بس افسوس است بر دوستان نا دوست!!!!!!!!!!!!
بس افسوس است بر دوستان نا دوست!!!!!!!!!!!!
عجب!!!
ملیحی را ز یادم نبرد تا که عاشق بازی یاران حراج غور بیماران کنم....
هر که خواهد یا علی
بسم او که نامش را فزونی بر رخ گلگون عشاق سر کویش شود
بی وفایان را ندانم کیست
هر که شاید
نامه من دست کیست؟
شعر من در دست کیست؟
یارا دگر نتوانم نگریستن نکنم....
که فراق از چشم تو مجنونم کرد...
که این را خواند؟
چه از این فهمید
تُف به روی من
به جان من که عاشق مردم و بی نمک مردم
و اشکی که می خشکد
تا برای آدم ظالم نریزد هیچ...
دیگر به یادش هم نیفتم
تا نگوید هیج از من
شاید رحیم را شناسد
شاید
یاد جنگل را گذارم پیش پای گرگ...
و در جویش شرنگ تلخ خواهم ریخت
و ساحل را به خار و خس انبار می خواهم
و دانم نه یاد من و هیچ نشانی از سر کویش نخواهد ماند
به جایی دور
نه ملیحی بود
نه ... ی
یاد نباد آن بی وفای بی ...
که من هنوز تنهای تنهایم
تا خدا داند...
با باد خواهم رفت
و شادم چون
رفیقی دارم که نامش را همی گویند هو
خدا را من گهی گویم
و تنهایم
شاد