تو بزرگ شدی خجالت نمیکشی من باید ببرمت؟:surprised:
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پدر ما که کلا متوجه نشد کی بزرگ شدیم کی رفتیم دانشگاه کی اومدیم کجا رفتیم .. ولی یه چیز و میفهمید : .. ماشین بردی بیرون ؟؟ ؟؟؟؟!!!!!!!
یعنی اینقدر بچه ی خوبی برای پدر و مادرت بودی که پیگیر بزرگ شدنت نشدن؟!:D

اره خب منم گاهي از اين قبيل مشكلات داشتم با پدرم البته قبلا بيشتر الان خيلي كمتر (البته نه در زمينه ورزش كردن ها من خودم در اين زمينه بسي بسيار تنبل مي باشم :دي)
در كل فكر ميكنم باباها مقداري غيرتي هستن و رو دخترشون زيادي حساسن و وقتي سن ماها يه خرده كمتره اين حساسيت بيشتره ولي هر چي بگذره اين حساسيت هم كمتر و كمتر ميشه فكر كنم اگه يه كم صبر و حوصله به خرج بدي اوضاع بهتر بشه.
من بيشتر سعي ميكنم چيزي رو كه بابام ميخواد و خط قرمزايي كه برام گذاشته رو رعايت كنم البته بعضي وقتا بحث پيش مياد ولي در كل سعي ميكنم رضايتشو يه جورايي تامين كنم حتي خيلي وقتا شده چيزي رو كه دوس نداشتم يا بهش اعتقاد نداشتم رو به خاطر بابام انجام دادم چون خيلي دوس ندارم بين من و بابام تشنج پيش بياد سر اين موضوع ها....

در مورد حق دادن هم نميدونم شايد حق داشته باشن شايدم نه باباي من هميشه در اين جور موارد ميگه من به تو اعتماد دارم ولي جامعه گرگه
:D ولي فكر كنم اگه پدرا هم سعي كنن يه خرده بيشتر در اين زمينه ها منطقي رفتار كنن تا احساسي خيلي بهتر باشه...

مرسی از پاسخت عزیزم...
درسته سختگیری پدر من هم به خاطر همین اجتماعه و اگر به تربیت دخترش اعتماد نداشت که اجازه نمیداد تو یک شهر دیگه تو خونه مستقل زندگی کنم...
منم تا حدود زیادی بهش حق میدم و میدونم خیر خواهه منه...

به هم دلیل سعی میکنم آزرده خاطرش نکنم


من هیچ وقت با پدرم چنین مشکلاتی نداشتم . برعکس پدرم همیشه آدم های مستقل ( چه پسر باشه چه دختر ) رو همیشه تشویق میکنه ...



:biggrin:

استقلال به جاش... اما اینکه پدری از اجتماع برای دخترش نگرانه بحثش جداست...
مطمئنا تا وقتی فرزندان خونه پدر زندگی میکنن باید زیر نظر پدر استقلال داشته باشن نه اونجوری که خودشون میخوان...
الان همین پدر محترم شما هم با شب بیرون رفتن شما به تنهایی ممکنه مشکل داشته باشه...آیا این ربطی به مخالفت ایشون با استقلال شما داره؟!
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من الان ۲۵سالمه و بابام همین رفتارو باهام داره. انگار دختر ۱۵سالم که چیزی سرم نشه. حتی کلاس هم نمیتونم برم. سه ساله دارم تو خونه میپوسم. من دخترم... امین فامیلمه
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من الان ۲۵سالمه و بابام همین رفتارو باهام داره. انگار دختر ۱۵سالم که چیزی سرم نشه. حتی کلاس هم نمیتونم برم. سه ساله دارم تو خونه میپوسم. من دخترم... امین فامیلمه
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حق داره خوب ... ماشاالله امنیت موج میزنه تو جامعه ... از دستِ اراذل اوباش قسر در بری ، دیگه از دستِ گشتِ ارشاد نمیتونی در بری ...
در نتیجه ، صُب راحت بگیر بخواب و خونواده رو هم بیخواب نکن و شیک و ترتمیز برو کلاس ورزشِ مفرحی ، مثِ ایروبیکی ، رقصی ، چیزی ...

والا من با بابام مشکلی ندارم
:surprised: اگرم یه روز زود بیدار شم برم بیرون و از این زندگی انگلیم فاصله بگیرم ، کلی هم خوشحال خواهد شد ...
هر از چندگاهی ساعت 11 ~ 12 شب که با دوستان میخوایم بریم بیرون و پشتِ بوته ها سیگار بکشیم و فلسفه بافی کنیم ، مامانم بم میگه: "
کجا؟"
که اونم وقتی بش میگم :"
دارم میرم بیرون" ؛کلاً حل میشه ... (دقیقاً مثِ اون جوکه ...)
کلاً اوضاع واسه پسرا خوبه ...
شما هم حقته ... :d
تا شما باشی هی متصل ، تو این تاپیک اون تاپیک ، از عقایدی که نتیجش این جوِ جامعه شده دفاع نکنی . ;)

من تو رشت مشکل امنیتی نداشتم تو مدتی که تنها زندگی کردم... حتی برخی شبها دیر میشد
خدا رو شکر نه اراذلی برام مشکل درست کردن و نه گشت ارشاد...
هستن کسانی شعور اجتماعی ندارن و گاها مزاحمتی ایجاد میکنن اما نه در حدی که احساس خطر کنم...
جا داره همین جا از برادران نیروی انتظامی و جوانان با جنبه و با شعور کلان شهر رشت کمال تشکر رو به جا بیارم...:D
دوست عزیز محیط زندگی من کاملا برای دویدن اول صبح یک دختر مناسبه و اصلا غیر عادی نیست...
اما برخی پدر ها زیادی حساس و نگران هستن از جمله پدر من.
خدا رو شکر اوضاع واستون خوبه و تو این تاپیک تو اون تاپیک تیشه به ریشه ی عقایدی میزنی که مطابق با نظرات شخصی شما نیستن...(این به اون در):D




بابای من اگه یه کم دست ازین تنبلی هام بردارم حتما استقبال هم می کنه :)
هیچ وقت ازین مشکلات باهاش نداشتم
با وجود این بعد تموم شدن دانشگاه، درک اینکه زندگی مستقلم تموم شده خیلی واسم سخت بود:(... هنوزم گاهی دلم هوای اونوقتا رو می کنه:(... با اینکه الان هم کاملا آزادم:redface:

حتما محیط زندگی شما طوریه که پدر شما از امنیتش اطمینان خاطر داره.
برخی از پدرها واقعا چشمشون از یک سری وقایع ترسیده و تا حد زیادی حق دارن...
اما به نظرم این پاک کردن صورت مسئله است...
آزادی با استقلال خیلی فرق داره...
:(

هرچی سنت بره بالاتر، بیشتر متوجه میشی که بزرگترین خیرخواهت پدرت بوده.

این رو هم به حرف هیچ رقمه نمیشه فهمید، یکسری چیزهارو فقط و فقط گذشت زمان و تجربه میتونه به آدم ثابتش کنه.

ورزش تنهایی در پارک هایی با این وضعیت، من بعضی وقت ها میرم توی پارک دوچرخه سواری، اونجا دخترها هم هستند.

شاید این بنده خداها یک دور هم نمیتونن با آرامش رکاب بزنن، بس که دنبالشون راه میوفتن و کرم میریزند.

جامعه بیماره، یا با دوستان برو و یا افراد قابل اعتماد (پسر یا دخترش فرقی نمیکنه) ، یا برو همون پارک بانوان!!!! هرچند اسباب تاسفه، اما بهتر از ضرر جانی و روانی هست.

صد در صد...
باید فرهنگ جامعه طوری پیش بره که فضا برای حضور آزادانه بانوان برای ورزش سالم یک امر طبیعی باشه...
قبول کن برخی از دخترا هم به بهانه ی ورزش میان و خیلی کارای دیگه میکنن این باعث میشه کسی که به امثال من که هدفشون صرفا ورزشه به همون چشمی نگاه کنن که به اونها نگاه میکنن...
بیماری یعنی اینکه دختر ورزش رو بهانه ای برای کارهای دیگه اش کنه و...
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من الان ۲۵سالمه و بابام همین رفتارو باهام داره. انگار دختر ۱۵سالم که چیزی سرم نشه. حتی کلاس هم نمیتونم برم. سه ساله دارم تو خونه میپوسم. من دخترم... امین فامیلمه

جدی؟!
خب اینکه خیلی بده... تا حالا کاری نکردی که بتونی در برابر این رفتار پدرت از حقت دفاع کنی؟!
البته خیلی به محیط زندگی آدم بستگی داره...
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدرت بخاطر نگرانی از وضع جامعست که اینطوری نگرانه انقدر که با چشماشون اتفاقای بد و ناجور و ناخواسته برا بعضی دخترا دیدن که نمیتونن با بیرون رفتن و تو اجتماع بودن بچه هاشون به آسونی کنار بیان از طرفی دخترا شکننده تر از پسران یعنی آسیب پذیر ترن پس باید یکی پشتشون باشه تا ازشون حمایت کنه...اینارو بزار رو حس نگرانی نه تعصب وگرنه خیلی اذیت میشی....
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
جدی؟!خب اینکه خیلی بده... تا حالا کاری نکردی که بتونی در برابر این رفتار پدرت از حقت دفاع کنی؟!البته خیلی به محیط زندگی آدم بستگی داره...
محيط خونه ما امنيت بالايی داره؛ بابام كاری به جامعه نداره كلا اينطوری فكر ميكنه؛ من كاری نميتونم بكنم بايد خود بابام بخوان
 

*Essi*

اخراجی موقت
[Bقبول کن برخی از دخترا هم به بهانه ی ورزش میان و خیلی کارای دیگه میکنن این باعث میشه کسی که به امثال من که هدفشون صرفا ورزشه به همون چشمی نگاه کنن که به اونها نگاه میکنن...
بیماری یعنی اینکه دختر ورزش رو بهانه ای برای کارهای دیگه اش کنه و...

واقعا؟ تو کدوم پارک اینجور خواهران بیشتر هستند؟ :D

البته چیزی که من دیدم، این نسل جدید بیشتر اینجورین،پسر و دخترض فرق نمیکنه، مخصوصا از دهه هفتاد به بعد، کلا تو یه فاز دیگرند. :confused:

راستش من خودم توی این قضیه موندم، یه جا غرب رو نگاه میکنی کنترل از دستشون خیلی جاها در رفته، اینجا رو نگاه میکنی همه رو عقده ای کردن.

گویی حد تعادلی در این مسائل وجود ندارد. :razz:
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعا؟ تو کدوم پارک اینجور خواهران بیشتر هستند؟ :D

البته چیزی که من دیدم، این نسل جدید بیشتر اینجورین،پسر و دخترض فرق نمیکنه، مخصوصا از دهه هفتاد به بعد، کلا تو یه فاز دیگرند. :confused:

راستش من خودم توی این قضیه موندم، یه جا غرب رو نگاه میکنی کنترل از دستشون خیلی جاها در رفته، اینجا رو نگاه میکنی همه رو عقده ای کردن.

گویی حد تعادلی در این مسائل وجود ندارد. :razz:

نگو که ندیدی...کاش برسیم به اون روزی که وقتی میریم پارک واقعا فرهنگشو داشته باشیم.
از نسل ما که گذشت... بچه های دهه ی شصت دیگه بزرگ شدن و سر خونه زندگیه خودشونن کم پیش میاد هنوز دنبال روابط گذرا باشن...
درسته تو دهه ی هفتاد بچه هایی تربیت میشن که به قول شما :confused:
بابا نسل جدید کجا عقده ای شدن؟! ماشالا هم خانواده ها روشن تر شدن و هم جو مملکت بهتر شده هم کلی امکانات در اختیارشونه
ما چی بگیم؟!
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز

مرسی از پاسخت عزیزم...
درسته سختگیری پدر من هم به خاطر همین اجتماعه و اگر به تربیت دخترش اعتماد نداشت که اجازه نمیداد تو یک شهر دیگه تو خونه مستقل زندگی کنم...
منم تا حدود زیادی بهش حق میدم و میدونم خیر خواهه منه...

به هم دلیل سعی میکنم آزرده خاطرش نکنم

اره منظور منم همين بود ... هم پدراي ما حق دارن هم ما حق داريم و مشكل نه از ماهاست نه از پدرامون ... هر چي ميكشيم از دست اين جامعه بيماريه كه داريم ...



صد در صد...
باید فرهنگ جامعه طوری پیش بره که فضا برای حضور آزادانه بانوان برای ورزش سالم یک امر طبیعی باشه...
قبول کن برخی از دخترا هم به بهانه ی ورزش میان و خیلی کارای دیگه میکنن این باعث میشه کسی که به امثال من که هدفشون صرفا ورزشه به همون چشمی نگاه کنن که به اونها نگاه میکنن...
بیماری یعنی اینکه دختر ورزش رو بهانه ای برای کارهای دیگه اش کنه و...
اره منم قبول دارم اينجور دخترا وجود دارن ولي فكر كنم انقد تابلو هستن كه مني كه دخترم ميفهمم اين دختره مشكل داره چه برسه به اقايوني كه در اين زمينه استاد هستن ...
كاش اون دسته از برادرا هم كه قصدشون ازار و اذيته فقط دنبال همون دخترا ميفتادن نه هر دختري كه تو پارك ديدن ...


واقعا؟ تو کدوم پارک اینجور خواهران بیشتر هستند؟ :D

البته چیزی که من دیدم، این نسل جدید بیشتر اینجورین،پسر و دخترض فرق نمیکنه، مخصوصا از دهه هفتاد به بعد، کلا تو یه فاز دیگرند. :confused:

راستش من خودم توی این قضیه موندم، یه جا غرب رو نگاه میکنی کنترل از دستشون خیلی جاها در رفته، اینجا رو نگاه میکنی همه رو عقده ای کردن.

گویی حد تعادلی در این مسائل وجود ندارد. :razz:

اين عقده اي رو خوب اومدين ... واقعا عقده داره تو جامعه ما بيداد ميكنه .
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز

حتما محیط زندگی شما طوریه که پدر شما از امنیتش اطمینان خاطر داره.
برخی از پدرها واقعا چشمشون از یک سری وقایع ترسیده و تا حد زیادی حق دارن...
اما به نظرم این پاک کردن صورت مسئله است...
آزادی با استقلال خیلی فرق داره...
:(
فکر می کنم بیشتر مطمئنه که من جایی که امنیتش مشکل داره نمی رم و همه ی جوانبو می سنجم... چون من خودم زیادی حساسم .... اما بابای شما احتمالا فکر یه سری جریانات ناگهانی رو می کنه که از کنترل خارجن... اگه آدم بخواد به اینجور جریانات زیادی بها بده مجبوره زندگیشو خیلی محدود کنه.... بهرحال همیشه امکان بروز خطرهای ناگهانی هست حتی اگه همه جوانبو بسنجیم...
.
درسته استقلال بسیار متفاوته و همزمان آزادی رو هم می تونه داشته باشه... رویای من همیشه یه زندگی کاملا مستقل بوده... متاسفانه هنوز بهش نرسیدم:(... اون 4سال فقط یه تجربه کوچولو بود
 

hadise70

عضو جدید
پدر من زیاد گیر نمیده میگه میدونم خودت میدونی چطور رفتار کنی ولی گاهی دوست دارم اینو نگه چون گاهی پرو ومغرور میشم
 

black banner

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو خدا رو شكر كن
من يك دختر ميشناسم باباش گفت ياد شهر خودمون دانشگاه قبول ميشي يا نميزارم حتي شهرهاي اطراف هم بري

الان دانشگاه شهر خودشون پيام نور ميخونه / از در خونه تا دانشگاه هم ميبرش و ميارش

نميدونم به دختره اعتماد نداره يا به جامعه

تا حالا نديدم تنهايي و يا با دوستاش تو خيابون بياد
 

*Essi*

اخراجی موقت
نگو که ندیدی...کاش برسیم به اون روزی که وقتی میریم پارک واقعا فرهنگشو داشته باشیم.
از نسل ما که گذشت... بچه های دهه ی شصت دیگه بزرگ شدن و سر خونه زندگیه خودشونن کم پیش میاد هنوز دنبال روابط گذرا باشن...
درسته تو دهه ی هفتاد بچه هایی تربیت میشن که به قول شما :confused:
بابا نسل جدید کجا عقده ای شدن؟! ماشالا هم خانواده ها روشن تر شدن و هم جو مملکت بهتر شده هم کلی امکانات در اختیارشونه
ما چی بگیم؟!

نسل جدید یا همان هفتاد به بعد عقده ای توام با عمل هست، نسل دهه شصت عقده ای توام با سکوت و طغیان یک دفعه ای هست !!!!

خانواده های جدید ما روشن تر نشدن، اتفاقا خانواده های جدید اصلا قادر نیستند یک نگرش و جهان بینی خاصی رو به فرزندانشان القا کنند.

چون خودشون بین زمین و آسمان سرگردانند.
 

بوگاتی رنسانس

عضو جدید
کاربر ممتاز
خو لابد دلواپست بوده
شما که کله سحر میری بیرون نمیدونی که چه خبره !!!!!!!
تا ساعت 7 صبح بساط ، بساط مواد فروشاست تو پارک ، از 7 به بعد که کار پلیس رسما شروع میشه یکم بهتره
ولی درکل هرکی عقیده ای داره و باید یا خودتو با عقیده بابات وفق بدی یا باباتو با عقیده خودت
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز

شمام با پدرتون از این مشکلات داشتین؟!
در برابر تفکراتشون چی کار میکنین؟!
آیا بهشون حق میدین؟!

نه نداشتم ...دو تا صبحه خودمم میرم
خو اختلاف عقیده همه جا هست قبلانا بحث الان بله بله میگم کار خودمو میکنم
نه حق نمیدم وقتی محیطی که همه دارن میدونن ادم بره مشکلی نیست که:razz:اصلا قاطی هم باشه ادم بیمار همه جا هست قزار نیست بخاطر یه عده مریض من از همه جا بیفتم که
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
خو لابد دلواپست بوده
شما که کله سحر میری بیرون نمیدونی که چه خبره !!!!!!!
تا ساعت 7 صبح بساط ، بساط مواد فروشاست تو پارک ، از 7 به بعد که کار پلیس رسما شروع میشه یکم بهتره
ولی درکل هرکی عقیده ای داره و باید یا خودتو با عقیده بابات وفق بدی یا باباتو با عقیده خودت
نه هاا الان 5 صبح زنا میان میدونن من خودم دیدم همه میان ورزش میکنن منم اولش فکر میکردم خطرناکه اما رفتم دیدم همه میان ورزش
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از اینکه چهار سال تو یه شهر دیگه یه زندگی کاملا مستقل داشتم ، بعد از اتمام دوره ی کارشناسی برگشتم خونه...با دستانی پر!!

با یه دل خجسته صبح روز پس از رسیدن زود از خواب بیدار شدم که برم کمی ورزش کنم و بدوام


خلاصه بیدار شدم و با توجه به شناختی که از پدرم داشتم گشادترین مانتوم رو پوشیدم و حجاب کامل تازه کلاه هم گذاشتم که کسی قیافمو نبینه


جلو آینه داشتم آخرین نگاها رو به خودم میکردم که دیدم دَدَمی یانی...!!! بابام کله صبح از خواب بیدار شد


اومدم سریع برم تا منو ندیده که دیگه دیر شده بود

منو دید و با چهره ی خواب آلوده گفت کجا کله ی صبح؟!

با لبخندی دلبرانه گفتم میرم بدوام...


گفت بله؟! نمیخواد بری
گفتم بابااااااا

گفت خب پس واستا برسونمت!!!


قیافه ی من::surprised: کجا برسونی بابا؟! میخوام بدوام

گفت خو باشه میرسونمت پارک بانوان وایمیستم بدوای بعد برت گردونم خونه...

دیگه گریه ام گرفته بود گفتم من با این بابا برنامه دارم... کلی پشیمون شدم که چرا اینهمه درسم زود تموم شده..!!!

خلاصه مامانم به دادم رسید و من تونستم بیام بیرون از خونه و هوای تازه با اجازه ی پدر استنشاق کنم...


شمام با پدرتون از این مشکلات داشتین؟!
در برابر تفکراتشون چی کار میکنین؟!
آیا بهشون حق میدین؟!

خوب حالا چی میشد بری پارک بانوان ؟
 

aryana.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرفشو گوش کن باور کن نه واسه خودش میگه نه سر جنگ داره باهات!
فقط از یه سری چیزا خبر داره که منو تو نمیدونیم. این محبتشه. ورزش هم ورزشه .... حالا هرجا شد . حتی پارک بانوان!:D
 

shakibam

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تا حالا از این برنامه ها پیاده نکردم که بخواد ساز مخالف بزنه.اما میدونم میزنه.
بهش کمی حق میدم.اما نه خیلی.
زیادی نگرانن.من هم نمیتونم زیر بار حرفشون برم ,اصلا بیان نمیکنم که جروبحثی پیش نیاد.
 

Similar threads

بالا