علت مقاومت توده های ملت ها در برابر حقایق جدید را چه میدانید؟

*Essi*

اخراجی موقت
با درود خدمت همه دوستان گرامی. :gol:

یکی از بحث های ریشه ای و کلیدی که امیدوارم بر اساس منطق بره جلو، بحث ورود اندیشه های نوین به بدنه عوام جامعه هست.

صحبت هام رو با سخنی از آرتور شوپنهاور آغاز میکنم و از دوستان میخوام با آرامش و احترام همدیگر، بحث رو ادامه بدهند.

آرتور شوپنهاور میگه:



تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشته‌اند:
.
.
.
اول، مورد تمسخر واقع شده‌اند.

دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است.

سوم، به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده‌اند .
.
.
.
آیا دوستان این سه مرحله را در ورود اندیشه ای نوین به بطن عوام جامعه باور دارند؟

اگر دارند علتش رو چه میدانند؟

با توجه به شناختی که از باورهای خودتون و دیدگاهتون نسبت به باورهای دیگران دارید و به دور از تعصب پاسخ دهید.

با تشکر.
 

*Essi*

اخراجی موقت
به نظر دوستان حقیقت معمولا در نزد اکثریت جامعه میماند، یا در نزد اقلیت؟

یا استثنا داره و بستگی به حقیقت هم داره.

برتراند راسل میگه:

اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد.

در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.

با این حرف موافقید؟
 

coherent

عضو جدید
نخستین شرط ظاهری برای دستیابی به هر چیز بزرگ یا عقلانی خواه در زندگی خواه در علم استقلال داشتن از افکار عمومی است.به طور قطع افکار عمومی دیر یا زود چنین دستاوردی را به رسمیت خواهد شناخت و سر وقت ان را با یکی از پیشداوری های خود بدل خواهد کرد.هگل (فلسفه حق)
 

MK264

کاربر بیش فعال
درباره هر دو نظر 100% موافقم .
اما دلایلش:
اول، مورد تمسخر واقع شده‌اند: خب این مورد به نظر من میتونه به علت تعصب و نادانی باشه.

دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است: زمانی که انسان به یک چیز شک کنه و به درستی اون پی ببره، اگر انسان به چیزی خلاف اون حقیقت قبلا تعصب داشت و اون رو مسخره میکرد و یا نفعی میبرد با اون به مخالفت میپردازه و دلایل واهی برای رد اون حقیقت میاره، اما چون خودش به اون حقیقت پی برده در دفاع از نظرات قبلی خودش عاجز میمونه.
سوم، به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده‌اند : وقتی مردم دلایل احمقانه در رد حقیقتی رو میبینن به به درستی اون نظر شک میکنن و فقط کافیه یک نفر از میان جمع به فریاد دربیاد.

اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد.

در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.

با این حرف موافقید؟
گول زدن یک جمع کثیر خیلی راحت تره تا یک جمع کوچک، در یک جمع بزرگ اگر یک نفر به نادرستی نظری پی ببره میترسه فریاد بزنه و نظر خودش رو اعلام کنه و اگرم نظر خودش رو حتی با فریاد اعلام کنه بازم عده قلیلی از جمعیت میشنون و آن نیرویی که جمع از خودش ساطع میکنه خیلی بیشتره و به قولی بهتره که در مسیر رودخانه شنا کنی تا خلافش.
 

*Essi*

اخراجی موقت
نخستین شرط ظاهری برای دستیابی به هر چیز بزرگ یا عقلانی خواه در زندگی خواه در علم استقلال داشتن از افکار عمومی است.به طور قطع افکار عمومی دیر یا زود چنین دستاوردی را به رسمیت خواهد شناخت و سر وقت ان را با یکی از پیشداوری های خود بدل خواهد کرد.هگل (فلسفه حق)

واقعا به نظر شما بدون توجه به افکار عمومی، میشه دستاورد بزرگی داشت؟

افکار عمومی همیشه اون سه مرحله را باید طی کنه، اما برای رفتن از مرحله ای به مرحله دیگر، سکوت نمیتونه چاره ساز باشه که افکار عمومی خودش به خودش میاد.
 

*lorena*

عضو جدید
دیروز چرا این تاپیک سریع پرید:surprised:


این 1 اصل پذیرفته شده در همه ی سطوح جامعه هستش که مقابل ورود اندیشه های جدید ایستادگی میکنن


از وارد شدن 1 روش کار تازه به کارهای روزمره گرفته تا ورود طرز تفکر های جدید


چون ذات انسان وقتی به چیزی عادت کنه که مطمئن باشه پذیرفتن اندیشه جدید ریسک بالایی داره به علت نشناخته بودن همراه با ترس از پذیرشه




بعد از مرور زمان و گذشت زمان که این ایده یا طرز تفکر توسط ایجاد کننده ها امتحان میشه افرادی که قدرت ریسک پذیری بالایی دارن شروع میکنن به امتحان کردنش و در نهایت هم افراد محتاط(بیش از حد شاید لفظ ترسو درست تر باشه) آخرین افردی هستند که اندیشه های کهنه رو دور میریزن


البته بعضی وقتا به خاطر منافع شخصی حاصل از تفکر قدیمی بعضی ها اصلا اونو نمیپذیرن چون اندیشه ی جدید جایگاهشون رو به خطر می اندازه


مثه کارمندی که اتوماسیون ممکنه باعث از دست دادن شغلش بشه
 

*Essi*

اخراجی موقت
این 1 اصل پذیرفته شده در همه ی سطوح جامعه هستش که مقابل ورود اندیشه های جدید ایستادگی میکنن

از وارد شدن 1 روش کار تازه به کارهای روزمره گرفته تا ورود طرز تفکر های جدید

چون ذات انسان وقتی به چیزی عادت کنه که مطمئن باشه پذیرفتن اندیشه جدید ریسک بالایی داره به علت نشناخته بودن همراه با ترس از پذیرشه

بعد از مرور زمان و گذشت زمان که این ایده یا طرز تفکر توسط ایجاد کننده ها امتحان میشه افرادی که قدرت ریسک پذیری بالایی دارن شروع میکنن به امتحان کردنش و در نهایت هم افراد محتاط(بیش از حد شاید لفظ ترسو درست تر باشه) آخرین افردی هستند که اندیشه های کهنه رو دور میریزن


البته بعضی وقتا به خاطر منافع شخصی حاصل از تفکر قدیمی بعضی ها اصلا اونو نمیپذیرن چون اندیشه ی جدید جایگاهشون رو به خطر می اندازه


مثه کارمندی که اتوماسیون ممکنه باعث از دست دادن شغلش بشه

مرسی جوابت خیلی قشنگ بود مخصوصا مثال مقاومت کارگر در برابر دستگاه اتوماتیک که سبب از دست دادن شغلش میشه. :gol:

آیا اون سه مرحله شوپنهاور در عکس العمل توده ها نسبت به حقایق جدید رو قبول داری؟

اگه داری به نظرت چی میتونه گذار از یک مرحله به مرحله بعدی رو تسریع کنه؟

زور و شمشیر، منطق، سکوت و گذر زمان یا.....؟
 

coherent

عضو جدید
دوستان باید توجه داشته باشیم که در کشورهایی که میزان سواد فرهنگی کم است نقش قشر فرهیخته جامعه به عنوان پیشرو پررنگتر میشود و وظیفه ایستادگی در برابر بسیاری از امور تحمیلی از جانب قدرتها را به تنهایی به عهده میگیرند. این مورد به مرور زمان م بالا رفتن درک عمومی کمرنگتر میشود ولی از بین نمیرود.مثال این امر دوران بیداری اروپا و حذف خرافات از جامعه خرافه پرست ان دوران است تا به امروز که سیر تکاملی جامعه به جایی رسیده که اگر چه گاه توده جامعه دست به کنشی میزنند که جنبه اجتماعی مثبتی دارد ولی در عین حال همیشه آن جنبشی که از سمت قشر روشن فکر آغاز میشود نتیجه بهتری در پی دارد.البته به نظر حقیر
 

*Essi*

اخراجی موقت
دوستان باید توجه داشته باشیم که در کشورهایی که میزان سواد فرهنگی کم است نقش قشر فرهیخته جامعه به عنوان پیشرو پررنگتر میشود و وظیفه ایستادگی در برابر بسیاری از امور تحمیلی از جانب قدرتها را به تنهایی به عهده میگیرند. سمت قشر روشن فکر آغاز میشود نتیجه

ولی مشکل اصلی همینجاست.
قشر عوام با سواد فرهنگی کم اصلا دنبال قشر فرهیخته نیست.

دنبال قشری هست که همون دانش کمش رو ساپورت میکنه و میگه حق با توست.
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
خدمتتون بگم که بیا یه مهندسی معکوس بزنیم

الان اینو به ملت بگی با خودشون میگن پس هر چی که الان داریم مسخرش میکنیم بعدا میشه اصل
پس از دفاع میگنیم
در کل بگم خود حقیقت جای بحث داره
موضوع گسترده ایه(حقیقت علمی باشه/فرهنگی باشه/فلسفی باشه...)
شاید حرف اون بنده خدا درباره حقیقت علمی صحیح باشه ...
ولی در کل صدق نمیکنه


(هیچوقت یادم نمیره ترم اول دانشگاه استاد سوال میپرسید
من جواب میدادم
کلاس میرفت روی هوا
استاد میگفت دقیقا درسته:d)
 

*lorena*

عضو جدید
مرسی جوابت خیلی قشنگ بود مخصوصا مثال مقاومت کارگر در برابر دستگاه اتوماتیک که سبب از دست دادن شغلش میشه. :gol:

آیا اون سه مرحله شوپنهاور در عکس العمل توده ها نسبت به حقایق جدید رو قبول داری؟

اگه داری به نظرت چی میتونه گذار از یک مرحله به مرحله بعدی رو تسریع کنه؟

زور و شمشیر، منطق، سکوت و گذر زمان یا.....؟
مسخره کردنش که توی مرحله ی اول گفته بود نه زیاد !چون هر چیزی حتی نو تازه با منطق و دلیلی همراهه شایدم مسخره بشه ولی خیلی کلی نیست!

تبلیغ و سماجت شخص پایه گذار در درجه ی اول به هرحال این ما انسان ها هستیم که طرز تفکر جدید رو به وجود میاوریم اگر روشنفکران ما هم انزوا پیشه کنن وضع میشه شکل الان!هرچند آب تو هاون کوبیدنه در بیشتر موارد ولی تاثیرشو نمیشه کتمان کرد

زور که اصلا چون اعمال فشار فقط راه دررو ایجاد میکنه به نظر من ظاهر سازی در ملع عام و زیر آبی رفن در خفا(شایدم تجمع نارضایتی در درون!!!!)

مرور زمان کمک میکنه بهش ولی موثر ترینش سکوت نکردنه! وکمی جرات منطقی!
 

*Essi*

اخراجی موقت
سلام
خدمتتون بگم که بیا یه مهندسی معکوس بزنیم

الان اینو به ملت بگی با خودشون میگن پس هر چی که الان داریم مسخرش میکنیم بعدا میشه اصل
پس از دفاع میگنیم
در کل بگم خود حقیقت جای بحث داره
موضوع گسترده ایه(حقیقت علمی باشه/فرهنگی باشه/فلسفی باشه...)
شاید حرف اون بنده خدا درباره حقیقت علمی صحیح باشه ...
ولی در کل صدق نمیکنه

حقیقت علمی که زیاد مخاطبش عوام نیستند، مگر حقایق خیلی بزرگ مثل کروی بودن زمین.
بقیه حقایق علمی رو عوام اصلا کاری باهاش ندارن.

اتفاقا این حقایق مطرح شده بیشتر شامل حقایقی در باورها و اعتقادات و نگرش به زندگی میتونه باشه.
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
حقیقت علمی که زیاد مخاطبش عوام نیستند، مگر حقایق خیلی بزرگ مثل کروی بودن زمین.
بقیه حقایق علمی رو عوام اصلا کاری باهاش ندارن.

اتفاقا این حقایق مطرح شده بیشتر شامل حقایقی در باورها و اعتقادات و نگرش به زندگی میتونه باشه.

نصف ملت نمیدونستند این فناوری هسته ای چی هست:d
 

بابك خسروي

عضو جدید
کاربر ممتاز
نصف ملت نمیدونستند این فناوری هسته ای چی هست:d

هنوزم نصف ملت نمي دونن چيه:D
اگه بخواي از ديدگاه جامعه بري جلو بايد گفت كه قشر تحصيل كرده و بي سواد نداريم، همه اقشار اين سه مرحله رو دارن حالا يكي تو مباحث علمي به يكي ديگه مي خنده و يكي هم تو مسايل اجتماعي!
مشكل اينه كه همه فكر مي كنن كه علامه دهر هستن!!!
چرا راه دور برم وقتي يكي به من گفت كه ناسا الان دنبال پروژه ي آسانسور فضايي مي گرده زدم زير خنده بعدش فكر كردم ديدم كي فكرشو مي كرد كه آدما روي ماه راه برن:redface:
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رنه دکارت:

در بين تمامي مردم تنها عقل است كه به عدالت تقسيم شده زيرا همه فكر مي‌كنند به اندازه كافي عاقلند!!

قانون نسبیت آلبرت کوچولو :

آلبرت وقتی می خواست تو پارک بسکتبال بازی کنه و تنهایی حوصلش نمی شد به افرادی که اطرافش بودن درخواست می کرد که بیان و باهاش بازی کنن

اما همیشه اون افراد می گفتن که بسکتبال بلد نیستن (اما توپ بسکتبال داشتن!) و البرت با خوشحالی تمام فریاد میزد من بلدم خوشحال میشم یادتون بدم!

اونا هم لبخندی میزدن و میومدن

اما همین که بازی شروع میشد اونها اینقدر حرفه ای بودن که باعث می شد آلبرت فقط دنبال توپ بدود و ....


بنظرتون چرا انها دروغ می گفتن که بلد نیستن؟؟؟؟؟
(نظر من اینه که اونا خودشونو با رب النوع های بسکتبال جهان مقایسه می کردن چون اونقدر بازی های اونها رو دیده بودن که می دونستن خودشون هیچی بلد نیستن!!!!)

افراد نادان خود را عاقل می دانند

و افراد عاقل با نگاه به آلبرت و مایکل جردن حد خود را مشخص می کنند.

 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود خدمت همه دوستان گرامی. :gol:

یکی از بحث های ریشه ای و کلیدی که امیدوارم بر اساس منطق بره جلو، بحث ورود اندیشه های نوین به بدنه عوام جامعه هست.

صحبت هام رو با سخنی از آرتور شوپنهاور آغاز میکنم و از دوستان میخوام با آرامش و احترام همدیگر، بحث رو ادامه بدهند.

آرتور شوپنهاور میگه:



تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشته‌اند:
.
.
.
اول، مورد تمسخر واقع شده‌اند.

دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است.

سوم، به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده‌اند .
.
.
.
آیا دوستان این سه مرحله را در ورود اندیشه ای نوین به بطن عوام جامعه باور دارند؟

اگر دارند علتش رو چه میدانند؟

با توجه به شناختی که از باورهای خودتون و دیدگاهتون نسبت به باورهای دیگران دارید و به دور از تعصب پاسخ دهید.

با تشکر.


با تاپیک موافقم. اما علتش رو پرسیدی , خب من فک میکنم در درجه اول این طبیعت همه ی موجودات و عناصر این کره خاکی هست که با تغییر مقابله میکنند. چه تغییر مثبت باشه و چه منفی. هر تغییر-این تغییر میتونه پذیرفتن یک حقیقت جدید در یک جامعه باشه- برای انجام, نیاز به یک انرژی فعالسازی اولیه داره که این انرژی میتونه بصورت مختلف نمود پیدا کنه.

بحث در این مورد اینقدر گسترده هست که واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم و از چی بنویسم. بهتره صبر کنم ببینم تاپیک به کدوم سمت میره
 

ham_den

عضو
البته همیشه اینطور (نظریه آرتور شوپنهاور) با حقایق برخورد نمیشه و بسته به شرایط باورپزیری مردم در مناطق مختلف فرق میکنه

ولی یادمه که پدربزرگم میگفت گوجه فرنگی اوایل وارد شدنش به ایران حرام بوده!
 

*Essi*

اخراجی موقت
برای انجام تغییر, نیاز به یک انرژی فعالسازی اولیه داره که این انرژی میتونه بصورت مختلف نمود پیدا کنه.

جوابتون خیلی کلی بود.
بحث اصلی تاپیک هم میشه گفت تا حدودی همینه، اون انرژی فعال سازی که سبب میشه، سرعت پذیرش حقایق در بین توده ها افزایش پیدا کنه، به نظرتون چی هست؟

قوی ترین و موثرترین انرژی برای قبولاندن یک حقیقت به بدنه جامعه، خشونته،رعب و وحشته، منطقه، چیه؟
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام....
به نظر من، نیازه که زمان بگذره...... در حقیقت، من عامل دیگه‌ای رو جایگزین سه مرحله میکنم!! تعداد افرادی که به اون ایده یا عقیده باور پیدا میکنن....
تو اواخر جنگ، مامانم میگه پسر ریش سفید روستا تهران دانشگاه میرفته..... از اون ور با خودش یه بار پرتقال پیوندی اورده!!!!
ملت بعد از شکستن چند تاش، به این نتیجه رسیدن که خون شهیدا توی پرتقاله و باید دفن بشه!!!!!!
خو کم کم که افراد بیشتر و بیشتری شروع میکنن به خوردن، این جای خودش رو باز میکنه و بله...صد البته به طور قطع ملت اول مسخره میکردن که این چیه بابا....خون شهدا توشه!! بعد گفتن که لابد یه مشکلی داره که قرمزه.... بعد شروع کردن به خوردنش.....
ولی لازمه یا کاتالیزور این مسئله، استفاده کننده هاش هستش.....

مثل ویدیو....سیدی.....ستلایت!! و اینترنت.... مثل حجاب....

قطعا دیدن یه دختر و پسر که دستشون تو دست همه، تو تهران توجه کسی رو جلب نمیکنه.... تو کرمانشاه تو محله‌ی های بخصوص جلب توجه میکنه و تو شهری مثل ایلام، کلا ملت هنگ میکنن!!! این برا گذشته بود.... ولی امروز، خیلی راحت تر با مسئله برخورد میشه و کسی توجه نمیکنه!!
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
جوابتون خیلی کلی بود.
بحث اصلی تاپیک هم میشه گفت تا حدودی همینه، اون انرژی فعال سازی که سبب میشه، سرعت پذیرش حقایق در بین توده ها افزایش پیدا کنه، به نظرتون چی هست؟

قوی ترین و موثرترین انرژی برای قبولاندن یک حقیقت به بدنه جامعه، خشونته،رعب و وحشته، منطقه، چیه؟

میشه یه حقیقتی رو مثال بزنی که درسته اما جامعه امروز در برابر پذیرش اون مقاومت میکنه
 

*Essi*

اخراجی موقت
میشه یه حقیقتی رو مثال بزنی که درسته اما جامعه امروز در برابر پذیرش اون مقاومت میکنه

حقیقت توی چه زمینه ای و از نظر چه کسی؟
مثلا در بحث رانندگی راعیت حق تقدم و رانندگی بین خطوط و نظم یک حقیقته.

اما اکثر رانندگان امروز مسخره ات میکنن اگه با آرامش رانندگی کنی و بین خطوط، باید هرجا فضای خالی یافتی بری لایی بکشی.

اما توی بحث ها اعتقادی و دینی، حقایق خیلی پیچیده تر از این حرفاست، چون هر آدمی دنیا رو از عینکی که به چشم خودش زده می بینه، من چقدر میتونم ادعا کنم برداشتم از دنیا عین حقیقته.
 

...pianist

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد پست اولت موافقم از نظر من اون مواردی که گفتی به نوعی لازمه اثبات یک تئوری و یا کلا یک فکر و ایده ی جدیده و از نظر من همیشه مانع نیست و حتی میتونه راهی باشه برای بیشتر فکر کردن و بهتر به نتیجه رسیدن! راستش رو بخوای همین چند وقت پیش یکی از اشنایان موردی رو مطرح کرد که برام خیلی خنده دار و مسخره اومد ولی بعد از صحبتایی که داشتیم به نوعی قانع شدم که میتونه تئوری که ارائه داده حقیقت داشته باشه گرچه فکر کنم اثباتش غیر ممکن بود.

در مورد پست دومت اون سوال مدتها تو ذهن من بوده ولی جوابی براش پیدا نکردم.
 

*Essi*

اخراجی موقت
.
در مورد پست دومت اون سوال مدتها تو ذهن من بوده ولی جوابی براش پیدا نکردم.

اگه منظورت این بوده :

برتراند راسل میگه:

اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد.

در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.

یعنی هنوز دو به شک هستی که اکثریت بشر، درکشون درست تر از اقلیت هست؟
 

...pianist

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه منظورت این بوده :



یعنی هنوز دو به شک هستی که اکثریت بشر، درکشون درست تر از اقلیت هست؟

آره دقیقا
البته اینم بگم پذیرفتن بعضی چیزا واقعا سخته حتی اگه به درستی اون یقین پیدا کرده باشیم.
 

*Essi*

اخراجی موقت
رومن رولان :

(نویسنده فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات)




خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ.

روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد.

دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافه‌ای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند.

این دروغ‌ها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است.

حقیقت نزد همه یکی است ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایده‌آلیسم می‌نهد.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
رومن رولان :

(نویسنده فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات)




خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ.

روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد.

دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافه‌ای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند.

این دروغ‌ها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است.

حقیقت نزد همه یکی است ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایده‌آلیسم می‌نهد.
:surprised:
 

natashkooh

عضو جدید
با درود خدمت همه دوستان گرامی. :gol:

یکی از بحث های ریشه ای و کلیدی که امیدوارم بر اساس منطق بره جلو، بحث ورود اندیشه های نوین به بدنه عوام جامعه هست.

صحبت هام رو با سخنی از آرتور شوپنهاور آغاز میکنم و از دوستان میخوام با آرامش و احترام همدیگر، بحث رو ادامه بدهند.

آرتور شوپنهاور میگه:



تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشته‌اند:
.
.
.
اول، مورد تمسخر واقع شده‌اند.

دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است.

سوم، به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده‌اند .
.
.
.
آیا دوستان این سه مرحله را در ورود اندیشه ای نوین به بطن عوام جامعه باور دارند؟

اگر دارند علتش رو چه میدانند؟

با توجه به شناختی که از باورهای خودتون و دیدگاهتون نسبت به باورهای دیگران دارید و به دور از تعصب پاسخ دهید.

با تشکر.
همیشه گزینه دوم مخالفت نیست!!
ممکنه موافقت هم بشه!!
 

*Essi*

اخراجی موقت
همیشه گزینه دوم مخالفت نیست!!
ممکنه موافقت هم بشه!!

نه به نظر من نمیشه.
مخالفت با شدت الزاما بعد از تمسخر میاد.

چون تمسخر یکی از راه های نشان دادن خشم هست که کم هزینه ترینش هست.

وقتی این راه کم هزینه جواب نداد، باید با تمام قوا بری به جنگ اون حقیقت جدید، چون منافعت رو تهدید میکنه.
 

Similar threads

بالا