من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم//اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار//هر که در دایره گردش ایام افتاد
....
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی//کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
...
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی//زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد