به بیان کوتاه ، نقشه ی ساختمانی یک کمپوزیسیون موسیقایی است.بسیاری از آثار نوشته شده در طول سه قرن گذشته ، کم و بیش در چارچوب طرحهایی ازپیش آماده ارائه شده اند.
شناسایی این طرحها نسبتاً آسان و درکشان برای شروع مطالعه ی گسترده تر موسیقی سودمند است.
فرم چگونه می تواند یکی از ویژگیهای موسیقی باشد؟ از تعاریفی که فرهنگ انگلیسی آکسفورد در برابر کلمه ی فرم ارائه می دهد یکی از (سیمهای آشکار) و دیگری (نظم و ترتیب اجزا) است.
مفهموم این تعاریف را در معماری ، نقاشی و پیکره سازی به سادگی می توان مشاهده کرد.یک ساختمان ، مساحت معینی از زمین را اشغال می کند و سیمهای آشکار آن را میتوان هر هر لحظه مطالعه و محاسبه کرد.
اگر قسمتهای مختلف تشکیل دهنده ی آن صورتی متعادل ، پیوسته و یکپارچه داشته باشد ، ساختمان ، فرم رضایت بخشی خواهد داشت.
البته موضوع را نمی توان خیلی ساده انگاشت ، زیرا مهندس ساختمان برای اطمینان خاطر از اینکه ساختمانش نمای رضایت بخشی از دیدگاههای گوناگون داشته باشد تلاش می کند ، با این حال ادعای بالا با دیدی کلیتر سخن درستی است.
در یک تابلوی نقاشی نیز، موضوع نقاشی شده ناحیه ی معینی از بوم را اشغال می کند و نظم و ترتیب اجزای آن را همواره می توان مشاهده کرد.هرگاه کسی به یک ساختمان یا یک تابلوی نقاشی بنگرد ، در یک نگاه می تواند کیفیت آن را دریابد.
این نگاه کوتاه ، یا نظر اجمالی (Coup d,oeil) ، همان دریافت اولیه از اثر هنری است که می توان آن را با مطالعه ی دقیقتر گسترش داد.
موسیقی ، طول معینی از زمان را اشغال می کند و تنها وسیله ی اندازه گیری فیزیکی آن ، دقیقه و ثانیه است.
موسیقی هیچ گونه (سیمای آشکاری) ندارد و شناسایی شکل آن فقط از راه گوش میسر است.
به عنوان مثال ، یک طرح سه دقیقه ای چگونه می تواند از طریق یک رشته دریافتهای سمعی تجسم یابد ؟ اول لازم است روند شنیدن مورد تحلیل قرار گیرد.
موسیقی ، توالی یک رشته صداهای ساده یا مرکب است.گوش انسان بعد از شنیدن نخستین صدا ، آن را به صدای بعد پیوند می دهد.زمانی که صدای اول هنوز در حافظه است ، صدای دوم و متعاقب آن صدای سوم شنیده می شود.
این روند ، همانند روند توالی تصاویر سینما ، ادامه می یابد و تصوری از یک حرکت پیش رونده را به وجود می آورد.حافظه ی انسان قادر است صداها را با هم مقایسه کند و برای بسیاری از مردم میسر است که یک رشته از اصوات را به شکل الگویی چند ثانیه ای به خاطر بسپارند.
اگر کسی به گوش کردن خو گرفته باشد غالباً می داند که در انتظار چیست.بدین معنی ، در حالی که گوش متوجه ی صدای حاضر می شود ذهن ضمن تداعی صدای پیشین در انتظار صدای بعدی است.
این در حقیقت ، موجودیتی در سه سطح است ، به این معنا که ذهن هم در گذشته و هم آینده سیر می کند ، در حالی که گوش فقط با زمان حال سروکار دارد
منبع : tebyan
شناسایی این طرحها نسبتاً آسان و درکشان برای شروع مطالعه ی گسترده تر موسیقی سودمند است.
فرم چگونه می تواند یکی از ویژگیهای موسیقی باشد؟ از تعاریفی که فرهنگ انگلیسی آکسفورد در برابر کلمه ی فرم ارائه می دهد یکی از (سیمهای آشکار) و دیگری (نظم و ترتیب اجزا) است.
مفهموم این تعاریف را در معماری ، نقاشی و پیکره سازی به سادگی می توان مشاهده کرد.یک ساختمان ، مساحت معینی از زمین را اشغال می کند و سیمهای آشکار آن را میتوان هر هر لحظه مطالعه و محاسبه کرد.
اگر قسمتهای مختلف تشکیل دهنده ی آن صورتی متعادل ، پیوسته و یکپارچه داشته باشد ، ساختمان ، فرم رضایت بخشی خواهد داشت.
البته موضوع را نمی توان خیلی ساده انگاشت ، زیرا مهندس ساختمان برای اطمینان خاطر از اینکه ساختمانش نمای رضایت بخشی از دیدگاههای گوناگون داشته باشد تلاش می کند ، با این حال ادعای بالا با دیدی کلیتر سخن درستی است.
در یک تابلوی نقاشی نیز، موضوع نقاشی شده ناحیه ی معینی از بوم را اشغال می کند و نظم و ترتیب اجزای آن را همواره می توان مشاهده کرد.هرگاه کسی به یک ساختمان یا یک تابلوی نقاشی بنگرد ، در یک نگاه می تواند کیفیت آن را دریابد.
این نگاه کوتاه ، یا نظر اجمالی (Coup d,oeil) ، همان دریافت اولیه از اثر هنری است که می توان آن را با مطالعه ی دقیقتر گسترش داد.
موسیقی ، طول معینی از زمان را اشغال می کند و تنها وسیله ی اندازه گیری فیزیکی آن ، دقیقه و ثانیه است.
موسیقی هیچ گونه (سیمای آشکاری) ندارد و شناسایی شکل آن فقط از راه گوش میسر است.
به عنوان مثال ، یک طرح سه دقیقه ای چگونه می تواند از طریق یک رشته دریافتهای سمعی تجسم یابد ؟ اول لازم است روند شنیدن مورد تحلیل قرار گیرد.
موسیقی ، توالی یک رشته صداهای ساده یا مرکب است.گوش انسان بعد از شنیدن نخستین صدا ، آن را به صدای بعد پیوند می دهد.زمانی که صدای اول هنوز در حافظه است ، صدای دوم و متعاقب آن صدای سوم شنیده می شود.
این روند ، همانند روند توالی تصاویر سینما ، ادامه می یابد و تصوری از یک حرکت پیش رونده را به وجود می آورد.حافظه ی انسان قادر است صداها را با هم مقایسه کند و برای بسیاری از مردم میسر است که یک رشته از اصوات را به شکل الگویی چند ثانیه ای به خاطر بسپارند.
اگر کسی به گوش کردن خو گرفته باشد غالباً می داند که در انتظار چیست.بدین معنی ، در حالی که گوش متوجه ی صدای حاضر می شود ذهن ضمن تداعی صدای پیشین در انتظار صدای بعدی است.
این در حقیقت ، موجودیتی در سه سطح است ، به این معنا که ذهن هم در گذشته و هم آینده سیر می کند ، در حالی که گوش فقط با زمان حال سروکار دارد
منبع : tebyan